غرب ميانه آمريكا؛ 1850.منطقه نبراسكا. حال عمومي و روحي سه زن خانهدار (میراندا اوتو، گریسگامر و سونیا ریچر) رو به وخامت ميگذارد. قرار بر اين ميشود اين سه زن نيمه ديوانه را يك بانوي پرصلابت به نام ماري بي كادي
(هيلاري سوانك) تا آيوا همراهي كند و در آنجا اين زنان به كلينيك يك كشيش تحويل داده شوند. در اين ميان يك رهگذر پست فطرت خدانشناس توسط خانم كادي از چوبهدار رهايي داده ميشود به اين شرط كه اين شخص كاروان زنان را تا آيوا همراهي كند...
آنچه كه از ژانر وسترن يادگار مانده؛ يك خيابان خاكي، چند مغازه؛ دفتر كلانتر شهر و كليساي كوچك آن، دليجانها و اسبها هستند. داستانهاي ژانر وسترن نيز در قواعد اين گونهي سينمايي اصيل؛ ثابت بودهاند. درگيري و انتقام؛ داستانكهاي عاطفي و عشقي و همچنين ايثار و فداكاري از زمره اصليترين ماجراهاي ژانر وسترن به حساب ميآيد.
با اينهمه "مرد گوشه گير" يادآور اين داستانكها نيست. آنچه كه تامي لي جونز در اين ژانر ساخته روايت مردماني است كه در شرايط سخت گرفتار آمده ناشي از خشكسالي و فراواني بيماري؛ و درحاليكه روحيهها سخت متلاشي شده؛ تلاش مي كنند تا از مصيبت ها به سلامت گذر كنند. به همهي اينها مقوله دين را هم اضافه كنيد. مردگوشه گير از زمره معدود فيلم هاي ژانر وسترن است كه مذهب و توكل به خدا در آن نقش پررنگ دارد.
از سويي ديگر "مرد گوشه گير" هياهو ندارد. يك وسترن آرام است. در حاليكه داستانكهايش اين توانايي را داشتند كه درگير خون و خونريزي شوند. از طنز سياه مستتر در بستر اصلي داستان نيز نبايد گذشت. روندي كه باعث شده گاهي رفتارها و حتي گفتگوها تا حد يك پز روشنفكري و يا سرشار از ايهام نيز جلوهگري كنند.
در حقيقت در بين وسترنهاي يك دهه اخير "مردگوشه گير" بيشتر به قتل جسي جيمز بدست رابرت فورد بزدل ساخته اندرو دومينك شبيه است و يا به شهامت واقعي ساخته برادران كوئن.
ماري بي كادي(هيلاري سوانك) زن 31 سالهي نبراسكايي مالك 2 قطعه زمين است. پركاري و پرهيزگاري و همچنين رفتار رئيس مابانهاش زبانزد اهالي است. اگرچه او خودش را وقف رسيدگي به كارهاي خير ميكند ولي از زندگي خود نيز غافل نيست. بقيه مردمان دور و برش به لحاظ رفتارشناختي فرسنگها با او فاصله دارند. وقتي كه قرار ميشود زنهاي ديوانه را به آيوا ببرند؛ شوهران آنها از زير بار مسئوليت فرار ميكنند. يكي كه رسما ميگذارد و ميرود و دو نفر ديگر در قرعه كشي شركت ميكنند و اين ماري بي كادي است كه سرانجام مردتر از همه اين مسئوليت را برگردن ميگيرد.
در ژانر وسترن مهمترين مسئله رونمايي از كاراكترهاي اصلي و دسته بندي كردن آنهااست. چه كسي طرف خيراست و شيطان صفت كيست؟ تامي لي جونز در چند سكانس ابتدايي تكليف يك طرف ماجرا را براي تماشاگر روشن ميكند. ماري بي كادي فرشته ماجرااست. بقيه اگر شيطان صفت نباشند؛ آدمهايي هستند كه به مفت هم نميارزند.
نقش جورج بريگز نيز كه توسط خودش بازي ميشود ابتدا به ساكن هويتاش محرز است. يك دزد غارتگر كه ميخواسته خانه و ملك يكي از اهالي را تصرف كند. با اينهمه هرچه از داستان بيشتر ميگذرد بيشتر مشخص ميشود كه جورج بريگز ميتواند به قدمهاي آخر رستگاري نيز نائل شود.
پيش از اين تامي لي جونز را وارث كلينت ايست وود ميدانستند. به هرحال در اين سالها او يكي از خوشنامان هاليوود و سينماي آمريكا بود كه ژانر وسترن را دنبال كرد. پيش از اين او "سه خاكسپاري مكدالين استرادا" The Three Burials Of Melquiades Estrada را در سال 2005 ساخته بود. يك وسترن خوش ساخت با طنز سياه و روايت سهل و ممتنع كه هم در گيشه فروخت و هم منتقدان را سرذوق آورد.
مرد گوشه گير نيز تقريبا همان انگارههاي وسترن قبلي تامي لي جونز را در خود دارد. پرهيز از هياهو؛ و وفاداري به وسترن كلاسيك بدون اينكه سهم كليشههاي رايج بخواهد آسيبي به داستان اصلي بزند.
در مقولههاي فني نيز تامي لي جونز نشان داده كه چقدر از وسترن كلاسيك اطلاع دارد. همان سكانس افتتاحيه و در ادامه معرفي مكانها به تماشاگر اين نويد را ميدهد كه يكي از بهترين فيلمبرداريهاي سالهاي اخير را شاهد خواهد بود. رودريگو پير تو در مقام مدير فيلمبرداري به شايستگي نبرد طبيعت و مردمان حومه نبراسكاي سالهاي 1850 را تصوير كرده است.
گلندون سوارتيوت نويسنده رمان مردگوشه گير؛ پيش از اين نيز كارهايش در سينماي وسترن (تيرانداز 1976 با بازي جان وين) مورد استفاده و اقتباس قرار گرفته بود. تامي لي جونز با استفاده از يك تيم سه نفره؛ اقتباسي دلنشين از اين رمان فراهم آورد.
وفاداري تامي لي جونز به رمان اصلي قابل درك است. اگرچه در متن كتاب شخصيتهاي زن ماجرا و علت ديوانگي آنها با پرداخت كاملي همراه است و در فيلم از اين ويژگي خبري نيست؛ اما معرفي زمان و مكان و همچنين پرداخت كاراكترها باعث شده اين نقيصه اگر هم به چشم بيايد قابل گذشت باشد.
اين سه زن مادراني هستند كه نوزاد و فرزند از دست دادهاند؛ محصولشان به باد رفته و يا شوهرانشان حداقل در برخورد با آنها صبور نبودهاند. در فيلم علت ديوانگي آنها اينقدر مهم نيست كه طرز برخورد "ماري بي كادي" و "جورج بريگز" با آنها برايمان اهميت دارد و قابل ارزش گذاري است.
تعليق و سوسپانس در فيلمهاي وسترن عمدتا جايگاهي ندارد. تامي لي جونز نيز نخواسته خرق عادت كند اما غافلگيري مرگ كادي قبل از رسيدن به آيوا براي تماشاگر ديوانه كننده و ويران كننده است.
تامي لي جونز 2سكانس مانده به انتهاي فيلم صبر ميكند و درنهايت ظرف معنوي جورج بريگز را نشان ميدهد. او وظيفهاش را در غياب كادي به بهترين شكلي انجام داده و حالا بايد تصميم بگيرد كه دوباره همان بريگز لاابالي باقي بماند يا اينكه مثل كادي خداترس و وظيفه شناس باشد.
در مردگوشه گير همه چيز در خدمت پيشبرد داستان است. قهرمان سازي وجود ندارد و يك روايت جمع و جور و منطقي را شاهد هستيم. كستينگ فيلم قابل قبول است. نقشهاي افتخاري و مكملي مثل مريل استريپ( بانو كارتر همسر كشيش ساكن در آيوا) و جيمز اسپيدر(صاحب هتلي در چند فرسنگي رودخانه ميسوري) و نوع بازي هيلاري سوانك و خود تامي لي جونز قابل باور و دلنشين است.
اينكه مردگوشه گير يك فيلم اسكاري باشد محل بحث است. شايد نوع بازي هيلاري سوانك و تامي لي جونز در اين فيلم وسترن باعث مجاب شدن اعضاي آكادمي اسكار باشد. همچنين فيلمبرداري شايان توجه رودريگو پيرتو و يا حتي فيلمنامه اقتباسي "مردگوشه گير" همگي شايستگي نامزدي اسكار 2015 را دارند. با اينهمه تاريخ نشان داده جز موارد معدود؛ اعضاي آكادمي عمدتا روي خوشي به وسترن براي نامزدي اسكار نمي دهند.
The Homesman
كارگردان: تامي لي جونز؛ فيلمنامه: كرنان فيتزجرالد،وسلي اوليور و تامي لي جونز؛ بر اساس رمان مردگوشه گير نوشته گلندون سوارتيوت، مدير فيلمبرداري: رودريگو پيرتو، زمان فيلم: 122 دقيقه؛ بودجه: 16 ميليون دلار. محصول 2014 آمريكا
بازيگران: تامي لي جونز(جورج بريگز)، هيلاري سوانك(ماري بي كادي)، گريس گامر(آرابلا سوريس)، ميراندا اوتو(تئولين بلكنپ)، سونيا ريچر(گرو سوندسن)، مريل استريپ( آلتا كارتر)، جيمز اسپيدر(آلوسيوس دافي)
نظر شما