سه‌شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۹:۰۶
۰ نفر

همشهری دو - محمدرضا حیدری: افتتاحیه سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر با احترام به مقام شامخ شهید مدافع حرم، سعید سیاح‌طاهری همراه بود؛ شهیدی که در عرصه هنر نامی آشناست.

شهیدسیاح طاهری

اين بزرگمرد آباداني بعد از 8سال حضور در جبهه‌هاي دفاع‌مقدس براي زنده نگه داشتن نام شهدا و دلاوري‌هاي آنها از زبان هنر استفاده كرد و برگزاري جشنواره‌هاي متعدد فيلم دانش‌آموزي دفاع‌مقدس، برگ زريني است كه در كارنامه زندگي اين شهيد مي‌درخشد. كسي كه در سالروز بمباران شيميايي شلمچه، كشتي دوستي به راه انداخت تا در آن بچه‌هاي ايراني و عراقي به نشان دوستي روي رود كارون غريو شادي سر دهند. او به‌دنبال ايجاد وحدت بين جامعه بود و هنرمندان كشورمان را براي حضور در جشنواره‌ها دعوت مي‌كرد و همكاري نزديكي با آنها داشت. احترام و باورخاصي به حوزه سينما داشت و در برنامه‌هاي فرهنگي فعال بود. فعاليت‌هاي فرهنگي او در شهر آبادان به يادگار باقي مانده است. در 8سال دفاع‌مقدس به آرزويش كه شهادت بود نرسيد و سال‌ها بعد، وقتي حرم حضرت زينب(س) به خطر افتاد براي دفاع از حرم با يادگارهايي كه از زمان جنگ در بدن داشت به سوريه رفت و سرانجام در سن 58 سالگي به شهادت رسيد. حضور هنرمندان كشور در مراسم تشييع اين شهيد، گوياي خدمات او در عرصه هنر و زنده نگه‌داشتن نام شهدا و دفاع‌مقدس است.

  • دفتر درخشان زندگي

محمدحسين سياح طاهري، پسر شهيد سياح طاهري، با ورق زدن دفتر زندگي پدر، از روزهاي جنگ و حضور پدر درجبهه‌ها و پس از آن فعاليت در عرصه‌هاي مختلف و فعاليت‌هاي فرهنگي و هنري او مي‌گويد: 18اسفند 1336پدرم در يك خانواده طبقه متوسط به دنيا آمد. پدربزرگم در آبادان كارمند شركت نفت بود و بسياري امكانات زندگي مانند منزل ويلايي، خودرو، تلويزيون و... را داشتند و قاعدتا اين خانواده مي‌بايست از وفادارترين خانواده‌ها به رژيم سابق مي‌شد. اما چنين نشد و وقتي پدرم به سن جواني رسيد سؤالات زيادي ذهنش را مشغول كرد و در همان روزهاي مبارزه با رژيم طاغوت، پدرم نيز به جمع انقلابيون پيوست؛ از سرنوشت «نفت» در كشور ‌پرسيد و از تبعيد «آيت‌الله خميني». نيمه‌شب‌ها به‌صورت پنهاني و دور از چشم خانواده به مسجد مي‌رفت و تيپ و قيافه‌اش را هم عوض مي‌كرد. در مدرسه نيز با برخي معلم‌‌هاي طرفدار رژيم درگير شده بود. پدربزرگم مي‌خواست مثل بسياري كه از طرف شركت نفت، بورس گرفتند و به آمريكا رفتند او را نيز به اين كشور بفرستد اما پدرم قبول نكرد. با پيروزي انقلاب از همان اول درگير كارهاي انقلاب ‌شد؛ پاكسازي شهر آبادان از مراكز فساد و انبارهاي مشروب، مبارزه با گروه‌هاي ضدانقلاب كه به‌دنبال تعطيلي شركت نفت و كارخانه‌ها بودند، محروميت‌زدايي از روستاها و آموزش نظامي به روستاييان در اوايل جنگ تحت عنوان بسيج عشاير از كارهايي بود كه پدرم در آنها مشاركت داشت و هميشه با افتخار از آنها براي ما مي‌گفت. يكي از مهم‌ترين كارهاي او در آن دوره، عضويت در هيأت 7نفره مقابله با زمين‌خواري بود كه به‌خاطر درگير شدن با افراد مختلف صاحب نفوذ، دشمناني پيدا كرد.

