امیر حسین صالحی: صفا و سادگی صدایش حتی پشت تلفن هم مشخص است. وقتی خودم را معرفی می‌کنم به گرمی از مصاحبه استقبال می‌کند و قرار را برای فردای تماس می‌گذارد.

وارد هر مجلسی شدم متاع آن همراهم بود

سال‌هاست در هيئت فاطميون (از قديمي‌ترين هيئت‌هاي تهران) نقش هدايت‌گري را بر عهده دارد و اين هيئت به بركت وجود او، سبب بسياري از فعاليت‌هاي اجتماعي چشمگير بوده است. اخيرا هم به‌عنوان برترين واعظ تهران در همايش پرده عشاق مربوط به پير غلامان دستگاه سيدالشهدا(ع) از او تقدير شد. حجت‌الاسلام والمسلمين سيدمهدي شجاعي كه نزديك به 80سال سن دارد هنوز منبرهايش گرم است و هر جا مي‌رود جمع زيادي پاي صحبت‌هايش مي‌نشينند؛ منبر او كه پيروي از مكتب خطيب بزرگ حجت‌الاسلام فلسفي دارد، پر است از نكات نغز و مرتبط كه گره خوردن هر بخش از كلام شيوايش به ادبيات و شعر، خطابه‌‌اش را جذاب‌تر مي‌كند. باحجت‌الاسلام شجاعي كه سال‌هاست به گواهي صاحب‌نظران فن در عرصه تأثيرگذار منبر حرف اول را مي‌زند، به گفت‌وگو نشستيم تا هم از فنون منبر آگاه شويم و هم ببينيم يك منبر خوب چه ويژگي‌هايي دارد.

يك اتفاق ساده

از قديم گفته‌اند كه هر كسي را براي كاري ساخته‌اند؛ يكي نجار مي‌شود، يكي بزاز مي‌شود، ديگري مي‌رود سراغ فروش خانه و بالاخره هركسي حرفه‌اي را انتخاب مي‌كند، من هم از همان دوره بچگي، مسيري كه انتخاب كردم منبر بود؛ پدر من از منبري‌هاي معروف تهران بود كه صدا و لحن خوشي داشت و بين مردم او را «آقا سيدحسن گل و بلبل» صدا مي‌زدند. همين مسير پدرم بود كه من را هم به راه منبر كشاند؛ خود منبري شدن و خواندن من هم ماجرا دارد. من و مادر و برادرم در يك منزل كوچك با هم زندگي مي‌كرديم. شب‌هاي بيست‌و يكم هر ‌ماه مادرم روضه داشت. 4سالم بود كه وضعيت قندوشكر و در كل شيريني‌جات در مملكت بسيار نابسامان شد و اين قبيل چيزها كمياب شد. شب هيئت بود، مادرم به من و برادرم گفت كه برويد براي روضه هر طور هست قند و شكر پيدا كنيد. رفتيم با برادرم محلي كه مي‌گفتند قند و شكر هست. ديديم ازدحام جمعيت طوري است كه ما اصلا نمي‌توانيم جلو برويم و برگشتيم. مادرم گفت توت بخريد، نبود. خرما بخريد، نبود. كشمش بخريد، نبود. دست آخر ايشان گفت چيزي را بهانه مي‌كنيم، آقايان مداح كه آمدند پول روضه را مي‌دهيم و مي‌گوييم قادر به پذيرايي نيستيم، هر جا رفتيد و توانستيد، روضه منزل‌ما را هم بخوانيد. اين ماجرا صبح اتفاق افتاد. شوهرخاله‌اي داشتم به نام آقاي داوري كه در دارايي كار مي‌كرد. ساعت يك ظهر ديديم سر و كله ايشان پيدا شد. صندلي گذاشتيم، نشست. مادرم پرسيدند شما چطور اين وقت تشريف آورديد اينجا؟ گفت: «من الان از اداره آمدم منزل. طلعت- همسرش- سيدالشهدا را خواب ديده است. حضرت فرموده بودند بتول امشب روضه دارد ولي نه قند دارد نه شكر. اين خواب را كه تعريف كرد به خير گرفتيم و من برايتان قند و شكر آوردم». بعد هم يك دستمال ابريشمي پر گذاشت روي زمين. در كودكي ذهن من متوجه يك حقيقت بزرگ شد. شوهرخاله‌ام كه رفت، گفتم مادر! من مي‌خواهم منبري شوم. راه پدرم را مي‌خواهم بروم. نخستين شعر را همان ساعت مادرم يادم داد: «عمو بيا دم رفتن نظر به حالم كن/ رسيد جان به گلويم، عمو حلالم كن». به من گفت بخوان. خواندم. گفت خيلي لحن خوبي است و به درد منبر مي‌خورد. همين امشب برو منبر. همان شب بيست‌و‌يكم من رفتم منبر و زن‌ها با همين شعر و با لحن من به گريه افتادند. از همان شب و همانجا اين نقش نوكري را به من عطا كردند. با همان چند شعر كوتاه كم‌كم اين همسايه و آن همسايه مثلا چهاردهم‌ ماه و پانزدهم ماه، من را دعوت كردندو شروع شد. اين يادتان باشد، يك وقت امام‌خميني(ره) به من فرمودند شنيدم از 4سالگي منبر بوده‌اي؟ عرض كردم بله. شعرهاي محدودي بود كه يادم داده بودند و مي‌خواندم.

