بازگشت هنرمندانی مثل بنیاقبال به جامعه هنری ایران کمک میکند تا بیشتر و بیشتر در جریان تحولات جهانی باشند.
او با تجربهای که از تحصیل و زندگی در انگلیس و کار کردن در پروژههای بزرگی چون ارباب حلقهها (Lord of the rings)، مرد گرگنما (The wolfman) و شاهزاده پارسی (Prince of Persia) به دست آورده، استودیو انیميشن خود را در ایران راه انداخته است.
بنياقبال كه مهندسی صنایع خوانده، دکترای انیمیشن دارد. او پیانو مینوازد و نقاشی هم میکند.
- چرا به ایران برگشتید؟
بیشتر دلایل احساسی بود و اینکه از موقعیت کارم در انگلیس راضی نبودم.به ایران آمدم تا کارهایی را که دوست دارم بسازم و خلق وکارگردانی کنم.
- منظورتان این است که موقعیت پیشرفت برایتان در آنجا کم بود؟
نه! ولی در انگليس معنای پیشرفت فرق میکرد. در آنجا باید در یک جایگاه بمانید و تا ابد در همان حیطه کار کنید و نمیتوانید سراغ کارهای دیگر بروید. به ایران آمدم تا سراغ کارهایی که دوست دارم بروم و کارگردانی کنم.
- چه شد که سراغ انیمیشن رفتید؟
ازکودکی به صورت تقریبا حرفه ای طراحی می کردم و پیانو مینواختم. با مجلات معتبر کاریکاتور ایران همکاری داشتم. بنا به دلایل خاصي در دانشگاه آزاد تهران جنوب مهندسی صنایع خواندم. اما به خاطر علاقه میخواستم که ادامه تحصیلم را در رشته انیمیشن بدهم. این شد که بعد از دوره لیسانس و سربازی راهی انگلستان شدم. چون رشتهمن عوض میشد دوباره از اول شروع کردم رشته کامپیوتر - انیمیشن را خواندم. برای فوق لیسانس هم به صورت تخصصی سراغ رشته جلوههای ویژه رفتم و بعد آن هم یک دوره یک ساله تز دکترای را خواندم.
- کمی در مورد تكنيك کاریتان توضیح میدهید؟
وقتي فيلمي مثل اواتار را میبینید، صحنههای اصلی را جلوی یک پرده سبز یا آبی کار میکنند و بعد انيماتور باید تمام آن صحنههای پشتی را نقاشی کند، سه بعدی بسازد و کار را لایه لایه اضافه کرده تا صحنهای را که میخواهد کامل کند. من در ایران کمتر دیدهام که این کار کامل شود. چون دوست دارند تا سه بعدی آنها را بسازند. در فیلم «چ» هم تا حدود زیادی از این تکنیک استفاده شده بود.
- چطور وارد بازار کار انگلیس شدید؟
کارم را به عنوان کارآموز در شرکت «فریم استور» لندن شروع کردم. ولی در حین کار کردن با این گروه گروههای دیگری هم بودند که برای ساخت بعضی از صحنهها با آنها به صورت آزاد همکاری میکردم. به هر حال این موقعیت کار در فریم استور موقعیت خیلی خوبی بود که من در ساخت «شاهزاده ایران» قسمتی از ارباب حلقهها -The Hunt for Gollum، مرد گرگین و چند فیلم دیگرهمکاری کردم. من با پیش زمینه نقاشی که از ایران داشتم وارد این رشته شده بودم و تخصص من بیشتر matte painting بود که بعد از تحصیلم در شاخه کامپیوتر انیمیشن بیشتر فعالیتم در همین حوزه متمرکز شد. متاسفانه این تخصص هنوز در ایران درست اجرا نمیشود، حتی در پروژههای فاخر با جلوههای ویژه و بصری وسیع.