قبل از علني شدن خيانت بني‌صدر، مخالفش بود و در همان كوران حوادث انقلاب از شهيد بهشتي حمايت مي‌كرد و آن را خط اصيل انقلاب مي‌دانست. پس از تجاوز رژيم بعث به خاك ايران در سال‌59 و محاصره شهر آبادان، خانواده‌ پدربزرگم جنگ‌زده‌ شدند و به ماهشهر مهاجرت كردند اما 2عمو و پدربزرگم به همراه پدرم به جبهه رفتند. پدر براي ما از روزي كه به خواستگاري مادر رفت اينگونه مي‌گفت: سال60 در همان ماهشهر به خواستگاري يك دختر انقلابي آباداني رفتم. در خواستگاري به مادرتان گفتم «من زني مي‌خواهم كه ساكش روي دوش‌اش باشد» و «اين جنگ كه تمام شد، بعدش مي‌رويم سراغ اسرائيل تا قدس را آزاد كنيم». مادرم نيز قبول مي‌كند و با هم ازدواج مي‌كنند. روز عروسي‌شان داماد با لباس سبز پاسداري و عروس با يك مانتوي كرم‌رنگ معمولي جشني مختصر مي‌گيرند و پدردوباره به جبهه بر مي‌گردد.

شهيد طاهري در ابتداي جنگ فرمانده بسيج آبادان بود. پس از آن به‌عنوان فرمانده گردان امام‌حسن(ع) در تيپ ائمه اطهار فعاليت مي‌كرد. يك گردان زرهي توسط شهيد‌طاهري و حاج كاظم فرامرزي تشكيل شد كه آموزش شليك موشك‌هاي تاو و ماليوتكا ديده بودند و به شكارچيان تانك معروف بودند. او با پيشروي بدون پشتوانه نيروي زميني در جنگ، مخالف بود و مي‌گفت كه بسياري از فرماندهان به ادوات زرهي اعتقاد ندارند و به‌درستي از اين تجهيزات استفاده نمي‌كنند، براي همين تلفات نيروي انساني بالا مي‌رود. در جبهه سعي مي‌كرد با گردان زرهي كه فرماندهي آن را برعهده داشت از رزمنده‌ها حمايت كند و اجازه ندهد دشمن تلفات زيادي به رزمنده‌ها وارد كند و از طرف ديگر با شجاعت نيروهاي اين گردان، تلفات سنگيني به دشمن وارد مي‌كرد.

پدر نه‌تنها در 8سال دفاع‌مقدس، از نخستين روز جنگ تا آخرين روز جنگ، بلكه به‌مدت 108‌ماه در جبهه حضور داشت و مي‌گفت اگر 100سال هم طول بكشد جبهه را خالي نخواهد كرد. پدر در اين مدت 5بار مجروح شد. سال60 در محاصره آبادان انگشتش را از دست داد. مرتبه دوم در كربلاي5، در حال ديدباني با دوربين بود كه گلوله مستقيم توپ جلوي پاي او اصابت كرد و چشمش را از دست داد و 2كتف و شكم و اعضاي ديگرش مورد اصابت تركش قرار گرفت و به‌شدت مجروح شد.

آخرين مرتبه نيز در فاو شيميايي شد. بعد از پايان جنگ، جانبازي 70درصد براي او توسط بنياد شهيد و امور ايثارگران تعيين شد. بعد از پايان جنگ شهيد طاهري در جبهه ديگري مشغول به فعاليت شد و اين بار در بازرسي نيروي زميني سپاه كارش را با دقت و ريزبيني آغاز كرد. گزارش را كه آماده مي‌كرد با هيچ‌كس- حتي فرماندهان عالي‌رتبه- رودربايستي نمي‌كرد و به صراحت اشكالات را مي‌گفت. تا قبل از فرماندهي مقداد، از «درجه» استفاده نمي‌كرد و هرگاه از او مي‌پرسيدند كه درجه‌ات چيست، مي‌گفت: «پاسدار» كه از نظر او بالاترين درجه سپاه پاسداران بود. هميشه سعي مي‌كرد به جاي او، كار ديده شود. از نام و نشان گريزان بود. هرجا كه بوي تبليغات حزبي و منافع شخصي شنيده مي‌شد به‌شدت كناره مي‌گرفت.

هميشه به‌دنبال «رزم» بود و به پشت ميزنشيني علاقه‌اي نداشت. با اينكه جانباز بود و سال‌ها زودتر از موعد مي‌توانست بازنشسته شود اما اين كار را نكرد. من و 2برادر و مادرمان در تهران بوديم اما پدر 3 سال آخر خدمت 30ساله‌اش را به آبادان رفت تا يك محور عملياتي در آنجا تشكيل دهد. مي‌گفت دشمن در ابتداي جنگ از همين محور ذوالفقاري وارد شهر شده است و ما بايد يك مانع نظامي بزرگ در سر راه حمله احتمالي‌اش ايجاد كنيم و تشكيل «گردان مقداد» ثمره اين تلاش بود.

  • يادماني براي شهداي آبادان

بازنشست كه شد به‌طور جدي وارد فعاليت‌هاي فرهنگي شد. راه‌اندازي يادمان 177شهيد آبادان براي معرفي جهاد و مقاومت مردم شهر در دوران محاصره و پس از آن، از اين زمره بود. مي‌خواست انقلاب را با زباني جديد به نسل نو معرفي كند. مي‌گفت ما تاكنون دفاع‌مقدس را در بستري غمگين و احساسي معرفي كرده‌ايم اما بايد «شاد و بانشاط» و از زباني ديگر كه نسل جديد دوست دارند مانند «هنرمندان و بازيگران» پيام خود را به نسل جديد برسانيم. 9دوره «جشنواره دانش‌آموزي فيلم دفاع‌مقدس» حاصل تلاش پدر و حبيب احمدزاده، يكي از نويسندگان بزرگ ايران بود كه در مناطق محروم كشور برگزار شد و بيش از 300هزار دانش‌آموز و معلم مناطق روستايي و حاشيه شهرهاي محروم با سبكي شاد و جديد با حماسه مقاومت‌هاي مردمي جنگ آشنا شدند. با همين رويكرد برنامه جشن كشتي دوستي بين بچه‌هاي ايراني و عراقي دو سوي رودخانه اروند را در سي‌امين سالگرد جنگ برگزار كرد.

راه‌اندازي موزه شهدا و برگزاري مسابقات كتابخواني دفاع‌مقدس بين اقشار مختلف همچون معلمان 5 استان خوزستان، ايلام، بوشهر، سيستان و بلوچستان و هرمزگان و نيز زندانيان و ديگر گروه‌هاي اجتماعي همانند پرستاران و مهمانداران هواپيما از ديگر فعاليت‌هاي پدر بود كه به‌دليل غيررسمي بودن و به‌كارگيري شيوه‌هاي نوين، تأثير‌گذار بودند. او همچنين بعد از زلزله آذربايجان جشنواره دانش‌آموزي را براي 48هزار كودك آسيب‌ديده روحي اين منطقه برگزار كرد.

او يك سرباز واقعي بود. پدر هميشه خود را سرباز انقلاب و ولايت مي‌دانست و جبهه‌اش فرق نمي‌كرد. هرجايي مي‌ديد كه نياز انقلاب است سريع خود را حاضر مي‌كرد. بسيار پيگيري كرد كه او را به سوريه اعزام كنند اما مي‌گفتند شما بازنشسته‌اي و اولويت با نيروهاي جوان است. سرانجام سال گذشته پذيرفتند و ايشان به جبهه اعزام شد. آنجا هم اشكالات را مي‌ديد و گزارشي براي فرماندهان عالي‌رتبه تنظيم مي‌كرد.

