در این روستای تاریخی و همچنین خراسان شمالی مراسم جالب توجهی برگزار میشود که برخی از آنها با تفاوتهای جزئی در بسیاری از نقاط ایران، رایج است.
چاولی چِغر
چولی چِغر مراسمی است که کودکان در آن، با خواندن چکامه و همنوایی، طلب باران میکنند. در مواقع کم آبی و بی بارانی، کودکان ده طبر، عروسکی پارچه ای را روی چوبی نصب و آن را در کوچهها میگردانند و هماهنگ چکامه میخواندند و طلب باران میکردند.
در برخی مناطق ایران، این عروسک یا آدمک را چولی غزک، چولغزک و کولی غزک نامیده اند. در ده طبر نام آن «چاولی چِغر» است. نغمه کودکان در برخی نواحی چنین است:
کولی غَزک بارون کن بارون بی پایون کن
ظاهراً این رسم ، بازمانده پرستش آناهیتا، الهه بارندگی و آبیاری ایرانیان باستان است که پس از رواج اسلام و آمیختگی فرهنگها، دگرگونی پذیرفته است.
در روستای طبر، این مراسم را «چاولی چِغر» نامیدهاند. به معنی:
نخست، چُل در زبانی ترکی به معنای بیابان و صحرا است. و قز نیز به معنی تیر و چوب بلند است. معنی دیگر قز دختر است.
چُلی قِزک مترسک سر جالیز و صحراست. و نیز ممکن است منظور، دخترک بیابان باشد که دور از منطق و واقعیت نیست.
دوم اینکه در ده طبر، چاولی همان چولی است و یکی از معانی مهم آن سبد آبکش چوبی دستهدار است.
سوم چکامه ای که کودکان در طبر می خوانند و نگارنده، حدود سال 1340 تا 1341 با چند کودک دیگر آن را خوانده به شرح زیر است:
الله خدا - چاولی چِغر - بارون بِبَر (باران ببار) - گندوم به زیر خاکه - مثل پنیر پاکه.
اما در باب معنی اصطلاح چغر، می توان گفت چِغِل در برخی نواحی خراسان به معنی غربال است. دو اصطلاح سبد و غربال هم دور از منطق نیست. شاید از آسمان و ابر می خواسته اند، سند و غربال شود و آب باران را فرو فرستند.
چهارم اینکه فعل «چغرماق» در ترکی به معنای آواز خواندن است. این احتمال نیز وجود دارد که کودکان از عروسک خود نیز میخواسته اند چکامه بخواند و درخواست باران کند.
در آن زمان، نذر باران هم رایج بوده است و برخی خانواده ها، آش نذری می دادند و یارمه میریختند و آش می پختند و به نیازمندان میدادند. نام این آش ها و طعام را «راه خدا» (اطعام فی سبیل الله) می نامیدند.