در محضر بزرگان

از اساتيدم ابتدا بايد به حجت‌الاسلام والمسلمين حاج‌آقا جعفر خندق‌آبادي اشاره كنم كه هر روز صبح در مسجد خندق‌آباد مولوي خدمت ايشان مي‌رسيدم و مقدمات و فلسفه و به‌طور كلي سطح را خدمت ايشان خواندم. محضر بعد هم از استاد امام اهوازي تفسير را آموختم. بعد هم كه به محضر آقاي فلسفي رسيدم. آقاي فلسفي اما به‌طور كلي مقام استادي بنده را برعهده گرفت و بسياري از نكات مهم منبر و خطابه را به من آموخت تا جايي كه اواخر عمر شريفش يك روز به چهره من نگاه كرد و گفت كه «شجاعي من خودم تو را تربيت كردم». واقعا هم دم مسيحايي اين عالم، عامل بزرگي بود كه باعث شد منبرهاي من رونق پيدا كند. هيچ موقع فكر نمي‌كردم كه خدا چنين عنايتي به اين بنده حقير بكند و اين مقام را كه حالا شايد در ظاهر هم مهم باشد به من بدهد. مهم‌ترين نكته‌اي كه ما از مرحوم فلسفي آموختيم اين بود كه منبر بايد با اخلاص باشد و اگر چيزي غير از خدا در ذهن خطيب باشد قطعا از شيطان است. همين هم باعث هلاكت خطيب مي‌شود و او را به غرور و تكبر و هزاران مرض روحي و حتي شرك خفي مبتلا مي‌سازد.

فلسفي و سبك نوين وعظ

مرحوم فلسفي خطيبي بود كه در سخن، براساس نوع مخاطب نوآوري كرد و البته ما بر اين اساس تربيت شديم. پيش از آقاي فلسفي اينطور بود كه گوينده سخن مي‌گفت، حالا آن سخن مخاطب داشته باشد يا نداشته باشد. آقاي فلسفي سخنراني مذهبي را به باب مفاعله آورد؛ يعني شنونده را در جريان سخنراني مؤثر ديد و به او ارزش داد. به چهره مخاطب توجه كرد و چهره سخنرانان را بر آن اساس تعريف كرد. به نوع ادبيات مخاطب توجه كرد و بر آن اساس چيدن كلمات را آموزش داد؛ اين اصول كلي آقاي فلسفي بود. البته من و چند نفر ديگر از دوستان سعي كرديم نكته مهم‌تر ديگري را هم اصل قرار دهيم كه با يك مثال توضيح مي‌دهم. ديده‌ايد بعضي مغازه‌ها فقط حبوبات دارند، بعضي فقط البسه، بعضي فقط لبنيات، بعضي فقط كفش اما بعضي فروشگاه‌ها هستند كه بزرگ‌ترند و همه‌‌چيزشان تكميل است و براي همه احتياج‌ها جنس و خدمات فراهم كرده‌اند. من سعي كرده‌ام چنين سخنراني باشم و به هر مجلسي كه وارد شدم، متاع آن جلسه همراهم باشد. اما نكته‌اي كه مثل نخ تسبيح در همه منبرهاي من هست مربوط مي‌شود به «عاشورا»؛ اگر فرزند فداكار است از علي‌اكبر(ع) مي‌گويم. اگر اصحاب باوفاست از مسلم بن‌عوسجه، حبيب‌ابن‌مظاهر و نظاير آن مي‌گويم. اگر بيت با عظمت است از بيت امام‌حسين(ع) و اگر صبر و شكيبايي است از صبر اهل‌بيت(ع)و اگر حريت است از حريت اهل‌بيت(ع) مي‌گويم. به‌طور كلي واقعه عاشورا يك واقعه انساني است؛ واقعه‌اي است كه از نظر اصول عالي انساني بي‌نظير است و اگر اسرار آن براي مردم گفته شود قطعا تأثير وضعي خود را در جامعه خواهد گذاشت و موجب هدايت مردم خواهد شد.

منبر حسين (ع) جاي دلالي نيست

از آفت‌هاي منبر تعيين نرخ است كه متأسفانه امروزه در كنار خيلي از آفت‌هاي ديگر هيئت، شاهد اين قضيه هم هستيم. واقعا اگر خطيبي در منبر براي خدا و اهل‌بيت(ع) سخنراني مي‌كند ديگر نبايد به فكر دلالي باشد و اينكه من چقدر تعيين كنم و چطور بگويم تا صاحب مجلس خوش‌اش بيايد و بيشتر به من پول بدهد. شهيد مرتضي مطهري يكي از شخصيت‌هايي است كه در زمينه منبر و خطابه حرف زده است و در كتاب 10گفتار ايشان صحبت‌ها موجود است؛ ايشان در اين زمينه دلالي شخصيت‌ها را مطرح مي‌كند و اينطور مي‌گويد كه «اينكه كسي كه روي كرسي خطابه، روي كرسي حسين بن علي قرار مي‌گيرد، به جاي اينكه هادي دين و مبلغ دين باشد، دلال شخصيت‌ها بوده باشد و منبر را وسيله دلالي براي شخصيت‌ها قرار دهد، متأسفانه يك همچون چيزي در جامعه ما هست و همچون استفاده‌هايي از منبرها مي‌شود. دلالي شخصيت‌ها كه گفتم، فرق نمي‌كند آن شخصيت‌ها چه شخصيت‌هايي باشند؛ شخصيت‌هاي سياسي باشند يا روحاني‌ و يا شخصيت‌هاي ديگر. دلال صاحب مجلس و باني مجلس باشد يا دلال پيش‌نماز باشد يا دلال بالاتر از پيش‌نماز باشد. تمام اينها برخلاف شئون و حيثيت منبر است. البته هركسي كه كاري مي‌كند، مي‌تواند يك توجيه و تأويل هم براي كار خودش بتراشد اما بدانيد يكي از چيزهايي كه كرسي خطابه ما را ضعيف، كم‌ارزش و خراب كرده است، همين دلالي‌هاست، بايد منبر از اين آلودگي پاك شود». در كنار اين، ما شاهد آفتي هستيم كه خيلي از هيئت‌ها تنها مداح‌محور شده‌اند و براي رفع تكليف، يك روحاني را هم دعوت مي‌كنند؛ پاي منبر روحاني هيچ‌كس نيست اما همين كه مداح مي‌آيد همه از در و ديوار وارد هيئت مي‌شوند. به‌نظر من دشمن در بعضي موارد از وجود مداحان به ضرر انقلاب سوءاستفاده كرد. مثال عيني‌اش اينكه بسياري از مصاديق بارز خوانندگي معارض با نفس دين را در قالب مداحي گسترش داد؛ مثل تصنيف خواني. حضرات آقايان مكارم و صافي و بسياري ديگر بارها با ذكر دقيق دلايل فرمودند كه اين خط‌دهي‌ها از بيرون است و بر اين سبيل رفتن خطاست. همه شنيديم اين جمله را كه جايي در دستگاه فرهنگي آمريكا گفته شده ما اسلام و شيعه را با روضه‌خوان‌هاي غافل و بي‌سواد از بين مي‌بريم. راه جلوگيري از اين قضيه هم آگاهي منبري‌هاي ما از مسائل روز است؛ يعني حتما بايد يك منبري ازفضاي اينترنت و شبكه‌هاي مجازي آگاه باشد؛ از مسائلي كه در ماهواره‌ها مطرح مي‌شود آگاه باشد و با منطق ديني مقابل شبهه‌هايي كه هست ايستادگي كند. با جوان‌ها ارتباط داشته باشد و مسير صحيح اسلام را به آنها نشان دهد تا به اميد خدا در آينده شاهد نسلي متدين و داراي حسن‌خلق اسلامي باشيم.

