طبیعی است که حسین علیزاده را باید تا کنون بیاعوجاج ترین موزیسین ایرانی نام نهاد(واژه ای بهتر از این برای رساندن مفهوم پیدا نکردم)، از این منظر که میداند چه میکند و دانستههای وی از موسیقی و جامعه (به خصوص جامعه موسیقی با تمامی شئون آن) وی را در جایگاهی نشانده است که خط سیری مشخص را در کارش لحاظ کند که چه در آموزش، چه در موسیقی فیلم و چه در ابتکاراتی چون بداههنوازی و ردیفنوازی و کار گروهی میتوان این نقاط مشترک و پررنگ را به عینه دید.
طبیعی بود اگر علیزاده در تکنوازی و بداهه نوازی این گونه عمل نمیکرد، علاقهمندان موسیقی و آثار وی تعجب میکردند همچنان که در بخش انتخاب شعر تصنیفها اگر کاری نمیکرد که اشک بر چشمان وگونههای بزرگمردی همانند هوشنگ ابتهاج حلقه زند و جاری شود، باید تعجب میکردیم ویا ابتکاری که به نام بداهه نوازی و بداهه خوانی گروهی، دو دههای است که پی میگیرد و هر بار پر برگ و بارتر از گذشته میشود، اگر این بار کم بارتر بود باید شگفت زده میشدیم.
تمامی این نکته ها و ویژگیها که برشمردیم، ناشی از اعتمادی است که علاقه مندان آثار این چهره با صلابت عرصه موسیقی سنتی و ایرانی، به وی و کارش دارند و این البته سرمایه کمی نیست، چرا که بزرگان علوم اجتماعی و اخلاق گفتهاند، بزرگترین سرمایه هر فرد و نظامی همانا اعتمادی است که مخاطبان و یا شهروندان به آنها دارند و خوشبختانه علیزاده سعی کرده با کمترین اعوجاج بر چنین مسیری گام نهد و اکنون مخاطبان هم مزد این اعتماد رادادهاند و با حضور پرشور خود بر جایگاه اجتماعی علیزاده و موسیقیاش مهر تاییدی محکمتر زدهاند.
اما نکتهای که گوهر و مراد اصلی این یادداشت است، این نکات نیست، چراکه در این زمینهها علیزاده شناخته شده است و همچنان که نوشتهام کسی را تردیدی در آن نیست. نکتهای که شایددر این کنسرت از آن غفلت شد همانا توجه زیرکانه علیزاده به دو قشر مظلوم موسیقی است؛ اولی تمبک ودومی سازسازان.
آنهایی که در کار موسیقی سنتیاند میدانند که تا چندی قبل تمبک نواز در این گونه موسیقایی ارج و قربی نداشت و به نوعی چرخ پنجم کنسرتها و اجراها بود خفت و خواری فراوانی را تحمل میکرد. اکنون اما این قشر با برخی ابتکاراتی که هنرمندان نامی چون رجبی، فرهنگفر، اسماعیلی و در نسل کنونی حدادی و قوی حلم وخلج به کار بستند، توانستند این ساز و نوازندگان آن را از آن وضعیت برکشانند و بر جایگاهی بالاتر نشانند. حسین علیزاده اما در این کنسرت و به خصوص در پوستری که از این کنسرت انتشار یافت مجید خلج را در مقابل خود نشاند و همطراز خود قرارداد.
کارجالب دیگر علیزاده آوردن نام یوسف پوریا در بروشور کنسرت بود. استاد پوریا از جمله سازسازان نامی و از شاگردان زنده یاد یحیی(تار ساز معروف) است و سازهای ساخت دست وی از کیفیت و مرغوبیت فراوانی برخوردار است و بسیاری از نوازندگان شناخته شده تار، در تکنوازیهای خود از ساز این استاد بهره می برند. تاکنون و به صورت شفاهی و آن هم با سماجت و پرسش برخی از علاقهمندان کنجکاو، نوازندگان معروف بیان میکردند که سازی که مینوازند ساخته کیست .اما علیزاده این گفتههای پشت پرده و شفاهی را به عرصههای عمومی کشاند و با ثبت نام سازنده این ساز عملا تاکید کرد که وقتی سازی به این خوبی ساخته میشود، سازنده آن هم باید معرفی شود و این کمترین کاری است که یک نوازنده میتواند انجام دهد. کاری که تا کنون هیچ نوازندهای به عیان صورت نداده بود.
از یک منظر دیگر کار علیزاده قابل تقدیر است، چرا که سازسازی یکی از پرزحمتترین پیشهها است که در مدتی کوتاه تن و روان سازنده را فرسوده میسازد و توجه به این قشر باید بیش از اینی باشد که هم اینک در جامعه موسیقی جریان دارد و حرکت علیزاده نوعی تلنگر برای توجهی دوباره به سازندگان و شاغلان در این پیشه سخت و طاقت سوز است.
عمل حسین علیزاده، چه در همطراز کردن یک نوازنده تمبک با خود و چه در انتشار نام یک سازنده نامی ساز، کاری غیر طبیعی نیست، اما در فضای هنری ایران و به خصوص جامعه موسیقی درسهای اخلاقی فراوانی دارد که کم از اجرای کنسرت بدعتهای وی در موسیقی نیست.