وقتی از خیابانهای شهر بزرگ و پر ازدحامی همچون تهران عبور میکنیم، بدون شک با تابلوهای تبلیغاتی کوچک و بزرگی مواجه میشویم که هر کدام براساس انگیزهای خاص در مکانی پر تردد نصب شدهاند.
این تصاویر در خانههایمان از طریق صفحه تلویزیون و در خیابانها و بزرگراهها از طریق پوسترها و بیلبوردها ما را در برگرفتهاند. هر جا که نگاه میکنیم تصویر میبینیم.
هر تصویری میخواهد ما را مجذوب خود کند و در کوتاهترین لحظه بیشترین تأثیر را در ما بهجا بگذارد. اینکه ما در محاصره تصاویر هستیم یک حقیقت است و حقیقت بزرگتر این است که اغلب تصاویری که بر روی تابلوهای تبلیغاتی، پوسترها و سردر سینماها میبینیم، از لحاظ طراحی و جذابیتهای بصری آنقدر نازل و کم ارزش هستند که بسیاری اوقات آلودگی بصری ایجاد میکنند و نگاههایمان را واپس میزنند.
اکنون که در روزهای برگزاری نهمین دوسالانه جهانی پوستر و طراحی گرافیک معاصر ایران هستیم بهجاست به مناسبت نمایش طراحیهای سردر سینمای زندهیاد مرتضی ممیز، نگاهی کوتاه به این موضوع داشته باشیم.
در این رابطه اولین پرسشی که مطرح میشود این است که به راستی جایگاه تصاویر سردر سینما در چه مرتبهای قرار دارد و اصلاً چرا سینما سردر دارد؟ عین این پرسشها را میتوان راجع به طرح روی جلد کتاب و مجله نیز مطرح کرد.
واقعیت این است که میتوان سردر سینما را یکی از جاذبههای آن به حساب آورد، گرچه حذف آن ممکن است هیچ لطمهای هم به سینما و فیلم وارد نسازد. پوستری که برای یک فیلم سینمایی طراحی میشود و در ابعادی بزرگ روی سردر سینما به نمایش در میآید، میتواند نقطه آغازی برای شناخت فیلم باشد، یعنی نقش شناسنامه آن را ایفا کند و حتی میتوان آن را از لحاظ تاثیرگذاری جزیی از فیلم دانست، چرا که در کلیت آنچه که از فیلم در ذهن ما نقش میبندد میتواند وارد شود و ماندگار گردد. به تعبیری میتوان گفت یکی از ویژگیهای مهم فیلم، اشتراک در تولید آن است که طراح پوستر سردر سینما هم یکی از آن عوامل به شمار میآید.
بیشتر ما از این حقیقت غفلت میکنیم که فیلم از مجموعهای از عناصر و بخشهای پیچیدهای تشکیل شده است و طراحی سردر سینما هم یکی از آن عناصر است.
یک فیلم سینمایی، متنی است که نه یک مؤلف بلکه چندین مؤلف میتوانند در آن نقش ایفا کنند؛ کارگردان مؤلف،بازیگر مؤلف، ... و حتی طراح پوستر مؤلف برای سردر سینما.
گرچه گرایش غالب(و غلط) در این است که فقط کارگردان را خالق اصلی فیلم میشناسیم و عناصر و عوامل دیگر فیلم را نادیده میگیریم.
اگر در کنار طراحیهای کممایهای که امروزه سردر سینماهای ما را پوشاندهاند نگاهی به پوسترهای مرتضی ممیز در بخش جنبی نهمین دوسالانه بیفکنیم، متوجه خواهیم شد که طراح سردر سینما چگونه میتواند نبوغ هنری خود را به نمایش بگذارد و فرصتی را برای تامل مخاطبین فراهم سازد.
چه کسی میتواند ادعا کند پوسترهایی که زندهیاد ممیز برای فیلمهای «پستچی»، «مغولها»،«غریبه و مه» و «آرامش در حضور دیگران» خلق کرده، فراموش شدهاند و یا از یاد رفتهاند؟ آن پوسترهای پرکشش و زیبا، حتی امروز هم برای ما جذاب و دیدنی هستند.
چطور میتوان مدعی شد آن پوسترها در کیفیت فیلمهایی که تماشاگران به تماشای آنها نشستهاند بیتأثیر بودهاند و غنای تصویری آنها با کلیت فیلم آمیخته نشدهاند و در ذهن و روح تماشاگر جا خوش نکردهاند؟
آیا تماشای مجدد آثار مرتضی ممیز پس از گذشت 30سال، دستاندرکاران سینما را به اندیشه وا نمیدارد که نگاه خود را نسبت به این بخش از مجموعه پیچیده هنر – صنعت سینما دگرگون کنند.