او در آخرين سفر به سوريه، هنگام شناسايي شمال منطقه خان طومان به همراه دوست و همراهش «شيخ جابر زهيري» مورد اصابت خمپاره قرار گرفت و در 23دي‌ماه 94، دقيقا 29سال پس از سالروز مجروحيتش در 23دي‌ماه 65، به شهادت رسيد و روح بلند و ملكوتي‌اش به آسمان پركشيد.

  • دعا براي شهادت

پيش از شهادت، خانواده شهيد‌سياح‌طاهري توسط يكي از آشنايان توفيق مي‌يابند به ديدار مقام معظم رهبري مشرف شوند؛ ديداري باوركردني. در آن ديدار حاج‌سعيد دست حضرت‌آقا را مي‌بوسد و در گوش ايشان چيزي مي‌گويد كه كسي متوجه آن نمي‌شود. بعد از شهادت ‌سعيد، همان دوست كه ديدار با حضرت آقا را فراهم كرده بود با اشك و ناله به همسر شهيدطاهري مي‌گويد كه اگر مي‌دانستم حاجي چه چيزي را از حضرت‌آقا مي‌طلبد هيچ‌وقت اين ديدار را براي شما هماهنگ نمي‌كردم. همسر او مي‌پرسد مگر چه چيزي از حضرت‌آقا خواستند. او جواب مي‌دهد: شهيد‌طاهري به آقا گفته بود دعا كنيد شهيد بشوم.

  • جامانده از قافله شهدا

پرويز پرستويي و حميد فرخ‌نژاد خود را مديون شهيد سياح طاهري مي‌دانند
پرويز پرستويي بازيگر سينما كه در همه جشنواره‌هاي فيلم دانش‌آموزي دفاع‌مقدس به دعوت شهيد سياح‌طاهري حضور پيدا مي‌كرد، بزرگ‌ترين افتخار را در ركاب اين شهيد بودن مي‌داند و مي‌گويد: شهيد سعيد سياح طاهري از رزمندگان 8سال دفاع‌مقدس بود كه پس از اتمام جنگ تمام مدت دست از اعتقاداتش بر نداشت و در كنار ياران ديگرش جشنواره دانش‌آموزي دفاع‌مقدس را راه‌اندازي و 9دوره جشنواره را در مناطق محروم برگزار كرد. افتخار مي‌كنم كه در همه جشنواره‌هاي دانش‌آموزي در ركابش بودم. او بسيار بي‌ريا بود و به همسر اين شهيد نيز گفتم در زمان برگزاري جشنواره‌ها و همچنين تلاش براي بهتر برگزارشدن آن بسيار بي‌ريا كار مي‌كرد. در نگاه اول به او، تصور مي‌كردي تداركاتچي است. بسيار غريبانه كار مي‌كرد و هيچ‌گاه به‌دنبال مطرح شدن نام خود نبود و هميشه خودش را مديون شهدا مي‌دانست.

من فكر مي‌كنم جانبازان، شهيدان زنده‌اي هستند كه آرام‌آرام وتك تك پر مي‌كشند و به ملكوت آسمان‌ها عروج مي‌كنند. آنها كم‌كم شهيد مي‌شوند. گويا خداوند مي‌خواهد كمي از دور، دلدادگي آنها را تماشا و بهشت را براي آنها آذين‌بندي كند. شهيد سياح طاهري آسماني بود و از همان روز كه مجروح شد نامش بر كرانه‌هاي ابدي انسانيت وشهادت نقش بست. او با سخاوتي بي‌بديل زيباترين قسمت وجودش يعني چشمانش را به مهماني خدا و ديدار او رهسپار كرد تا نزد او بماند. او بسيار غريبانه زندگي كرد و هميشه آرزوي شهادت داشت؛ آرزويي كه براي او برآورده شد. حاج سعيد مانند شهيدان گمنام، مظلوم و زيبا، در جنگ با تعصبي كور و خشن به نام داعش، در دفاع از حقانيت و آزادگي و حرم حضرت زينب(س) به شهادت رسيد. اميدوارم اين شهيد بزرگ دست ما را نيز بگيرد و ما را شفاعت كند. شهادت اين بزرگمرد را به خانواده محترمش و يارانش، به‌خصوص همرزمان او و همسرش تسليت مي‌گويم و اميدوارم كه ادامه‌دهنده راهش باشيم.

حميد فرخ نژاد، بازيگر سينما و همشهري اين شهيد نيز با بيان اينكه حاج سعيد از كساني بود كه از قافله شهدا جامانده بود، مي‌گويد: اين شهيد و يارانش بي‌ادعا و واقعا خالصانه در همه‌جا براي اين مملكت كارهاي بزرگي كرده‌اند كه هيچ‌كس از آن خبر ندارد. همه ما بايد بدون هيچ اغراقي آنان را ستايش كنيم و راهشان را ادامه دهيم. از ديدگاه يك همشهري و ايراني مي‌توان هزاران نكته از او ياد گرفت. من حقيقتا خود را مديون او و راهش مي‌دانم و مي‌گويم كه حاج‌‌سعيد عزيز ما دقيقا مردي بود جامانده از تبار همان شهيدان جنگ كه ما هميشه و تا ابد باورشان داريم.

  • زمين براي او كوچك بود

همسر شهيد سياح از فراق يار مي‌گويد
مي‌دانست زمين براي همسرش كوچك شده بود. 8سال در جبهه از خاك وطن دفاع كرده و 3 بار نيز مجروح شده بود اما توفيق شهادت نصيب او نشده بود. هميشه مي‌گفت از كاروان شهدا عقب مانده است و لحظه‌شماري مي‌كرد تا در باغ شهادت باز شود و عاشقانه به سوي همرزمان شهيدش پر‌بكشد. سرانجام بعد از گذشت 27سال از پايان جنگ به آرزويش رسيد.

هديه غبيشي از 34سال زندگي مشترك با شهيد سياح‌طاهري اينگونه مي‌گويد: سال 1360در بحبوحه جنگ با هم ازدواج كرديم. او تا آخرين روز جنگ در جبهه حضور داشت و در 8سال دفاع‌مقدس 2 پسرم به دنيا آمدند. در زمان به دنيا آمدن فرزند دوم او حضور نداشت و در جبهه‌هاي غرب مشغول دفاع از كشور بود. من يك زن جوان بودم و دوري از همسر برايم مشكل بود. وقتي عمليات شروع مي‌شد دلم آشوب بود و چشم به در مي‌دوختم تا او بازگردد. هميشه به من مي‌گفت دعا كن شهادت نصيب من شود. عمليات‌هاي جبهه‌هاي غرب بسيار طولاني بود و روزهاي پراضطرابي را پشت سر مي‌گذاشتم.

زخم، يادگاري بود كه از جنگ با خودش به خانه آورد؛ «22دي‌ماه سال 65به‌شدت مجروح شد و يكي از چشمانش را از دست داد و به گوش و شنوايي او نيز آسيب رسيد. بدنش پر از تركش بود مي‌گفت يادگارهاي زيادي از جنگ همراه دارم. بعد از درمان دوباره به جبهه باز مي‌گشت و مي‌گفت تلكيف است و تا زماني كه اين جنگ تحميلي عليه ما ادامه داشته باشد بايد در برابر دشمن بجنگيم و مقاومت كنيم و از خدا طلب كنيد به شما صبر بدهد. مراسم ازدواج ما زير آتش دشمن و باران گلوله توپ برگزار شد. چند سال بعد از به دنيا آمدن محمدحسين، باردار بودم و با شدت گرفتن حملات دشمن و محاصره آبادان، همسرم از من خواست تا به منزل پدرم در شيراز بروم. به‌دليل موج انفجار گلوله‌هاي توپ و استرس‌هاي ناشي از جنگ وقتي سوار بر اتوبوس به شيراز حركت كرديم دختر 9ماهه‌ام سقط شد و او را از دست دادم. مدتي منزل پدرم بودم اما از همسرم كه در عمليات جزيره مجنون بود خبري نداشتم و دلشوره همه وجودم را فرا‌گرفته بود. تصميم گرفتم به اهواز بروم و در منزل پدر همسرم زندگي كنم تا بتوانم از سعيد خبري بگيرم و او هم در فاصله بين عمليات‌ها بتواند سري به ما بزند. تا آخرين روز جنگ در اهواز مانديم و سعيد در همه عمليات‌ها حضور داشت. بعد از پايان جنگ به‌عنوان بازرس نيروي زميني سپاه مشغول فعاليت شد و براي انجام ماموريت به همه شهرهاي ايران مي‌رفت. مي‌گفت مي‌خواهم گردان زمان جنگ را دوباره تشكيل بدهم و آن را بازسازي كنم و به اين ترتيب گردان مقداد را تشكيل داد. هميشه در ماموريت بود و فقط براي عقد و عروسي پسرانمان به تهران باز‌گشت و پس از پايان مراسم دوباره به ماموريت رفت.»

  • زنده نگه داشتن ياد شهدا

خانم غبيشي مي‌گويد كه ياد شهدا هميشه براي شهيدسياح طاهري زنده بود و هميشه تلاش مي‌كرد ياد شهدا و دفاع‌مقدس را زنده نگه دارد؛ «هميشه مي‌گفت براي شهدا هرچقدر كار كنيم باز هم كم است. مسابقات كتابخواني در آبادان برگزار مي‌كرد و مي‌گفت بايد نام آبادان به‌عنوان نماد مقاومت زنده نگه داشته شود زيرا با دليري مردم اين شهر و رزمندگان، حصر اين شهر شكسته شد. شهيد طاهري خواب‌هاي متعددي را براي من تعريف مي‌كرد اما به‌ واسطه روحيه زنانه به آنها توجه نمي‌كردم. روزي ايشان شهيداحمد كاظمي را در خواب ديد كه به او مي‌گفت بياييد مي‌خواهيم نيرو جمع كنيم، ما آماده‌ايم و نيرو مي‌خواهيم، تعبير اين خواب‌ها براي من سخت بود.»

او آخرين ماموريت‌هاي همسرش را به ياد مي‌آورد: بعد از شروع جنگ در سوريه و به خطر افتادن حرم حضرت زينب(س) آرام و قرار نداشت و مي‌گفت كه خيلي مشتاقم براي دفاع از حرم اين بانو به سوريه بروم. به زبان عربي تسلط داشت و اخبار سوريه را با دقت دنبال مي‌كرد. مي‌گفت مي‌توانم از تخصصم در زمينه زرهي و موشكي در آنجا استفاده كنم تا نيروهاي ما كمتر شهيد شوند و در عوض تلفات سنگيني به دشمن وارد كنيم. تلاش زيادي كرد تا اينكه با رفتن او به سوريه موافقت شد.

  • دعا كنيد

محرم سال گذشته به سوريه اعزام شد و بعد از آن نيز 2بار ديگر آمد و برگشت و همراه با ديگر مدافعان حرم با تكفيري‌ها جنگيد؛ «بار آخري كه به سوريه مي‌رفت عجله داشت و گويا مي‌دانست شهادت انتظار او را مي‌كشد. روزي كه پيكر ايشان را آوردند به يكي از دوستان گفتم كفن متبرك شده توسط خود شهيد را كه در كشوي لباس‌هاي ايشان بود بياورد. وقتي براي آوردن كفن رفت متوجه باز و آماده بودن كفن شهيد شد. شهيد‌طاهري روزهاي آخر به من مي‌گفت دعا كن مرگ من در بستر نباشد. من هم براي ايشان صدقه كنار گذاشتم. روز بعد كه آمد متوجه شدم ايشان مجروح شده. به من گفت برايم از اين دعاها نكنيد. گلوله توپ كنار من بيفتد ولي عمل نكند؟ دعايي كرديم كه سرانجام اجابت شد.»

کد خبر 324511

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار دفاع-امنیت

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha