اما مهم اینجااست که از بس کارهای اسکات در ژانر علمی - تخیلی اثر گذار بوده و باعث ایجاد کالت در سینما شده دیگر هرچه هم او بسازد با بلید رانر و بیگانه مقایسه میشود. پرومتئوس نه وقار بیگانه را دارد و نه چالشهای مخاطره آمیز بلید رانر را.
در واقع شاید یک کپی کوچک از همین آثار نیز باشد.
آنچه در پی میآید ترجمه گفتگوی ویدیویی آلکس بیلینگتون (از سایت فرست شوئینگ) با رایدلی اسکات در لندن است که در 8 ژوئن امسال انجام شده.ترجمه خلاصهای از این گفتگو را بخوانید:
- یک سئوالی که که تاکنون فکر میکنم کسی از شما نپرسیده و شاید شما هم در بارهاش جایی صحبت نکرده بودید در باره میزان تاثیر گذاری برخی شخصیتهای فیلم بیگانه بر شما است. در طی این 34 سال کدام یک از این کاراکترها برایتان اینگونه بودهاند؟
خب این برایم واضح است که تمام کاراکترهای فیلم بیگانه موجودیت و مقدارشان در هنگام روایت به تمامی پرداخت نشده بود و هرکدام میتوانستند برای خود یک اثر مستقل هم باشند اما وقتی در طی تمام این سالها با خودم فکر میکردم یک شخصیت برایم بسیار جذاب بود. بطوری که مدام دربارهاش فکر میکردم و اصلا شخص زندهای تصورش میکردم. من بیشتر به فرمانده سفینه فضایی فکر میکردم و اینکه مثلا آن کسی که مغز متفکر در راندن این غول پرنده است چگونه موجودی است؟ اصلا این فضاییها که هستند و از این قبیل سئوالات...
- یعنی در واقع شما بیشتر تمایل داشتید آن طرف ماجرا و کسانیکه برای آدمهای فیلمتان نیز مورد پرسش هستند، دستمایه اصلی قرار دهید؟
نه. من این را نگفتم. منظورم این است که محال است شما فیلم علمی تخیلی مثل بلید رانر و بیگانه را بسازید و بتوانید حق مطلب را در یک زمان سینمایی حتی غیر متعارف بیان کنید. شما دو راه دارید. اول اینکه با فراغ بال بروید و 10 ساعت فیلم تدوین شده از لابراتوار استخراج کنید و دلتان خوش باشد که هم سرنوشت آدمهای جستجوگر و دانشمندان فضایی را تعریف کردهاید و هم مالکان اصلی یعنی منظورم خود فضایی ها است. با این روند شما خانه نشین خواهید شد. این یک سریال سینمایی میشود و نه یک فیلم سینمایی. بنابراین راه دوم پیش روی ما است: روایت هر دو طرف ماجرا و بدیهی است که ممکن است در برخی جاها سهم بعضی کاراکترهای فوقالعاده پرظرفیت به باد میرود. چرا که نمیتوان بیش از حد روی آنها تکیه کرد. من در پرومتئوس قصدم نشان دادن همان مالکان اصلی بود.
- با این شرایط شما باید روند ساخت و سازهای فیلمهای علمی تخیلی را پس از سال 1982 ناقص و ناکار آمد بدانید؟
بحث ناکارآمدی نیست. صحبت من در باره پرداخت، وجاهت و روایت است. ما که نمیخواهیم یک فیلم رومانتیک فضایی و یا یک اثر گانگستری بسازیم که حالا مثلا به جای خیابانهای لندن و یا نیویورک دارد در فضا و کهکشان روی میدهد. حرف من این است که واقعا فیلمنامههایی که در ژانر علمی تخیلی و در فرم و فضای بلید رانر و بیگانه (بازهم تاکید میکنم فیلمهایی در این فرم و فضا و شبیه به آن) نوشته شدهاند عمدتا اصالت نداشتند. بنابراین فیلم ساخته شده نیز تصاویری از رفتارهای پرهیجان در کهکشانها است. فقط همین و البته بسیاری از همین آثار بسیار چشم نواز هم از کار درآمدند. همین جیمز کامرون جنگ و درگیری و نزاع فزاینده را در کهکشانها به صورتی زمینی در فیلمش روایت کرد. اما بازهم در پرداخت کم میآوریم.
تصویری از فیلم بیگانه محصول 1979
- پس پرومتئوس انجام پروژهای است برای ادای دین به کاری که باید اولا زودتر و دوما قطعا صورت میگرفت؟ درست است؟ در واقع میتوانم بگویم 34 سال گذشته ولی بیگانه و کارکترهایش دست از سر شما برنداشتهاند.
با این تحلیل موافقم. همینطور بوده. نه اینکه من دربست فکرم و روحم درگیر این قضیه بوده باشد. ولی...
- دقیقا، اگر اینگونه بود که دیگر تلما و لوئیز و یا گلادیاتور ساخته نمیشد...
به هرحال من یک فیلمساز هستم. مینویسم. این طرف و آن طرف را نگاه میکنم و بازخوردها را میبینم. فیلمهایی که اشاره کردی همهشان دورانهای خودشان را داشتند. اما من تعلق خاطری که به همه کارهایم دارم به گونهای است که نمیتوانم فراموششان کنم. حتی شکستهایم را. طبیعی است که باید بلید رانر و بیگانه را خیلی خیلی دوست داشته باشم. در اوج بودم. آن موقع حدود 40 ساله بودم. وای خدایا اکنون 75 ساله شدم ولی بازهم آمدم و پرومتئوس را ساختهام. با این حساب بله گمان میکنم حق با شما است.من هنوز حال و هوای سالهای اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 را دارم.
- در جایی گفته بودید شما صاحب یک فروشگاه بزرگ از افسانهها هستید و شغلتان افسانه سازی و افسانه فروشی است. فکر کنم یکی دو سال بعد از اکران بلید رانر. یادم آمد. در تابستان سال 84 و در یک مصاحبه مطبوعاتی در نیویورک به این مهم اشاره کردید و این مقایسه را انجام دادید. حالا واقعا همین طور هست؟
میخندد. بله یادم هست. حتی کاریکاتورهای مرا آن دیوانهها به صورت یک جادوگر کشیده بودند. به خاطر همین مقایسه و حرفها. ولی خب واقعا همینطور هست. به نظرت من شغلی دیگر دارم؟ هر کارگردانی بسته به بضاعتش دارای فروشگاه و مغازه افسانه فروشی خودش هست. برخی مثل فروشگاههای کوچک و نقلی در همین میدان ولینگتون در لندن خودمان، و برخی فروشگاههایشان در حد فروشگاههای زنجیرهای بینالمللی است. با خنده. من به همان مغازههای فسقلی راضی هستم.
بلید رانر محصول 1982
- اگر اینگونه است طرح جدیدتان در باره بلید رانر در این فروشگاه کوچک جا میشود؟
با خنده، ببین من هنوز نمیدانم چه کار میخواهم بکنم. بله درست است. یک کمپانی این امتیاز را خریده و من هم آن را خواهم ساخت. من بلید رانر جدید خواهم ساخت. ولی اینکه الان قرار است چکار کنم باور کن نمیدانم. اصلا معلوم نیست به چه سمت و سویی خواهم رفت. آنچه مسلم است این بلید رانر مدرنی خواهد بود. کاری که نه با بلید رانر اولیه مقایسه بشود و نه با بیگانه و نه با پرومتئوس.
- خودتان چقدر از پرومتئوس راضی هستید؟
به قدری راضی هستم که مدتها وقت صرف ساختنش کردم و به کارم علاقمندم. پرومتئوس را باید به نوعی مجزا از کارهای قبلی من در این ژانر ببینید. اگر جز این باشد که فایده ای ندارد. این یک روایت کلاسیک نیست.اما میتواند یک مکاشفه باشد.