باور کنید یا نکنید، تاریخ مصرف کتابهای استاد هنوز تمام نشده. هنوز هم جواب میدهد. چند نسل جوان، پاسخ سؤالها و شبهههایشان را از این صفحات گرفتهاند ولی بوی کهنگی نگرفته.
مشخص است که تکتک صفحات و تکتک کتابها برای نسل امروز تازه نیستند. بخشی از این بحثها را در کتاب دینیهای دبیرستانی دیدهایم یا از سخنرانهای متعدد پارهپاره شنیدهایم و حتی بعضی بحثها دیگر جزو سؤالهای نسل نو نیست.
گروهی از کتابها در حوزههای تخصصی هستند و یک جوان با دغدغهها و معلومات معمولی از آنها سر در نمیآورد و علاقهای پیدا نمیکند. اما با همه اینها هنوز تعدادی کتاب باقی میماند که انگار برای این نسل و شبهات و سؤالاتی که هنوز هم به قوت خود باقیاند، نوشته شده است.
ما چند تایی از این دست کتابها را در این صفحه پیشنهاد میدهیم، با این توضیح که این فهرست کامل نیست و فقط پیشنهاد همشهری جوان است. اینها را که ورق بزنید خودتان دنبال بقیهاش هم میروید.کنار کتابها، نمونهسؤالات و شبهاتی آمده که جوابش را میتوانید در کتاب پیدا کنید.
آزادی معنوی
آیا در متون اسلامی، دموکراسی و آزادی به رسمیت شناخته شده؟ بالاخره دین آیا به آزادی فکر و بیان اعتقاد دارد یا نه؟
بسیاری از گناهانی که آدمها الان مرتکب میشوند به خاطر جبر محیط است؛ شرایط اجتماعی و خانوادگی و بقیه مقتضیات. خدا که خودش این را بهتر میداند پس لابد عذرشان را میپذیرد.
انسانیت اراده است یا اخلاق یا مسئولیتپذیری؟ عقلمداری یا محبت به دیگران؟ دین کدام یک از این معیارها را تعریف انسانیت میداند؟ انسان آزاد در دین معنا دارد؟
راهی برای تأمین آزادی معنوی وجود دارد؟
روح واقعی هجرت و جهاد چیست و قرآن کدام هجرت و کدام جهاد را طرح میکند؟
حماسه حسینی
از بین این همه روضهای که بر منابر بیان میشود، کدام درست و معتبرند و کدام تحریف شده؟ ملاکی برای تشخیص این دو از هم هست؟
حادثه کربلا تراژدی است یا مصیبت یا خباثت گروهی از مردم؟ اصولا این چهجور واقعهای است؟
مسئله عاشورا آیا دعوت بود؟ بیعت بود؟ اوضاع مگر چه فرقی میکرد با دوره امام حسن؟
آیا زن از نظر دین فقط باید غیرمستقیم در ساختن تاریخ نقش داشته باشد؟
اسلام و مقتضیات زمان
آیا واقعا اگر روایتی در کتابهای معتبر حدیث شیعه (کافی، تهذیب، استبصار، منلایحضرهالفقیه) آمده باشد، کار تمام است و جای هیچ بحث و گفتوگویی در آن نیست؟
چهار مسلک مهم اهل تسنن؛ حنبلی، شافعی، مالکی و حنفی چه شباهتها و تفاوتهایی با هم دارند؟ ( این کتاب با نگاه واقعگرایی این گروهها را بررسی میکند.)