- در ایران همكاريتان را با پروژههای خارجی ادامه دادهاید؟
در مدتی که به ایران برگشتم لینکهایم را با شرکتهای انگلیسی و آمریکایی حفظ کردم و همکاریهایی را با هم انجام دادیم. یک فیلم نیمهبلند مستقل به نام «آکولوس»،کار یک کارگردان هلندی بود که من برای نقاشی صحنهها و پوستر فیلم با این پروژه همکاری کردم. داستان فیلم در مورد یک تصادف تراژیک بود. یک فیلم ترسناک هم به کارگردانی یک کارگردان هندی بود که در انگلیس ساختهشد. البته این پروژه هنوز تمام نشده است (Dinning in hell). من طراحی مفهومی و نقاشی بعضی از صحنههاي اين فيلم را بر عهده داشتم و از ایران با آنها همکاری کردم. چند تبلیغ هم برای تلویزیون انگلیس بود که من کار جلوههای ویژه آن را انجام دادم. این روزها خیلی از کارگردانهای خارجی برای کم شدن هزینههایشان تمایل دارند با کشورهای دیگر همکاری کنند و خیلی از انیماتورهای ایرانی هم با قيمت پايين تر از رقباي اروپايي شان، كارهاي با كيفيت انجام ميدهند.
- اكنون در ایران مشغول چه کاری هستید؟
از زمانی که به ایران بازگشتم پروژههای متفاوتی را شروع کردم و هنوز همکاریهای کوچکی با شرکتهای خارجی دارم، اما در ایران جلو بردن پروژهها کمی سخت است. چون هنوز فرهنگ آن جا نیفتاده است که بتوان ۵۰ نفر انیماتور را کنار هم جمع کرد. اینجا بچهها مغرورتر هستند. چند سالی میشود که شرکت انیمیشن خودم را راه انداختم و از آن طریق در حال ساخت چند بازی و کار مستقل هستم.در اين بين به چند نفر از دانشجوهایم از دانشگاه تهران کمک میکنم تا پروژههایشان را انجام دهند. در سال گذشته هم وقت زیادی را برای پروژه باغ موزه دفاع مقدس گذاشتیم.
- چه پروژهای را برای باغ موزه دفاع مقدس انجام دادید؟
چند وقت پیش وزارت علوم مراسمی را برای ایرانیانی که از خارج کشور به وطن بازگشته بودند برگزار کرد و از ما خواستند تا در حوزه و رشته خودمان هر طرحی که داریم ارايه کنیم. یکی از طرحهایی که من ارايه کردم سه بعدی سازی چهره شهدا بود که مورد استقبال قرار گرفت.
- طرح شما دقیقا چه بود و کجا اجرا شد؟
من همیشه به این فکر میکردم که چرا ما باید عکسهای بیکیفیتی از چهره شهدا ببینیم و این که همیشه این عکسها از یک زاویه خاص باشند. من طرحی را برای سه بعدی سازی چهره شهدا ارائه کردم که در تالار پروانههای باغ موزه دفاع مقدس اجرا شد و البته قرار است که در آینده کاملتر هم شود.
- برای این کار از چه تکنیکی استفاده کردید؟
برای این کار از تکنیک هولوگرام شو استفاده کردیم. هولوگرام یعنی بازتابش نور به طوری که ایجاد وهم و خیال میکند و بسیار واقعی است. کاری که ما کردیم «هولوگرام در دو جهت تابش» بود، چون «هولوگرام صد در صد تابش» از سه جهت یا پنج جهت است. این تصویرها به وسیله پروژکتور در یک جعبه سیاه رنگ نمایش داده میشوند و شما متوجه نمیشوید که نور از کجا میتابد.
- قبل از باغ موزه نمونه کاری از هولوگرام در کشور اجرا شده بود؟
نه! فکر نمیکنم، ولی در خارج از ایران در حوزههای مختلفی استفاده میشود.زماني شايعه شد كه این تکنولوژی در گوشی جدید اپل هم هست! مثل فیلم جنگ ستارگان که شخصیت داستان دکمه را میزد و تصویر روبهروی آن تشکیل میشد. تلويزيون سي ان ان هم در بخشهاي خبري اش در آمريكا از اين تكنيك براي مصاحبه استفاده كرده است. ما تلاش کردیم تا همین تکنولوژی را پیاده کنیم.
- این پروژه را برای باغ موزه چه طور اجرا کردید؟
راستش خیلی آزمون و خطا کردیم تا به نتیجهای برسیم که هم خودمان را راضی کند و هم مسوولین را. یکی از مشکلات جدی که با آن روبهرو بودیم، نبودن عکس با کیفیت از شهدا بود. متاسفانه بعد از این همه سال هنوز مجموعه عکس کاملی از اين عزيزان جمعآوری نشدهاست. مثلا از شهید کاظمی ما فقط دو عکس با کیفیت بسیار پایین و کوچک داشتیم. حتی بعضی از شهدا خانوادههایشان هم در قید حیات نبودند تا بتوان تصویر مناسبی از آنها پیدا کرد.
- پس با این وضعیت، برای بازسازی تصاویر چه کار کردید؟
ما بعد از مدتی کار، به تکنولوژی جدید دست پیدا کردیم. در آغاز این پروژه با انیماتورهایی كار کردیم که تا به حال در پروژههای بزرگ کار نکرده بودند. علاوه بر این مشکلاتی پایهای وجود دارد. متاسفانه دانشجوهای هنر در دانشگاه به اندازه کافی در مورد آناتومی بدن و پرتره آموزش نميبينند. من زمانی که در دانشگاه تهران تدریس میکردم، میدیدم که چگونه دانشجوها برای ساخت پرتره و آناتومی با مشکل روبهرو هستند. چون ما در این پروژه به طور کامل با بازسازی پرتره کار داشتیم و باید سعی میکردیم تا پرترهها بیهیچ عیب و نقصی بازسازی شوند.
- چطور به نتیجهای مطلوبی که میخواستید رسیدید؟
من اول از همه سعی کردم تا به جای استفاده از پرترهسازان معروف ایران، از دانشجویانم در دانشگاه تهران، تربیت مدرس و دانشگاه علمی کاربردی که استعداد خوبی داشتند،استفاده کنم. حتی خیلی از این بچهها را من از اول شروع به آموزش دادن کردم و حالا بعد از اتمام پروژه هر کدامشان یک انیماتور مسلط شدهاند.قضاوت کار ما با سردارانی بود که داشتند تصویر بازسازی شده همرزمهایشان را میدیدند. آنها به دليل اينكه مدت زیادی را با این شهیدان گذرانده بودند، مدام ایرادهای چهره را به ما گوشزد میکردند.
- پروژه باغ موزه دفاع مقدس کامل شدهاست؟
نه! ما هنوز در حال کار روی پرترههای دیگر هستیم و فکر میکنم اواخر مهر ماه حدود ۱۰۰ پرتره شهید دیگر به تالار پروانهها اضافه شود. ابتدا قرار بود که به جای نیمتنه، ما کل فیگور را به صورت ایستاده بازسازی کنیم، ولی به خاطر فضا باید کمی کوچکتر از ابعاد واقعی کار میشد و این عدم تناسب در دید مخاطب اصلا جالب نبود. برای همین به صورت نیم تنه کار کردیم.
- این پرترهها فقط برای باغ موزه دفاع مقدس طراحی شدهاند؟
چهره شهیدان برای این پروژه طراحی شده است ولی ما طوری کار کردیم که این تصاویر قابلیت پرینت سه بعدی را دارند و میتوان با کمی تغییر در پروژههای انیميشن و بازیهای کامپیوتری از آنها استفاده کرد.
- این روزها درگیر چه پروژهای هستید؟
این روزها درگیر پروژه جالبي هستم به نام «شپش بندری». این فیلم قرار است به صورت سریال وارد شبکه خانگی شود. سناریوی این کار نوشته شده و در حال بحث و بررسی برای پیدا کردن سرمایهگذار هستیم. این کار برای ردههاي سنی مختلف طراحی شده و به مسائل روز اجتماع ميپردازد. شخصیتها به صورت خمیری ساخته میشوند. روی پروژه خیلی با وسواس و دقت کار میکنیم تا شخصیتهای محبوبی را طراحی کنیم. قرار است در کنار این سریال عروسکهایش هم وارد بازار شوند و پروژه را متفاوت از پروژههایی که در ایران اجرا شدهاند، جلو ببریم.
سناریوی یک بازی دفاع مقدس را هم آماده کردهایم به نام «آینه تاکسی».داستان بازی در زندگی حال و خاطرات جنگ میگذرد. کشش داستان بسیار زیاد است و هدف اصلی بازی نگاه اجتماعی به جامعه است. داستان را ثبت کردهایم و منتظریم تا یک سرمایهگذار پیدا کنیم و بتوانیم پروژه را هر چه زودتر شروع کنیم. قرار است در این پروژه از بازیگران معروف برای شبیه سازی چهرهها و صدا پیشگی استفاده کنیم. متاسفانه بنیاد بازیهای رایانهای توان سرمایهگذاری برای این بازیها را ندارد. به همین خاطر برای هر پروژهای باید سعی کرد تا سرمایهگذار پیدا کرد. بازی کامپیوتري در همه جای دنیا یک صنعت است. شما میتوانید برای آن به صورت همزمان عروسک شخصیتها، فیلم داستانی و محصولات جانبی هم تولید کنید. مثل اتفاقی که در شهر موشهای جدید یا کلاه قرمزی میبینیم؛اما متاسفانه در ایران هنوز به تولید بازیها به عنوان صنعت نگاه نمیکنند. به همين خاطر است که در اکثر پروژهها، گروه با مشکل مالی روبهرو میشود.
- به جز این بازی، چه بازیهای دیگری را تولید کردهاید؟
بازی تندیس مرگ را به صورت گروهی انجام دادیم و من به عنوان کارگردان پروژه با گروه همکاری کردم. این بازی تمام شده و آماده پخش در بازار است. مدتي هم در بنیاد ملی بازیهای یارانهای تدریس میکردم و برای ساخت بازیهای مختلف مشاوره میدادم.
- تصاویر سه بعدي شهدا چگونه بازسازی شدند؟
روش ما این بود که تصاویری را که در اختیار داشتیم بزرگ و مدل سه بعدی آنها را عین تصویر اولیه درست. بافتهای مختلف مثل بافت صورت، چشم و موها را از عکس برداشت و روی مدل سه بعدی پیاده میکردیم. این روش بسیار هزینهبر و زمان زیادی هم میبرد. با این شیوه بازسازی هر کدام از پرترهها حدود پنج میلیون تومان هزینه داشت.
من به این فکر کردم که میتوانیم از روش دیگری استفاده کنیم. به یکی از دوستانم در انگلستان ایمیل زدم و از پایاننامه دکترای چند تا از دانشجویان دانشگاهی که در آن درس خوانده بودم دو نفر را پیدا کردم. بعد از آن ما به شیوه بلو پرینت کار کردیم. با این شیوه خود عکس را میتوان مستقیما به یک تصویر سه بعدی تبدیل کرد، ولی از نظر هزینهای دست کمی از روش قبلی نداشت.
ما سعی کردیم تا هزینهها را تا حد ممکن کم کنیم و به چیزی حدود یک پنجم آن رساندیم. با این شیوه ما چهره ۴۳۷ شهید را بازسازی کردیم. در شیوه اولیه در هر هفته امکان طراحی بیش از سه پرتره وجود نداشت، ولی با این شیوه جدید میتوانیم روزی ۱۰۰ پرتره را بازسازی کنیم. ما برای این کار یک نرمافزار طراحی کردیم که به وسیله آن پایه کار برای همه صورتها یکی خواهد بود ولی مراحل بعدی برای صورتهای مختلف مثل بچه و بزرگسال و سالخورده فرق میکند.
- همشهري 6 و 7
نظر شما