این جا ما در پرونده ای مفصل به سراغ ادبیات عامه پسند، چهره ها، امکانات و آفت های این دسته ادبی پرمخاطب رفته ایم. اما اجازه بدهید قبل از هر چیز دیگری، تکلیف خودمان و خواننده را روشن کنیم: ادبیات عامه پسند یعنی چه؟
۱
وقتی که از ادبیات عامه پسند حرف می زنیم باید حسابی حواسمان جمع باشد. زیرا ادبیات عامه پسند در کشورمان ایران از ساز و کار و حال و هوایی کاملا متفاوت با آنچه که در بقیه کشورها وجود دارد، برخوردار است. یکی از قالب های بسیار رایجی که در جهان ادبیات عامه پسند عرضه می شود، قالب کتاب جیبی است.
کتاب های جیبی، قالب بسیار مناسبی برای رمان های عامه پسند است؛ به خوانندگانش اجازه می دهد داستان های سبک و ساده ای که خواندنشان تمرکز زیادی نمی طلبد را با خود حمل کنند تا در میان گرفتاری ها و مشغله های روزانه آن را دنبال کنند. در ایران، فقط در دوره کوتاهی، آن هم پیش از انقلاب کتاب های عامه پسند جیبی منتشر می شدند.
تفاوت بعدی، تیراژ است. درست است که رمان های عامه پسند در ایران، همیشه در ردیف پرفروش ترین کتاب ها قرار می گیرند؛ اما تیراژ آنها هنوز اندازه ای نیست که انتشار این دست کتاب ها، شکل یک صنعت را به خود بگیرد. بر نشر کتاب های عامه پسند در کشورهای اروپایی و آمریکا، قوانین پیچیده بازار حاکم است.
تولید انبوه وجود دارد؛ تیراژها میلیونی است. هر ناشر، مشاوران متعددی (اقتصاددان، روان شناس) دارد تا بر روی مشتریان این گونه رمان ها مطالعه کنند و ذائقه آنها را شناسایی کنند و نویسندگانی وجود دارند که به تناسب این ذائقه ها سفارشی می نویسند و البته ویراستاران کارکشته ای وجود دارند که با درک درست از ماهیت داستان و مخاطب، کتاب را به بهترین شکل یعنی پرفروش ترین حالت خود درمی آورند، در هر فصل از سال، کتاب های عامه پسند متناسب با حال و هوای روز عرضه می شود.
مثلا کتاب هایی که در ایام کریسمس راهی بازار می شوند با کتاب های فصل تابستان فرق می کنند. معمولا داستان های رمانتیک با پایان خوش برای فصل کریسمس آماده می شوند اما در ایران از هیچ کدام اینها خبری نیست.
مسئله بعدی، مسئله تنوع ژانرهاست. تنها ژانر حاکم بر فضای عامه پسند نویسی ایران، ملودرام است. نویسندگان ما اغلب به تأسی از سیدنی شلدون و دانیل استیل، داستان های عاشقانه روایت می کنند. عجیب هم اینجاست که مردم هم از ژانرهای دیگر چندان استقبال نمی کنند و فقط خواهان این نوع از داستان ها هستند.
در بعضی برهه های زمانی نویسندگانی مثل امیر عشیری پیش از انقلاب و احمد محققی و گودرزی (سال های دهه 60) داشته ایم که به سمت نگارش داستان های جنایی و حقوقی هم رفته اند اما نمی توان در ادبیات ایران سراغی از یک سنت پلیسی نویسی عامه پسند گرفت. ژانرهای جاسوسی ـ سیاسی (نظیر کارهای فردریک فورسایت)، ژانر سایکودرام یا روان شناسی (کارهای ژرژ سیمون)، ژانر ترسناک (کارهای استفان کینگ) و ژانر علمی ـ تخیلی (آثار ایزاک آسیموف) هم به کلی در صحنه ادبیات عامه پسند ایران غایبند.
کتاب های مصور یا کمیک هم که به نحوی به حوزه ادبیات عامه پسند مرتبط می شوند، در ایران حضور چندانی ندارند.
۲
وقتی از ادبیات عامه پسند حرف می زنیم، قاعدتا از ادبیاتی حرف می زنیم که با انتشار داستان های پاورقی مطبوعات از دهة 1840 میلادی در اروپا و دهة 1320 شمسی در ایران شروع شده است. نه اینکه این نوع ادبیات، هیچ پیشینه و نمونه قبلی نداشته باشد. در همین ایران خودمان، ما گروه بزرگی از داستان ها را داریم که معمولا استادان ادبیات با عنوان ادبیات عامیانه از آنها یاد می کنند و شامل داستان هایی نظیر امیر ارسلان نامدار ، حسین کرد شبستری ، ابومسلم نامه و انواع و اقسام دنباله هایی است که برای داستان های شاهنامه (بخصوص داستان رستم و سهراب) نوشته شده.
حتی بعضی از منتقدان، علاقه دارند که سابقة این داستان ها را به افسانه های اولیة بشر برسانند. از جهتی هم حق دارند توی افسانه ها هم ما با داستان های ساده، شخصیت پردازی های ساده، سیر غیرطبیعی (جادویی) حوادث و همین طور پیام یا نتیجة اخلاقی داستان مواجهیم که همین ها، اجزای اصلی ادبیات عامه پسند هم هستند. اما این نکته هم هست که در افسانه ها، حوادث غیرمنطقی و جادویی، جزو بافت اصلی داستان است و اصولا فضای داستان، فضایی تخیلی و فانتزی است.
به هر حال، با چنین سابقه ای از ادبیات عامیانه و باب میل عموم مردم، می رسیم به عصر جدید و ظهور و رواج مطبوعات، گردانندگان نشریات برای افزودن به جذابیت نشریه خود و بالا بردن تعداد مخاطبان، دست به ابتکاراتی زدند. یکی از آنها که به بحث ما مربوط می شود، سفارش داستان های دنباله دار به نویسندگان بود.
این موج از دهه 1840 در فرانسه شروع شد. سال هایی که ژرژ ساند، الکساندر دومای پدر و بالزاک، شروع به نوشتن داستان هایی طولانی و دنباله دار در مطبوعات روز فرانسه کردند که بدین ترتیب ادبیات عامه پسند نوین شکل گرفت. (در انگلیس، تجربه مشابه به تولید ژانر ادبیات پلیسی منجر شد). در ایران خودمان هم شروع دورة جدید ادبیات عامه پسند، باز از دل نشریات بود.
در سال های دهه 1320 که مطبوعات بعد از فضای بستة رضاخانی یکباره زیاد شدند، یکی از روش های مورد استفاده جراید برای جذب مخاطب، چاپ پاورقی هایی بود که بعدها هر مجموعه شان تبدیل به کتاب شدند و کم کم (و با افزایش خبرهای جذاب مطبوعات در سال های انقلاب) کتاب، جای صفحات پاورقی را گرفت. هر چند هنوز هم برخی نشریات خانوادگی، ستون های ثابت پاورقی دارند؛ پاورقی هایی که همگی از دستة داستان های عامه پسند هستند.
3
وقتی از ادبیات عامه پسند حرف می زنیم، منظورمان ارزش گذاری بین داستان ها و کتاب های مختلف نیست. ادبیات عامه پسند، مشخصات فنی و تکنیکی دسته ای از داستان هاست که آنها را از ادبیات نخبه پسند جدا می کند.
این مشخصات که قابل شناسایی در تمام جنبه های تکنیکی داستان هستند، عمدتا حول محور ساده بودن و جذاب کردن داستان هستند، چرا که مخاطب ادبیات عامه پسند، علاقه مندان حرفه ای و پیگیر ادبیات نیستند، عامة مردم هستند.
به همین دلیل است که در ادبیات عامه پسند، اصل بر محافظه کاری است و معمولا در رمان های عامه پسند حرکات آوانگارد و کارهای تازه ای شکل نمی گیرد. درعوض، تا دلتان بخواهد چهارچوب ها و کلیشه ها حضور دارند؛ کلیشه هایی که خوانندگان به آن عادت کرده اند و نبودشان باعث برآورده نشدن انتظارات خوانندگان و سرخوردگی آنان می شود.
این کلیشه ها بر همه ارکان داستان های عامه پسند حاکمند، از عنوان ها گرفته تا پایان بندی ها. عنوان های این کتاب ها در بسیاری از موارد نام یک شخص خاص هستند؛ یلدا، شیرین، ماندانا و... یک سری خط داستانی و ایده ثابت در این گونه داستان ها وجود دارد. مثل مثلث عشقی، مربع عشقی، دل بستن دختر و پسری از دو طبقة اجتماعی متفاوت به یکدیگر، عاشق و معشوقی که پس از سال ها به هم می رسند و گذر زمان به عشقشان خدشه ای وارد نکرده است. پایان بندی های خوش یا ناخوش قراردادی هم جزو عناصر لاینفک این رمان ها هستند.
طرح های روی جلد این کتاب ها هم اغلب حال و هوای یکسانی دارند. این طرح جلدها باید به گونه ای باشند که در نظر اول مشخص کنند چه محتوایی را نمایندگی می کنند. خیلی از این طرح جلدها، فضای عاشقانه ای را القا می کنند؛ زنی کنار پنجره نشسته، دستش را زیر چانه گذاشته و دارد افق های دور را نگاه می کند، مردی آشفته در جاده ای راه می رود و... عناصر رمانتیک طبیعی مثل گل سرخ، انار و کبوتر هم خیلی به درد می خورند.
رمان های عامه پسند، جهان بینی و اخلاقیات بسیار ساده ای دارند. مرز همه چیز در آنها مشخص است. یک طیف خیر مطلق داریم و یک طیف شر مطلق. اگر هم در شخصیت کاراکترها تغییر و تحولی صورت بگیرد، از سیاه مطلق به خوبی مطلق (یا برعکس) است. در این گونه رمان ها معمولا پیام ها و نتیجه گیری اخلاقی ساده ای برای تنبه خوانندگان حضور دارند و در آنها از پیچیدگی اخلاقی رمان های مدرن، که در آنها نمی توان مرز بین امر خیر و شر را از هم تفکیک کرد، خبری نیست.
شخصیت های اصلی رمان های عامه پسند، 3 بعدی یا به عبارت دیگر خاکستری نیستند. شخصیت اصلی این گونه رمان ها معمولا افرادی ساده و در عین حال دارای تمام صفات مثبت و قابل قبول اجتماع هستند که معمولا از سوی بقیه افراد درک نمی شوند. شخصیت های منفی این رمان ها هم ابلیس مجسمند که کاری غیر از چزاندن قهرمان های خوش قلب از دستشان برنمی آید.
در ابتدای این رمان ها، تأکید بر واقعی بودن رخدادها می شود تا باعث همذات پنداری مضاعف خوانندگان و توجیه ضعف های احتمالی داستان شود.
همچنین در این رمان ها برای تضمین تأثیرگذاری بر مخاطبان، حجم انبوهی از وقایع دراماتیک (از عشق و ازدواج های متعدد تا مرگ و خودکشی) رخ می دهند.
رمان های عامه پسند، مانند فیلمنامه اند؛ مجموعه ای از حوادث. اصلا مهم نیست که حوادث توسط چه شخصیت هایی و در کدام مکان و زمان رقم بخورند، حوادث همین طور پشت سر هم و به شکل مکانیکی رخ می دهند؛ بدون اینکه مقدمه ای برای آن چیده شود و انگیزه شخصیت ها روشن شود.
این حالت فیلمنامه ای بودن رمان، باعث می شود خوانندگان تشویق شوند که فقط سر از بقیه ماجرا درآورند. کار کیه؟ و آخرش کی به کی می رسه؟ ، از سؤالات رایج خوانندگان این نوع رمان هاست. در ادبیات نخبه پسند، جریان درست خلاف این است.
نویسنده ای مثل ایشی گورو آرزو دارد تا آنجا که می تواند سرعت وقوع رویدادها را در رمان بکاهد و به صفر برساند. اما در عامه پسندها، از آنجا که طرح داستانی اهمیت ویژه ای دارد، سرعت روایت بسیار بالاست و حوادث متعددی پشت سر هم رخ می دهد. اتفاق های آنی و غیرمنطقی، که ما از آن با عنوان تصادف یاد می کنیم، آن قدر در این رمان ها زیاد دیده می شوند که به شکل تکنیک رایج درآمده اند.
و آخرین نکته، نثر رمان های عامه پسند است که معمولا ساده، روان و ژورنالیستی است و لحن ویژه ای ندارد. این نثرها، بسیار ساده، بی استعاره و بی ابهام هستند و فقط در بند تعریف صرف داستان می باشند.
نثر این رمان ها نباید به گونه ای باشد که خواننده برای فهمیدن یک پاراگراف دوباره آن را از سر بخواند. این نثر معمولا فضاسازی هم نمی کند و فضاهای منحصر به فردی خلق نمی کند. البته ممکن است گاهی هم نویسندگان این رمان ها بخواهند مهارتشان را نشان بدهند و از نثری پر از تشبیه و توصیف استفاده کنند، اما اصل همان سادگی است.
اینها، مشخصاتی است که می توان برای رمان عامه پسند برشمرد. طبیعی است که مثل هر قالب، ژانر یا نوع دیگر ادبی، رعایت این نکات در رمان می تواند به شکل خوب یا ضعیف انجام بشود.
۴
وقتی که از ادبیات عامه پسند حرف می زنیم، فقط از ادبیات عامه پسند حرف می زنیم؛ ادبیاتی که بیشترین فروش و مخاطب را در بازار کتاب ایران و جهان دارند، ادبیاتی که مثل هر نوع ادبی دیگری آثار قوی و ضعیف و حتی مبتذل دارد؛ ادبیاتی که می تواند تنوع ژانرهای مختلف و خوانندگان مختلف را با خود و در دل خود داشته باشد؛ ادبیاتی که کارهای خوب آن، می تواند به اتفاقی در حوزة ادبیات تبدیل شود