زمان پیغمبر که مردم روزه میگرفتند، اینقدر نیاز به کار نبود. حالا که جامعه اینقدر احتیاج به کار و تلاش دارد، مقتضیات زمان اقتضا نمیکند دیگر روزه نگیریم؟
آیا دین برای وجدان در مسائل اخلاقی، اصالت قائل است؟ قرآن آیا اشارهای به وجدان دارد و هیچ جایگاهی برای آن قائل است؟
پسند و سلیقه مردم زمانه چقدر جزو آن مقتضیات زمانی است که باید در تفسیر بهروز دین به آن بها داد؟
نبوت
وحی، مثل بقیه الهامهایی است که به آدمهای دیگر میشود و فقط از نظر درجه فرق میکند؟
اگر معجزه را بپذیریم، قانون علیت را انکار کردهایم. این دو تا چطور با هم جور در میآیند؟
آن چیزهایی که پیامبران میبینند و بقیه نمیبینند، واقعیتش در ماده طبیعت است یا در ماورای طبیعت؟
آیا پیغمبر آنجور که عوام میگویند حرف خدا را به وسیله یک انسان بالدار میشنود یا آنطور که روشنفکرها میگویند روحالقدس، باطن خودش است و در وحی فقط از عمق روحش این اندیشهها به سطح میآیند یا اصولا حالت سومی در این ماجرا میتواند باشد؟
افلاطون و ارسطو با دلایلی خدا را ثابت کردند؛ خدای قرآن با خدای افلاطون و ارسطو فرق دارد؟
بیست گفتار
مفسرین میگویند اینکه قرآن گفته توجه به دنیا نداشته باشید یعنی اینکه محبت و علاقه به همسر و فرزند و مال را در وجودتان از بین ببرید، در حالیکه این علاقهها فطری است و اگر جلویشان را بگیریم از مجراهای دیگری بیرون میزنند و بیماریهای روانی میآورند. بالاخره این دنیا را چهجوری باید ترک کرد؟
اگر در جایی نقلی که در شرع آمده مخالف حکم صریح عقل باشد باید باز هم عمل کرد، چون لابد مصلحتی است که نمیدانیم؟
تعلیم و تربیت در اسلام
علی(ع) بعضی خلقیات را برای مرد پسندیده میداند و برای زن ناپسند. مگر خلق یک حقیقت مطلق و ثابت نیست؟ چطور در مورد زن و مرد با هم فرق میکند؟ زن ترسو باشد خوب است و مرد شجاع؟ اینکه با عقل و معیارهای ثابت اخلاقی جور در نمیآید؟
درست اگر نگاه کنیم، اسلام، اخلاق را نسبی میداند یا مطلق؟
این نمازی که خیلی از دیندارها میخوانند که کاملا از روی عادت و بیتوجهی است و حتی اگر بین نماز از آنها بپرسی چه میکنید باید فکر کنند تا یادشان بیاید چه کار میکردند، این چه ارزشی دارد؟ چه تأثیری دارد؟ حتی در این صورت هم نخواندن و خواندنش نمیشود گفت یکسان است؟
مگر ازدواج چه تأثیری در تکامل انسان دارد؟ بالاخره با ازدواج، آدم زمینی میشود و به بعضی هواهای نفسانیاش تن میدهد. چرا این تنها غریزهای است که ارضا کردنش ثواب هم دارد؟
خاتمیت
انسان موجود ثابت و جامد و یکنواختی از نظر اخلاق و تربیت و تشکیلات اجتماعی نیست. چرا این موجود متحول و متکامل باید از قوانین ثابت دین پیروی کند؟
آیا دید و نگاهی که منابع اسلامی باید با آن مطالعه شود، دید ثابت و یکنواختی است یا متغیر؟
ده گفتار
اصول کلی را قرآن و روایات مشخص کردهاند. عقل بشر هم واقعا رشد کرده. آیا میشود گفت، در این شرایط تقلید بیمعنی است؟ آدم عاقل در این دوره زمانه میتواند خوب و بد خودش را بفهمد؟
روشهای رساندن دین به آدمها در نسلهای مختلف فرق میکند یا ثابت است؟ آیا در این زمینه نتیجه هم مهم است یا صرف اینکه دین را عرضه کردیم از ما رفع تکلیف میشود؟ میشود گفت دین همین است که قدیمها بوده؛ میخواهند بپذیرند، میخواهند نپذیرند؟