اين اتومبيلهاي گرانقيمت كه با بهاي برخي از آنها ميشود زندگي چند خانواده فقير ساكن جنوب شهر را سامان داد، بهمثابه نمادي از گرايش به تجمل در جامعه است. آنكه دارد و سوار ميشود لابد خود را فاتح و پيروزمند ميداند و آنكه ندارد و تماشاگر است آرزويش رسيدن به مثلا فلان پورشه گرانقيمت است.
بهنوعي اين اتومبيلها و در سطحي كلانتر اين سبك زندگي مبتني بر تجمل تبديل به ارزش شده است. خاطرم هست در دوران دانشجويي، اگر فردي متعلق به خانواده ثروتمند بود، اين ثروت و دارايي را فرياد نميكرد. جاي لباس فاخر و گرانقيمت، لباس معمولي به تن ميكرد و مثلا اگر بنز داشت با اتومبيلش به دانشگاه نميآمد و اگر هم اين كار را ميكرد آنرا جايي دور از محوطه دانشگاه پارك ميكرد.
به اين دليل در آن زمان آرمانخواهي تبديل به روحيهاي عمومي شده بود و فلان دانشجوي برآمده از خانوادهاي مرفه خجالت ميكشيد با خودروي گرانقيمت به دانشگاه بيايد. آن موقع پولدار بودن ارزش نبود. آرمانگرايي مورد توجه قرار ميگرفت و عدالتخواهي رواج داشت.
با همين روحيه مردم در سال57 كاري بزرگ را به سامان رساندند و رژيم پهلوي را ساقط كردند.
كارهاي بزرگ را تنها با آرمانهاي متعالي ميتوان انجام داد و هرگاه اين روحيه آرمانخواهي در ملت رشد يافته، شاهد رخدادهاي عظيم و شگرفي بودهايم. متأسفانه در گذر زمان نوعي رهاشدگي در جامعه بهوجود آمد كه حالا مصاديق و نشانههايش را ميتوانيم در سطح جامعه مشاهده كنيم. عدهاي آنقدر بد عمل كردند كه آن حس ناب آرمانخواهي بهمرور كدر شد.
افرادي بر مسند كار آمدند كه شعارهاي عدالتخواهانه سرميدادند، ولي دقيقا معكوس عمل ميكردند و جامعه را در سراشيبي سقوط قرار دادند. وقتي پولدار شدن به هر قيمتي ارزش قلمداد شد، وقتي جاي كسب دانش، گرفتن مدرك با استفاده از رانت، تخلف و تقلب سرلوحه قرار گرفت، وقتي توليد مقرون به صرفه نشد و در عوض دلالي رونق يافت، طبيعي بود كه اخلاق اجتماعي در معرض خطرهاي جدي قرار گيرد. براي بهبود شرايط چارهاي جز بازگشت به آرمانها وجود ندارد؛ آرمانهايي كه همچنان ميتواند جامعه را در مسير رشد و تعالي قرار دهد و جامعهاي كه از اخلاق و آرمان فاصله بگيرد، چارهاي جز پرداخت غرامت مضاعف ندارد.
- نويسنده و كارگردان سينما
نظر شما