چهارشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۴:۲۸
۰ نفر

همشهری آنلاین - مهدی تهرانی: کورمک مک کارتی رمان جاده را در سال ۲۰۰۵ روانه بازار نشر کرد . رمانی که برایش یک جایزه ادبی کلان بهمراه داشت.

فیلم جاده

هر چقدر این رمان جذابیت‌های شگرف نوشتاری دارد؛ اما فیلم جاده، اثری ناقص و الکن است. اگرچه جان هیلکات به اصل رمان وفاداری تمام نشان داده و بازیگران توانایی نیز مثل رابرت دووال، ویگو مورتنسن، چارلیز ترون و گای پیرس در این کار حضور داشتد اما انتظار از این فیلم آخرالزمانی بسیار بیشتر بود.  

زمانی نه چندان دور زلزله‌ای شدید، تمام زمین را بهم می‌دوزد و عمده‌ی مردمان در سرزمین‌های مختلف از بین می‌روند. مثل تمام فاجعه‌های کلان طبیعی؛ تعدادی نیز زنده می‌مانند و سئوال اینجا است آیا این افراد می‌توانند در زمینی که حالا ناکجاآبادی بیش نیست و دریاهایش سیاه و آسمانش کدر است؛ برای زنده ماندن به همان کرامات انسانی پایبند باشند؟

عده‌ی‌ زیادی از نجات‌یافتگان آدمخوار شده‌اند. تعدادی دزد و راهزن هستند و معدودی هنوز به کرامات و شرافت انسانی‌شان پای بندند. در چنین محیطی طبییعی است که خلق الله متعلق به دسته‌ی سوم؛ دردمندانه ترین زندگی‌ها را دارند و کوچکترین جامعه هم متعلق به آنهااست به نحوی که شاید اصلا به حساب نیایند.

داستان جاده زندگی یک خانواده از این گروه کوچک را در این آخرالزمان نشان می‌دهد. واضح است که قرار بوده جاده یک اثر صرفا هنری از کار در بیاید نه یک کار تجاری صرف. فیلم‌هایی از این دست به بازیگران توانا محتاجند و فیلم نامه‌ای که هیچ چیزی از قلم نینداخته باشد و سپس کارگردانی که این مواد عالی را به زبان و هیات سینما و تصویر در بیاورد.

اینجا خبری از زامبی‌ها و تیر و ترکش‌های فیلم‌های آپوکالیستی تجاری نیست. اسلحه قهرمان فیلم در بهترین حالت باید یک رولور زنگ زده با یکی دو تا گلوله باشد. چیزی شبیه همان اسلحه‌ای که ویگومورتنسن در فیلم داشت و بازیگران برخلاف دیگر فیلم های آخرالزمانی بزک و دوزک که ندارند هیچ، سر تا پا با ظاهری نا مناسب و کثیف ظاهر می‌شوند تا حق مطلب و حضور در ناکجا آباد ادا شود .

لوکیشن نیز متفاوت است. در فیلم‌های اینچنینی بازهم خیابان‌ها و جاده‌ها و حتی ساختمان‌ها هنوز شیکی و تازگی خود را حفظ کرده‌اند. اما در جاده؛ لوکیشن باید حقیقی باشد. همان گونه که در فیلم دیدیم. اما با این همه؛ چرا جاده اینقدر نقص تصویری دارد؟ این به جان هیلکات برمی‌گردد و دکوپاژ بسته‌ای که به کار گرفته. گاهی کلوزآپ‌های تکراری آدم را بیزاز می‌کند از قصه و گاهی نماهای درشت و بی معنا، بیننده را سردرگم می‌کند.

سکانس افتتاحیه را نیز به یاد بیاورید. شروع فیلم بدجوری گنگ است. هیلکات می‌خواسته با دادن اطلاعات قطره چکانی، کمی تا قسمتی بیننده را سورپرایز کرده و او را منتظر نگاه دارد. در حالیکه تماشاگر باید چیزکی بداند تا در ادامه با داستان همراه شود و یا با کاراکترها همقدم شود و همذات پنداری کند.

با این همه، جاده به حرمت رمان معتبرش فیلمی قابل صرف نظر کردن نیست و دیدنش بهتر از ندیدنش می‌باشد. شاید اگر جاده با سازوکاری هنری و تجاری کار می‌شد، نتیجه چیزی شبیه به دیگر رمان مک کارتی یعنی جایی برای پیرمردها نیست می‌شد، بشرطی که کارگردانی هم شان رمان نویس‌اش کورمک مک کارتی هم کار را بدست می‌گرفت.

کد خبر 252072
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز