در این گفتگو آنگ لی از مخاطراتش درباره تصویری کردن رمان مارتل سخن میگوید. از پروژه طولانی مدت نگارش فیلمنامه که 15 ماه به طول انجامیده، از میزان وفاداریاش به متن کتاب به عنوان رمانی محبوب که فقط 12 سال از زمان انتشارش میگذرد و اینکه پیدا کردن یک قالب تصویری برای به سرانجام رسانیدن این پروزه لازم داشته سخن به میان آورده. اما مهمترین حرف آنگ لی این بوده که وقتی کتاب را با اشتیاق خوانده واقعا به این نتیجه رسیده که هر توهمی باطل نیست چرا که میتواند رویایی واقعی در کنارش داشته باشد.
به زعم آنگ لی یکی از مهمترین فاکتورها در موفقیت زندگی پی، حضور جوانی است به نام سراج شامار. همان جوانی که عهدهدار ایفای نقش 16 سالگی پی بوده است.
آنگ لی در مصاحبه با اینتر تینمنت ویکلی در نوامبر 2012 جدای از موارد دیگر در باره ساخت و ساز فیلمش در باره ویژگیهای بازیگر نقش اول فیلمش و اینکه چگونه اورا پیدا کرده توضیحاتی میدهد که خلاصهای از آن را در ذیل میخوانید:
- چه مدت ذهنتان درگیر این پروژه بود؟ در واقع اول بار که جرقه ساخت فیلمی از رمان یان مارتل به ذهنتان زد چه بازخوردی داشتید؟
خب من همان ابتدای انتشار کتاب،زندگی پی را خوانده بودم و علاقمند به رمان بودم. از حدود 2006 به این طرف بود که کمپانی فاکس ساخت پروژه سینمایی این رمان را پیشنهاد داد. واقعا کار طاقت فرسایی بود. فقط 15 ماه نگارش فیلمنامه به طول انجامید و ضمن آن مدام درگیر نوع ساخت بودم. اوایل هرگز به ساخت سه بعدی فکر نمیکردم ولی بعدا مجاب شدم که یک بعد دیگر اضافه کنم! چون فقط با آب سرو کار داشتیم احساس کردم این طرح جواب میدهد. خیلی خیلی کار هیجان انگیزی بود. خیلی خیلی به فکر قالب تصویری فیلمم بودم و سرانجام تصمیم گرفتم از یک راوی استفاده کنم. میدانید حضور یک سوم شخص در فیلمی اینگونه مثل زندگی پی، این فرصت را میدهد تا فیلمساز با صبر و حوصله نماهایش و داستانکهایش را پیش ببرد. همه چیز طبق برنامه پیش می رفت و در کل 10 ماه روی آب بودیم و سکانسهای مربوط به سراج را کار میکردیم. که آن هم کار طاقت فرسا و نفسگیری بود. شانس ما این بود که او را پیدا کردیم. در واقع او نجاتمان داد.
- قبل از هرچیز از وسواس شما در باره بازیگران فیلمهایتان شروع کنیم. چطور شد که با این همه سختگیری شما در زمینه کستینگ (انتخاب بازیگر) نهایتا به سراج شامار رسیدید. در واقع فاکتورهای خاصی برای این نقش در نظر داشتید؟
دقیقا همین طور است که می گوئید. من بازیگری لازم داشتم که بتواند همیشه سرپا باشد. پیش بینی کرده بودم که مدت فیلمبرداری از کاراکتر پی حداقل 10 ماه زمان ببرد. باید کسی را انتخاب میکردم که عاشق انجام این کار باشد. تصور کنید اگر در شروع یا وسط یا حتی پایان کار هنرپیشه جوان شما که حرفهای هم نیست به دلایلی ببرد آن وقت باید چکار کرد؟ طبیعی بود که همه چیز متوقف میشد. برای پیدا کردن پی پاتال زندگی پی پروسه نفس گیری را از سرگذراندیم. طبق معمول فراخوان دادیم و به دبیرستانهای بمبئی رفتیم. شاید باورتان نشود ولی بیش از 3500 درخواست اولیه داشتیم که از همه آنها تست گرفته شد. پس از آن مرحله فیلترینگ را شروع کردیم. مثلا از مجموع 3500 نفر به 100 نفر بعد 35 نفر و نهایتا به ده نفر رسیدیم. سراج شامار دربین این ده نفر بود. و نکته اینجا است که به محض اینکه او را دیدم انتخابش کردم. نگاه او کافی بود که مجاب شوم بازیگرم را پیدا کردم. او باهوش بود و سرشار از جذابیت و مهمتر اینکه لبریز از حس مسئولیت بود. اما خب این فقط یک روی سکه بود. او باید در آب بازی میکرد و نیاز به کارهای فراوان برای یادگیری داشت.
- با این حساب تمرینات سختی را پشت سر گذاشتید؟
سراج نه تنها تا به حال رویروی دوربین نایستاده بود بلکه حتی شنا کردن که اصلی ترین فاکتور برای این نقش بود نیز بلد نبود. در نماهایی او باید به زیر آب میرفت و نفسش را حبس میکرد و خیلی کارهای دیگر. ولی او بسیار ذهن بازی داشت و سریع کارها را فرامیگرفت. حس مسئویت پذیری فوق العاده او باعث شد زودتر از موعد فیلمبرداری را شروع کنیم. روندی که تقریبا 10 ماه به طول انجامید. او باید به محیط آبی، تمرینات سخت و طاقت فرسای ورزشی عادت میکرد. ضمنا کار باحیوانات را نیز فراموش نکیند. تمام این مراحل با سختی اما با موفقیت به سرانجام رسید و باید بگویم انتخاب فوق العاده داشتم.
- برای همین است که وقتی او را در فیلم میبینیم انگار خود پی پاتال واقعی دارد ماجرایش را شرح میدهد.
دقیقا اینگونه است. اصلا نمیتوان کس دیگری را به جای سراج تصور کرد. یک مطلب جالبی را برایتان بگویم. در داستان پی در مدت 230 روزی که روی آب است واقعا به لحاظ تکلم مشکل دارد. کسی نیست که بخواهد با او گفتگو کند. من سراج را وادار کرده بودم حرف نزند و سکوت کند. او باید در سکوت کار میکرد و زندگی را پیش میبرد. هیچ کس از عوامل اجازه نداشت با او حرف بزند. با این روش او در رفتار شناختی و معنا شناختی نقشش بیشتر درگیر میشد و واقعا فداکاری و پشت کارش تحسین برانگیز بود.
- اما برای یک پسر 16 ساله واقعا سخت است که ماهها اینگونه زندگی کند و همواره هم در طی صحنههای فیلمبرداری آماده باشد. اینطور نیست؟
این را قبلا هم گفتم. در مصاحبههای قبلی کمتر بحث بازیگران و خود سراج مطرح شده بود. حتی وعدههای غذایی خاصی برای او در نظر گرفته بودم. برنامه ورزش و تمرینات یوگا نیز بسیار برای او مهم بود. در واقع خود سراج بیش از ما به اهمیت کارش واقف بود. او را کنترل نمیکردم. برای مثال او خودش میدانست برای اینکه اضافه وزن پیدا نکند نباید غیر از وعدههای غذاییاش که آنهم بسیار کنترل شده بود،لب به غذا بزند.
- به لحاظ روحی و روانی نیز برای او برنامههایی در نظر داشتید؟
من در اولین تستی که از او گرفتم هیچ متنی به او ندادم. ماجرا را به سرعت برایش شرح دادم. قضیه غرق شدن کشتی و از دست رفتن خانواده به ویژه مادرش را برایش شرح دادم و به او گفتم حالا جلوی دوربین بازی کن. میدانید چه شد؟ با وقار هر چه تمامتر کار کرد و در پایان کار با گریهای خالصانه که قطع نمیشد باعث شد همه به گریه بیفتند. من تشخیص دادم که به لحاظ روحی و روانی ذهن سراج قابلیت بالایی دارد. همواره تمهیداتی اندیشیدم تا او بدور از هیاهو باشد. در طی این 10 ماه او دقیقا در محیط تنهای اقیانوس قرار داشت. در جواب سئوال قبلی گفتم کسی اجازه نداشت با او دیالوگ کند و خودم برایش هر هفته به طور منظم یک سی دی تهیه میکردم که حاوی موسیقیهای معنوی بود. او این موسیقیها را گوش میداد و این گونه روح او نیز سیراب میگردید. در نهایت بین سراج جلوی دوربین فیلمبرداری با سراج پشت دوربین هیچ تفاوتی نمیتوانستید قائل شوید. او خود خود پی پاتال بود. یعنی شما در حین کار درک میکردید که او بازی نمیکند او دارد از روحش خرج میکند. واقعا کار کردن با او لذت بخش بود و سراج سهم غیر قابل انکاری در موفقیت این فیلم دارد.