فلسفه وجودی این جشنواره برمیگردد به بازخوانی روایت خنیاگران نواحی ایران از پیامبر و ائمه معصومین که در سالهای ابتدایی در هفته وحدت و در یکی از استانهای موسیقیخیز اهل سنت برگزار میشد.
نوشته زیر گزارشی تحلیلی است از این جشنواره و نیز طرح این پرسش که اگر قرار است در تمامی این جشنوارهها (آئینی، نواحی، حماسی و...) افرادی ثابت نغماتی واحد را عرضه کنند، پس چرا آنها را در یک جشنواره جمع نکنیم؟
همزمان با سالروز بعثت پیامبر گرامی اسلام(ص)، شانزدهمین جشنواره موسیقی آئینی ذکروذاکرین طی روزهای 30 مرداد تا 2 شهریور در مجموعه تاریخی کاخ نیاوران برگزار شد.
گروههای مختلفی از استانهای آذربایجان، گلستان، کردستان، هرمزگان، خراسان رضوی، گیلان، مازندران، لرستان و چهارمحال و بختیاری در این گردهمایی، به اجرای موسیقی بومی مناطق خود پرداختند.
ضمن اینکه یک گروه خارجی هم از کشور پاکستان هر چهار شب جشنواره به اجرای موسیقی قوالی پرداخت. در این نوشتار برخی از ویژگیهای جشنواره را مرور میکنیم:
1- از راهیابی نخستین گروههای موسیقی محلی ایران به صحنه اجراهای جشنوارهای پس از انقلاب، بیست سالی میگذرد. در این دو دهه سال به سال شاهد حضور پررنگتر گروهها و تکنوازان و خوانندگان برجسته نواحی کشورمان در تالارهای شهر تهران و برخی مراکز استانها بودهایم.
استقبال از موسیقیهای یادشده تا آنجا پیش رفت که علاوه بر جشنواره سالانه موسیقی فجر، جشنوارههای مخصوصی هم برای نمایاندن موسیقی محلی ایران شکل گرفت. از نمونههای آن میتوان به جشنواره نینوازان (1370)، هفت اورنگ (1371)، آئینه و آواز (1373)، جشنواره ادواری موسیقی نواحی کرمان (1378)، جشنواره موسیقی آئینی (1380) و جشنواره همیشه برپای ذکروذاکرین که از سال 1370 آغاز شده است، اشاره کرد.
وجه مشترک همه این جشنوارهها، حضور چهرههای مشخصی از نقاط مختلف ایران برای اجرای موسیقی محلی خود با عناوینی چون حماسی، آئینی، عرفانی، مذهبی و غیره بوده است.
در این سالها، بسیاری از واژههای مورد استفاده متولیان فرهنگی، استقلال معانی خود را از دست دادند و کار به جایی رسید که هریک را به جای دیگری و گاه به جای همه واژهها میشد مورد استفاده قرار داد.
موسیقی آئینی، عرفانی قلمداد شد و عرفانی هم مذهبی. موسیقی حماسی هم نوعی آئینی به حساب آمد که البته میتوانست مذهبی هم باشد و ترکیبهای عجیب و غریب دیگری که محصول مشترکشان سردرگمی مخاطبان بود.
اینک شاید بد نباشد بعد از دو دهه تجربه کار در حوزه موسیقی محلی ایران و جوانب آن، برخی پرسشها را بار دیگر در ذهن مرور کنیم.
آیا موسیقی عاشیقهای آذری در این جشنواره آئینی بود؟ دوتار و آواز ترکمنها چهطور؟ آیا دفنوازان کردستان که ضمن نوازندگی، مدح پیامبر(ص) میگویند موسیقی آئینی اجرا میکنند؟ در این صورت اجرای بخشی از مراسم زار توسط استاد غلام مارگیری، چه عنوانی میتواند به خود بگیرد؟
اجرای موسیقی سرنا و دهل و حرکات زیبای هنروران تربتجام و لرستان در چه مقولهای از موسیقی نواحی ایران میگنجد؟ آیا مراسم «دستمالبازی» بختیاریها که با ساز باستانی کرنا و دهل همراهی میشود، بخشی از موسیقی آئینی ماست؟ اجرای ترانههای شاد مازندران توسط محمدرضا اسحاقی چگونه میتواند آئینی قلمداد شود؟
از سویی دیگر بهراستی آئین چیست؟ حال اگر پیشوند موسیقی به آن اضافه کنیم تا بشود موسیقی آئینی، آنگاه چه معنی خواهد داد؟ آیا هر نوع موسیقی به صرف اینکه مجری آن یک نوازنده یا خواننده ملبس به لباس محلی باشد، موسیقی آئینی قلمداد میشود؟ آیا لحاظ کردن نام بزرگان دینی در اشعار آوازی موجب آئینی شدن موسیقی مربوطه خواهد شد؟ و...
تجربه اخیر جشنواره ذکر و ذاکرین با شکل و محتوایی شبیه به جشنوارههای پیشین نشان داد که مردان موسیقی و دولتمردان موسیقی ما بعد از سالها کار پژوهشی و جشنوارهای، هنوز به جمعبندی روشنی از مقولههایی چون موسیقی محلی، آئینی، حماسی، عرفانی، مذهبی، رزمی، بزمی و غیره نرسیدهاند و با روند فعلی هم نمیتوان خوشبین بود در آینده نزدیک، دستهبندی موضوعی موسیقی محلی ایران و ارائه آن به سامان برسد.
2- در بخشی از پیام وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به مناسبت برگزاری شانزدهمین جشنواره ذکروذاکرین آمده بود «متأسفانه خیل عظیمی از هنرمندان و پیشکسوتان عرصه موسیقی و فرهنگ و سنت شفاهی در دو دهه گذشته بدون آنکه فرصت آن را یافته باشند تا داشتهها و اندوختههای خود را ضبط و ثبت نمایند، از بین ما رفتند.»
این اظهار تأسف جناب وزیر به عنوان عالیترین مقام فرهنگی و هنری کشور، برای اهل فرهنگ و نغمه موجب خرسندی است تا شاید در افق جدید سیاستمداران، پیکر تکیده فرهنگ راستین ایرانی، جانی تازه بگیرد.
بنابراین حداقل خاصیت جشنواره اخیر این بود تا بخشی از حاکمیت، به ضایعه از دست رفتن نخبگان موسیقی نواحی ایران اعتراف کند و در عین حال نوید بهرهگیری از باقیمانده فرهنگمداران را به اهالی فرهنگ بدهد.
3- حضور قوالان پاکستانی بهعنوان تنها گروه خارجی در جشنواره فرصت مغتنمی برای شنوندگان ایرانی بود تا جلوههای بدیعی از بداههپردازی و ایجاد هیجان را شاهد باشند.
تسلط قوالان پاکستانی به موسیقی خود و قدرت بالا در جذب مخاطب، تنها با نمونههایی از اجراهای موسیقیدانان نواحی جنوب و جنوب شرق ایران قابل مقایسه است.
اجراهای استاد غلام مارگیری از هرمزگان و غلام قادر رحمانی از سیستان و بلوچستان از نظر قدرت اجرا و تأثیرگذاری بر مخاطب، از معدود نمونههایی هستند که میتوان با قوالان پاکستانی مقایسه کرد.
ویژگی یاد شده از آن جهت اهمیت دارد که موسیقی دستگاهی عصر حاضر ایران بهشدت قاعدهمند و بهاصطلاح «اتوکشیده» شده است چنانکه حتی قادر به جذب شنوندگان حرفهای خود نیست.
دیدن و شنیدن موسیقی قوالان پاکستانی و نظایر آن که بیتکلف و در عین حال با قدرت به اجرای برنامه میپردازند، برای مجریان موسیقی دستگاهی ایران میتواند الگویی باشد تا سردی اجراهای خود را گرمایی دوباره ببخشند.
4- طبق معمول جای دوربینهای صداوسیما در جشنواره اخیر خالی بود. تهیهکنندگان تلویزیونی حتی اگر از منظر سرگرمیسازی، سری به این جشنواره میزدند، دست خالی برنمیگشتند.
نوازندگی با کوچکترین ساز جهان توسط محمد ایری از ترکمنصحرا که صدادهی آن بسیار شبیه صدای نوزاد است، در شب مبعث میتوانست برنامه مورد علاقه میلیونها ایرانی باشد و خندهای را بر لب ایشان بنشاند.
عجیب آنکه موسیقیهای بیهویتی موسوم به پاپ در شبهای جشن مذهبی و غیرمذهبی، شش شبکه تلویزیون را به تسخیر خود درمیآورند ولی مجالی برای نمایاندن گوشهای از فرهنگهای سنتی که زیبایی خاصی هم دارند، نیست.
5- استقبال خوب تماشاگران و شنوندگان جشنواره یکی از نقاط مثبت و امیدوارکننده بود. انتخاب مکان فضای باز کاخ نیاوران در اواخر تابستان که هوایی دلپذیر دارد، در این توفیق بیتأثیر نبود.
علاوه بر این بلیتهای دو هزار تومانی به توده شهروندان امکان داده بود تا از نزدیک با بخشی از زیرساختهای فرهنگی خود آشنا شوند و این نتیجه عبرتآموزی از خبط بزرگ دفتر امور موسیقی در زمستان سال گذشته به هنگام برپایی بیست و یکمین جشنواره موسیقی فجر بود که با عرضه بلیتهای هشت هزار تومانی، جمعیتی کمتر از پنجاه نفر را روبهروی گروههای ایرانی و خارجی قرار داد و طرفین را شرمنده کرد!
6- اعطای سفر مکه به چهار تن از پیشکسوتان موسیقی نواحی ایران به عنوان تجلیل در نوع خو جالب توجه بود.
اساتید نامی، رسول بخش زنگشاهی از بلوچستان، نورمحمد درپور از خراسان، دردی اسماعیلزاده از گلستان و محمدرضا اسحاقی از مازندران فیش سفر حج خود را از دست وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گرفتند.
شاید یکی از تفاوتهای این جشنواره با جشنوارههای پیشین، همین نکته باشد.