حق شيعيان در تحمل مصيبت

يك‌بار كه امام موسي‌صدر به ايران تشريف آورد در منزل يكي از آقايان حضور پيدا كرد و آن روز همه متفق گفتند كه فلاني- يعني من- منبر برود. بنا بر اين شد كه 5دقيقه من صحبت كنم و در اين مدت كوتاه همه منابع را بگويم و اتفاقا گفتم؛ بالاي منبر گفتم كه امام صادق(ع) فرمودند: «حق شيعيان ما به گردن ما بالاتر است از حق ما به گردن آنها چرا كه آنها در راه ما مصيبت مي‌بينند». امام موسي صدر واقعا در مسير عزت شيعه در لبنان كه آن زمان به نگاه شهروند درجه چندم به آنها نگاه مي‌شد، كوشيد و با ملاطفت توانست وحدت بين شيعيان را تقويت كند و امروز شيعه در مقام عالي اين كشور قرار دارد. زماني كه من به لبنان سفر كردم ايشان خودروي شخصي خود را به استقبال من فرستاد و از آنجا رفتيم پيش شهيد چمران كه مشغول تربيت چريك بود. خود امام موسي‌صدر هم در آنجا يتيم‌خانه‌اي راه‌اندازي كرده بود كه دختر‌هايي كه عمرشان بي‌جهت در آنجا صرف مي‌شد در آنجا مشغول يادگيري بافندگي بودند، همچنين براي پسرهاي جوان هم دستگاه تراشكاري خريده بود تا بتوانند حرفه‌اي ياد بگيرند. به هر حال اين اقدامات امام موسي صدر و همچنين سخنراني‌ها و منبرهايي كه اين بزرگوار داشتند باعث شد كه جمعيت شيعه لبنان ترقي پيدا كند و امروز هم شاهديم كه چگونه شيعيان در اين كشور مهم پرچم‌دار هستند.

فلسفه منبر فلسفي

بي شك تسلط بر سخن و چيره‌دستي در خطابه يكي از موهبت‌هايي است كه خداوند متعال نصيب هركس نمي‌كند. اگر خطيبي اين هنر را با علم و دانش و ژرف‌نگري بياميزد، كلامي سراسر جذاب و هدايتگر مي‌آفريند. استاد مسلم سخن، جناب حجت الاسلام محمدتقي فلسفي(ره) يكي از اين نمونه‌ها بود كه سخنوري و دانشوري در وجودش ممزوج شده بود و سخنش را حلاوت مي‌بخشيد. خطابه‌هاي او به‌گونه‌اي بود كه هم مردم عادي سود مي‌جستند و هم اهل فكر و انديشه از آن توشه‌ها مي‌چيدند. وي با ذهن كنجكاو خود نيازهاي جامعه را به خوبي درك كرده بود و با مطالعه و انديشه درخصوص آنها در قالب كلام و سخن به طرح آنها مي‌پرداخت. شروع منبر رفتن او هم مربوط مي‌شود به دوران كودكي. خود مرحوم فلسفي درباره منبري شدنش اينطور گفته است: «مادرم مسئله منبر رفتن را پيش آورد كه در نتيجه، خط من و برادرم از هم جدا شد. مرحومه مادرم روي علاقه شديدي كه به حضرت امام حسين(ع) داشت، به پدرم گفت كه فلاني بايد منبري شود. پدرم مي‌گفت: آنها بايد درس بخوانند و اين با منبر جمع نمي‌شود. مادرم مي‌گفت: نمي‌شود كه يكي از بچه‌هاي من در خدمت حضرت امام‌حسين(ع) نباشد، پس بايد حتما منبري شود. خلاصه پدرم از يك طرف مي‌گفت بايد تحصيل من ادامه پيدا كند و مادرم از طرف ديگر اصرار داشت كه بايد منبري شوم. سرانجام توافق كردند كه ما بچه‌ها به گفته پدرمان از روز شنبه تا غروب چهارشنبه‌ها در اختيار درس و بحث و مدرسه باشيم و از صبح پنجشنبه و شب و روز جمعه من در اختيار منبر باشيم». تا قبل از مرحوم فلسفي بسياري از منبري‌ها تلاش مي‌كردند از طرح مسائل روز و مربوط به حكومت شاه خودداري كنند و تنها به مسائل احكام و نهايتا شهادت و ولادت اهل‌بيت بپردازند اما مرحوم فلسفي سبك جديدي در منبر ايجاد كرد كه چند محور اصلي داشت؛ اولين محور، طرح و بيان مسائل ضروري اجتماعي، اقتصادي و احيانا سياسي و همچنين ايجاد وحدت بين نيروهاي خودي و دوري از غيرخودي‌ها بود. انتقاد بي‌پروا و شديد از برنامه‌هاي دولت و دولتمردان طاغوت، مبارزه با عوام زدگي و عوام‌فريبي و مخالفت با غرب‌زدگي و ترويج فرهنگ بيگانه از ديگر محورهاي منبر فلسفي بود. سخنراني مرحوم حجت‌الاسلام فلسفي معمولا براساس آسيب‌شناسي وسيع و دقيق مسائل مهم جامعه بود كه گاه به تنهايي و گاه با كمك دوستان به آن دست مي‌يازيد. وي قبل از خطابه به مطالعه عميق و گسترده پيرامون موضوع سخنراني مي‌پرداخت و با روشي نو و زيبا آن را به شنوندگان حاضر در جلسه ارائه مي‌كرد. ازجمله مواردي كه مرحوم فلسفي عنايت ويژه‌اي به آن داشتند، مسائل جوانان و بزرگسالان و تربيت و اخلاق آنان بود و اين موضوع را همواره محور سخنراني‌هاي خود قرار مي‌داد. وي در اين آسيب شناسي به اين نتيجه رسيده بود كه جوانان از يك سو داراي روحي لطيف و تأثيرپذير و از سوي ديگر آينده سازان كشور اسلامي و هماهنگ‌كننده امور جامعه هستند، بنابراين موضوعات مرتبط را محور بحث‌هاي خود قرار مي‌داد. پدران و بزرگسالان نيز كه وظيفه حساس و تأثيرگذاري در امر تربيت دارند، ازجمله محورهاي جلسات سخنراني ايشان بودند. دليل اين سخن، اختصاص دادن 4 جلد كتاب درباره جوانان و بزرگسالان و سخنراني‌هاي مختلف ايشان در طول عمر بابركتش است. در كنار همه اين موارد نبايد از اخلاصي كه مرحوم فلسفي در منبر داشت غافل ماند كه اين مسئله‌اي است كه همه شاگردان وي به آن معترفند و او را يك منبري مخلص مي‌دانستند كه همين مسئله دليل رونق گرفتن منبرش و عنايت خدا به او بود.

حسينيه‌اي در كنار ايران

اگر گذرتان به خيابان فداييان‌اسلام خورده باشد، بعد از خيابان ايران چشمتان به حسينيه بزرگي مي‌افتد كه روي آن نوشته شده «حسينيه فاطميون». پيدايش هيئت فاطميون به بيش از 90سال پيش بازمي‌گردد. زماني‌كه تعدادي از دوستداران اهل‌بيت(ع) در محله سرچشمه تصميم به راه‌اندازي هيئت‌ براي عزاداري امام حسين(ع) مي‌گيرند، بناي فاطميون گذاشته مي‌شود. در همين اثنا هيئت بني‌‌فاطمه(س) اعلام موجوديت مي‌كند كه فاطميون نيز از اعضاي آن محسوب مي‌شد تا اينكه اعضاي اين هيئت در سال1347 از بني‌فاطمه(س) جدا شده و هيئت فاطميون را به شكل رسمي تأسيس مي‌كنند. آيت‌الله صدراي‌اراكي، نخستين سخنران فاطميون، حاج آقا بزرگ كلاهدوز، حاج سيدحسين آل‌حسيني، سيداسدالله نوراني، حاج حسين ميرسراجي و حجت‌الاسلام سيدابوالقاسم شجاعي به ‌همراه مرحوم حاج حسين زريباف در سال47 هيئت جديد را تأسيس و جلسات بعدي آن را برگزار كردند. نخستين جلسه در منزل مرحوم آقا بزرگ كلاهدوز در ميدان قيام، كوچه شترداران برگزار شد و آيت‌الله صدراي اراكي، نخستين واعظ اين هيئت بود. هيئت فاطميون از همان ابتداي فعاليت، جمعيت زيادي را به‌خود جذب كرد و بسياري از بزرگان و معتمدان تهران در جلسات آن حضور پيدا مي‌كردند تا اينكه نياز به خريد و احداث حسينيه احساس شد و متوليان هيئت در سال 50، 2 منزل قديمي خريدند كه بيش از هزار متر مساحت داشتند. تغييرات محدودي در آنها انجام شد و كاربري اين منزل به حسينيه تغيير يافت تا اينكه در سال 67و پس از پايان دفاع‌مقدس، ساختمان به كلي تخريب و حسينيه فاطميون به سبك و شكل امروز بنا شد و در حال حاضر نيز مورد بهره‌برداري عامه مردم دوستدار اهل‌بيت(ع) است. حجت‌الاسلام شجاعي كه رئيس هيأت مديره است درباره حسينيه فاطميون و اهميت آن به‌خصوص در دوران انقلاب و جنگ اينطور مي‌گويد: «در زمان شاه خيلي از بزرگان و مبارزان به اين حسينيه مي‌آمدند و ساواك هم هميشه مأموران خود را به اينجا مي‌فرستاد تا مبارزين را شناسايي كنند اما در دوران دفاع‌مقدس ما توسط آيت‌الله شاه‌آبادي كه با لشكرهاي قزوين، خراسان و زنجان در ارتباط بود، به ارتش كمك‌هايي ارسال مي‌كرديم. اين لشكرها تقاضاهاي خود را توسط آيت‌الله شاه‌آبادي به مراكز مردمي ازجمله حسينيه فاطميون اعلام مي‌كردند و ما نيز اقلامي مانند پتو، الوار، لاستيك كاميون، وانت لندكروز، باتري اتومبيل و هر لوازم ديگر كه مورد نياز بود را تهيه و به جبهه‌ها ارسال مي‌كرديم». ناگفته نماند كه اين هيئت در آن ايام در طول سال بالغ بر 50ميليون تومان هزينه سربازان لشكر محمد رسول‌الله(ص) را متقبل شد و با اهداي بيش از 100شهيد، از پيشروان مكتب شهيدپروري در ميان هيئت‌هاي عاشورايي است. الان هم هيئت در فعاليت‌هاي عام المنفعه و خيريه بسيار فعال است و هر شب دوشنبه، تجار بازار در كنار جوانان و مسئولان خيريه دور هم جمع مي‌شوند تا مشكلات نيازمندان را به نوعي حل كنند؛ شايد يكي از دلايل محبوبيت اين هيئت در بين مردم همين مسئله است. علاوه بر اين سخنراني‌هاي حجت‌الاسلام شجاعي نيز بسيار مورد توجه مردم به‌خصوص جوانان است. اينطور كه خود او مي‌گويد: نزديك به 17سال است كه در‌ماه رمضان سلسله دروس مربوط به معاد را تدريس مي‌كند و تازگي‌ها هم سير و سلوك و دروس اخلاقي را براي جوان‌ها راه انداخته تا بار معنوي آنها بيشتر شود. در بين خاطراتي كه مربوط به اين حسينيه است شايد يكي از به‌يادماندني‌ترين آنها مربوط است به غسل دادن پيكر مرحوم آيت‌الله مشكيني، رئيس مجلس خبرگان رهبري كه در اين محل انجام شد و بعد پيكرش در خاك آرام گرفت.

کد خبر 281561

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha