دوشنبه ۴ آذر ۱۳۹۲ - ۱۷:۴۷
۰ نفر

نیلوفر قدیری: نیکلاس برنز، معاون امور سیاسی وزارت خارجه آمریکا در دولت جورج بوش و از طراحان اصلی تحریم‌های ایران، اخیرا در مصاحبه‌ای گفته‌است، توافق با تهران به سودمنافع ملی آمریکاست و باید پیگیری شود. اگر این توافق به سود اسرائیل یا عربستان نیست خوب نباشد. چه اهمیتی دارد!

این نقل قول در روزهای اخیر بازتاب گسترده‌ای یافته و به‌ویژه مورد توجه هم‌پیمانان آمریکا در منطقه قرار گرفته‌است. رویکرد جدید آمریکا به خاورمیانه را در همین جمله می‌توان خلاصه کرد. دستپاچگی عربستان، کلافگی رژیم صهیونیستی، بهت و سکوت ترکیه و سرگردانی کشورهای عرب حاشیه خلیج‌فارس هم به‌خاطر همین سیاست جدید است. تلاش همه‌جانبه دولت اوباما برای دستیابی به نوعی توافق با ایران و گفت‌وگوی تلفنی یا حضوری با مقامات ایرانی هم بخشی از همین سیاست جدید است.

این تلاش آمریکا برای حل اختلافاتش با ایران هم جنبه‌ای شخصی دارد و هم نتیجه اجتناب‌ناپذیر تحولات سال‌های اخیر خاورمیانه است. اوباما به این گشایش دیپلماتیک به‌عنوان میراثی در کارنامه خود نیاز دارد. او می‌خواهد مانند نیکسون که در دهه1970 بانی آشتی با چین شد، با نام ایران میراثی چشمگیر از خود به جا بگذارد. اما نگاهی به تحولات خاورمیانه نشان می‌دهد که آمریکا چاره دیگری جز نزدیک شدن به ایران ندارد. مهره‌هایی که طی 3دهه گذشته حافظ منافع آمریکا در منطقه بودند یک به یک از صحنه خارج شده‌اند.

آنها هم که مانده‌اند با یکدیگر یا با آمریکا دچار تضاد منافع شده‌اند و وقت و منابع‌شان را به درگیری با هم اختصاص می‌دهند. در 3دهه گذشته آمریکایی‌ها با یک تماس تلفنی با قاهره، ریاض یا آنکارا به آنچه می‌خواستند می‌رسیدند. با یک اشاره سهم ورودی نفت اوپک به بازار را تغییر می‌دادند یا سفارش صهیونیست‌ها را می‌کردند. نشست‌های منطقه‌ای با حضور آمریکا، مهمانی بی‌دردسر طرف‌هایی بود که منافع همسو داشتند. گویی در یک محله همه ساکنان و همسایه‌ها به یک زبان حرف می‌زدند و ایران تازه‌واردی بود که زبان و منافع ناهمگون با بقیه داشت. اکنون اما این شرایط دگرگون شده‌است. عربستان و قطر، ترکیه و مصر، قطر و امارات، و همه شرکای سابق با آمریکا دچار تضاد منافع شده‌اند. واکنش‌های عربستان علیه آمریکا در سازمان ملل و همچنین اخراج سفیر ترکیه از مصر با حمایت عربستان و قطر، تنها نمونه‌هایی از این تضاد منافع است که از پرده بیرون افتاده و علنی شده‌اند.

اینکه سرآغاز این دگرگونی‌ها چه بوده محل اختلاف نظر و بحث‌های بسیار است. بعضی می‌گویند آمریکا با سرنگونی صدام حسین در عراق، کارت برنده را در منطقه در اختیار ایران قرار داد. وقوع انقلاب‌های منطقه و برهم خوردن نظم 30ساله قدرت در خاورمیانه هم در این میان بی‌تأثیر نبود. در روزهایی که هیچ کشوری در منطقه آرام نیست، ایران جزیره ثبات خاورمیانه است.

از سوی دیگر، اکنون سوریه به یکی از اصلی‌ترین موارد اختلاف میان آمریکا و متحدان قدیمی‌اش در خاورمیانه تبدیل شده‌است و اتفاقا همین موضوع موجب نزدیک شدن منافع آمریکا به ایران هم هست. آنچه این روزها در سوریه و عراق و به شکلی دیگر در پاکستان و افغانستان می‌گذرد، منافع آمریکا و ایران را در یک راستا قرار می‌دهد.

این روزها شاهد جان گرفتن جریان‌ خشونت‌طلب سلفی هستیم که خودروهای حاوی مواد منفجره به عراق می‌فرستد، عامل انتحاری به پاکستان و افغانستان اعزام می‌کند، قاتلان حرفه‌ای برای دریدن سینه و به دندان کشیدن قلب انسان به سوریه می‌فرستد و کارش تجارت مرگ است. این جریان مرگ‌آفرین، حیات خاورمیانه این مهم‌ترین منبع انرژی جهان را هدف گرفته‌است. همه اینها موجب تغییر ژئوپلیتیک خاورمیانه شده‌اند. این تغییر یک‌شبه و بدون دردسر روی نخواهد داد. موقعیت آمریکا در خاورمیانه، با این تغییرات، دیگر مانند گذشته نیست. مختصات دقیق این تغییرات هنوز معلوم نیست اما این تغییر قطعی به‌نظر می‌رسد.

کد خبر 240132
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز