به گزارش همهشری آنلاین در این مراسم [گزارش تصویری] همچنین از تلاشهای ارزنده محمود کاشیچی، مدیر انتشارات گوتنبرگ که بانی اصلی بازارچه کتاب بود تقدیر به عمل آمد.
در ابتدای مراسم خانم حسین زادگان (مدیر انتشارات آفرینگان) ضمن تقدیر از تلاشهای آقای کاشیچی از رسول دادمهر، مدیر انتشارات چاپخش و از کسانی که از ابتدای شکل گیری بازارچه در این مکان فعال بوده است خواست برای شروع برنامه به جایگاه بیاید.
دادمهر با اشاره به خاطره ای از چگونگی پا گیر انتشارات چاپخش و رابطه آن با حسینیه ارشاد و ضمن تمجید از آقای کاشی چی که بانی راه اندازی این بازارچه شد گفت: زمانی که این بازارچه راه افتاد در هیچ نقطه کشور مجتمع فرهنگی که در حوزه کتاب چنین خدماتی ارائه کند وجود نداشت و با این که عمری از این زمان گذشته است اما این بازارچه همچنان بهترین و کیفی ترین بازارچه کتاب در کشور است
دادمهر ضمن ارائه آماری از وضعیت کتاب و کتابخوانی درایران، سهم امثال آقای کاشی چی را در گسترش کتاب و کتابخوانی موثر دانست و ابراز امیدواری کرد که چنین مجموعه هایی باز هم در ایران و تهران پا بگیرد.
پس از صحبتهای دادمهر، کاشیچی به جایگاه سخنرانی رفت و در سخنانی از چگونگی شکل گیری بازارچه کتاب گفت: بنده قصد داشتم برای بالابردن سطح دانش این مردم؛ مکانی را بهوجود بیاورم که به تمام زبانهای مهم دنیا کتاب عرضه کند. این بود که اقدام به تاسیس بازارچه کتاب کردم که خوشبختانه با کمک جناب مسجدجامعی توانستیم هفته کتاب را نیز مدتها در این مکان برگزار کنیم.
وی سپس از زحمات احمد مسجد جامعی برای ایجاد بازارچه کتابی مشابه این بازارچه یاد کرد و گفت: جناب مسجدجامعی زحمت زیادی برای رونق گرفتن بازارچه کتاب کشیدند. در آن زمان با کمک ایشان ملاقاتهایی با جناب کرباسچی شهردار وقت تهران صورت گرفت تا بازارچه کتاب دیگری شبیه همین بازارچه در یکی از نقاط تهران ایجاد شود که برابر توافقات قرار بود متولی این کار هم من باشم. اما پس از تحولاتی که در شهرداری تهران به وجود آمد این کار هم متوقف ماند.
عبدالرحیم جعفری به جای آمدن به جایگاه در همان مکانی که نشسته بود تریبون را به دست گرفت و ضمن تمجید از کاشی چی وی را یکی از تاثیرگذارترین افراد در حوزه نشر کشور معرفی کرد و گفت که من متنی آماده کردم و از روی این متن نکاتی را درباره آقای کاشی چی می خوانم . در بخشی از متن جعفری آمده بود: در سال 1328 که انتشارات امیرکبیر را تاسیس کردیم جناب کاشیچی، مسئول کتابفروشی و نشر گوتنبرگ در مشهد بودند. ایشان با عشق به نشر کشور به تهران آمدند و به ترتیب در سه راه ژاله و پس از آن در خیابان منوچهری کتاب فروشی راه انداختند.
ایشان نمایندگی فروش کتابهای روسی در ایران را در اختیار داشتند و آنها را با چاپ و صحافی خوب و با قیمت پایین در اختیار مردم قرار می داد که البته به خاطر همین کتابها نیز چندباری به زندان رفت. یکی از کارهایی که ایشان کرد و در کشور ما سابقه نداشت، فروش کتاب به صورت کیلویی بود که با واکنشهای مختلفی در میان مردم و مطبوعات مواجه شد و افراد زیادی را برای خرید کتاب به کتابفروشی گوتنبرگ کشاند. با این کار ایشان توانست بدهیهای خود را بپردازد و پول لازم برای تاسیس بازارچه کتاب را بدست آورد.
محسن باقرزاده، مدیر انتشارات توس و داماد کاشیچی و شاگرد او در کتابفروشی گوتنبرگ مشهد نیز به بیان خاطراتی از آن زمان پرداخت و گفت: بنده از پانزده سالگی کار در فروشگاههای گوتنبرگ را آغاز کردم و در کنار جناب قاسمی که مسئولیت فروشگاهها را در اختیار داشت فعالیتهایی را برای فروشکتاب و نشریات در مشهد انجام دادیم. یکی از کارهایی که جناب کاشیچی در آن زمان میکرد؛ این بود که برخی افراد را که وضعیت خوبی هم نداشتند به عنوان فروشنده روزنامه استخدام میکرد و بسیار از آنها حمایت مینمود.
یادم هست پس از کودتای 28 مرداد وقتی اوباش که فروشگاههای بزرگ را غارت کرده بودند و به سمت کتابفروشی گوتنبرگ میآمدند یکی از همین روزنامهفروشان؛ سیمی را در پیاده رو کشید و به اوباش گفت که این سیم برق دارد و بدین ترتیب آنها را مجبور کرد که از آن طرف خیابان بروند.
دکتر بهزادی نیز که خاطرات خود از همنشینی با اهل قلم و سیاست را در سه کتاب شبه خاطرات انتشار داده نیز خاطراتی از دوران کاری اش با کاشی چی گفت وافزود: سه شنبه 15 مرداد سال 32 روز قبل از اولین انتشار نشریه به خدمت جناب کاشیچی رفتیم. از ایشان خواستیم درباره نشریهای که آن زمان 4 صفحه سیاه و سفید بود نظر دهد. ایشان گفتند که چنین مجلهای نمیگیرد چون سرمقالهای کوبنده ندارد و پاورقیهای آن کم است.
آن روز بنده خیلی دلم شکست اما با تغییراتی که انجام شد کار مجله گرفت. بهترین تعریفی که درباره نحوه کار جناب کاشیچی میتوان گفت این است که کار ایشان کاملاً زیگزاکی بود. گاهی پولدار میشدند گاهی به زندان میرفتند و گاهی سرمایه خود را از دست میدادند. خوشحالم که امروز هم ایشان همچنان در عرصه نشر کشور فعالیت مثمر ثمر دارند.»
احسان نراقی، مولف و جامعه شناس هم با تقدیر ازبرگزاری این مراسم به یکی از تجربیات خود درزمانی که در یونسکو فعال بود اشاره کرد و گفت: در آن زمان ما تلاشهای زیادی را کردیم تا تهران را به عنوان پایتخت فرهنگی کتاب انتخاب کنند. اتحادیه ناشران تهران و جناب مسجدجامعی وزیر ارشاد نامههایی را نوشته و این مساله را از یونسکو خواستار شدند که متاسفانه ادامه نیافت و البته در کل به ضرر فرهنگ و کتاب درایران شد که چنین طرحی پا نگرفت
حسن کیائیان رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران آخرین سخنران این مراسم بود که در نوشته ای کوتاه و موجز گفت: اگر کسی بخواهد یک سال حکومت کند باید برنج بدهد، اگر بخواهد ده سال حکومت کند باید درخت بکارد و اگر بخواهد صد سال حکومت کند باید انسان تربیت کند. جناب کاشیچی ازجمله کسانی هستند که در عرصه نشر هم برنج کاشتند، هم درخت و هم انسان تربیت کردند که بهرهای از این بالاتر وجود ندارد. با توجه به این که کتابها سالها عمر میکنند پس تا زمانی که یک کتاب از یک ناشر؛ در کتابخانه ای باشد، یعنی ناشر زنده است و بنابراین آرزوی عمر جاودان برای ناشران و کتاب فروشان عزیز خیلی دور از ذهن نیست.»
پس از سخنان کیائیان لوح تقدیر جامعه ناشران بازارچه تهران تهران از سوی رئیس این اتحادیه به آقای کاشی چی اهداء شد.
غلامحسین صدری افشار فرهنگ نویس نامی نیز پس از مراسم در سخنانی کوتاه گفت که باید به سمتی حرکت کنیم که کتابفروشان بصیر را به کار بگماریم . وی گفت که وقتی کتابی خوب معرفی بشود خریدارش را هم پیدا می کند وگفت تقاضای کتاب خوب زیاد است اما متاسفانه تبلیغات ضعیف سبب شده است تابسیاری از کتابهای خوب این سالها شناسانده نشوند.