ايده اوليه اين كسبوكارها كه براساس موقعيت مسافر، او را به نزديكترين راننده وصل ميكند از يك كسبوكار بزرگ جهاني اقتباس شده؛ ايده هوشمندانهاي كه خيلي زود در كشور فراگير شد و مشتريهاي پروپاقرص خودش را پيدا كرد. سر و كله اين سرويسها اول در تهران و بعد در كرج پيدا شد و حالا روزبهروز، زمزمه ورودشان به شهرهاي بزرگ كشور به گوش ميرسد. ميلاد منشيپور، مديرعامل جوان «تپسي» با ما از دلايلش براي راهاندازي اين كسبوكار، اوضاع و احوال نه چندان مساعد كسبوكارهاي خدماتي در ايران، فرصتها، تهديدها و چالشهاي پيش روي اين نوع كسبوكارهاي نوين فناورانه در كشور گفت.
- چرا خدمات دربستي را براي كسبوكار آنلاين انتخاب كرديد؟
در ابتداي راه، در مورد انتخاب نوع كسبوكاري كه ميخواستيم با ورود به بازار ايران راه بيندازيم مردد بوديم. ميتوانستيم بين راه انداختن كسبوكاري با دامنه اثر كوچك و ارزش افزوده خيلي بالا (مثل فروش كيفها و لباسهاي لوكس چندهزار دلاري) و كسبوكارهايي مثل تاكسيهاي آنلاين كه براي هر سفر تنها چند دلار درآمد توليد ميكند، انتخاب كنيم. حتي آن زمان والاستريت ژورنال هم درباره ما مقالهاي نوشت كه گروهي ميخواهند به ايران بروند و چنين كسبوكاري راه بيندازند اما در نهايت گزينه دوم را انتخاب كرديم. برايمان مهم بود كسبوكاري كه راه مياندازيم تأثير بالايي داشته باشد و تعداد زيادي از آدمهاي جامعه را در طول روز با خود همراه كند؛ هرچند كه سود بالايي نداشته نباشد. متأسفانه خدمات در ايران وضعيت خوبي ندارد. در خيلي از موارد، حق و حقوق مصرفكننده رعايت نميشود و احترام به مشتري در آنها نهادينه نشده است. ما اميدوار بوديم و هستيم كه بتوانيم اين شرايط را با كسبوكارمان تغيير دهيم. هر قدر كه كسبوكار شما وسيعتر باشد، احتمال اينكه بتوانيد روي كسبوكارهاي ديگر هم تأثير بگذاريد بيشتر است. البته اين تنها دليل ما براي انتخاب اين كسبوكار نبود. حساب و كتابها و چرتكه انداختنهاي اقتصادي و تجاري هم ما را به آينده اين نوع از كسبوكار، بازار رقابت و سوددهي آن در ايران اميدوار ميكرد.
- چطور ايده كار را براساس شرايط بومي ايران تنظيم كرديد؟
اين ايده يك ايده جهاني موفق است اما براي پياده كردنش در فضاي ايران تغييراتي نياز داشت. درواقع، در چنين كسبوكارهايي همهچيز از قبيل قيمتگذاري و نحوه جذب و پالايش رانندهها بايد به فراخور اقليم تغيير و با شرايط يك جامعه انطباق پيدا كند، براي همين هم معتقدم داشتن ايده يك كسبوكار يك چيز است و اجرايي كردن آن يك چيز كاملا متفاوت؛ مثلا درباره اطلاعات ترافيكي، گوگل اطلاعات كلي از ترافيك در اختيار ميگذارد اما ما در عمل نياز به اطلاعات بيشتر و جزئيتري داريم، بنابراين بايد براي تهران و شهرهاي ديگر نقشه ترافيكي وسيعتري ايجاد شود كه براي اين كار به يك تيم ثابت حداقل 10نفره نياز است كه تمام انرژياش را فقط روي نقشهها بگذارد.
- پس چالشهاي تكنولوژيك و اجتماعي بسياري داشتيد.
بله، آنلاين بودن كه اقتضاي مشاركت در يك كسبوكار آنلاين است ممكن است مسافرها را نگران كند؛ اينكه راننده مدام حواسش به گوشي تلفن همراه باشد و متوجه نقشه و مسافر تازه. براي حل اين مشكل، بهتازگي پايههايي در تاكسيها نصب شده كه گوشي تلفن همراه روي آن قرار ميگيرد و دست راننده آزاد است. در خود سيستم جيپياس هم تدابيري انديشيده شده كه نگاه به نقشه تمركز راننده را از رانندگي منحرف نكند. نكته مهم ديگر بحث نرمافزار است. در نرمافزاري كه ما قصد استفاده از آن را داشتيم، مسير را فقط با يك نيم نگاه ميتوان تشخيص داد و بنابراين حواس راننده به نقشهخواني پرت نميشود. اما آن نرمافزار فيلتر شد.
- پايين بودن كرايهها برگ برنده در آغاز كار بود، استراتژي پشت اين تصميم چه بود؟
هر كسبوكاري براي آغاز به يك سرمايهگذاري اوليه نياز دارد. شما سرمايهگذاري ميكني، يك ساختمان ميسازي و تازه بعد از آماده فروششدن ساختمان به سودت ميرسي. در مورد كسبوكار ما هم همينطور است. شايد ما الان در حال آن سرمايهگذاري اوليه باشيم و كسبوكار ما شايد هماكنون سود خيلي بالايي نداشته باشد ولي 2سال ديگر به سوددهي ميرسيم. در واقع، ارزش اين كسبوكار در سود حاصل از سفرهايش نيست؛ در شبكهاي از مسافران و رانندههاست كه از طريق آن ايجاد ميشود. اين شبكه روزبهروز در حال گسترش است و با بزرگ شدن آن، قدم به قدم به سوددهي نزديكتر ميشويم؛ سودي كه وقتش كه برسد، مبلغ هنگفتي خواهد بود.
- آينده كسبوكارهاي مبتني بر تكنولوژي و سيستم آنلاين را چگونه ميبينيد؟
اعتقاد دارم حوزه تكنولوژي حوزهاي است كه ميتواند براي بخش بزرگي از اقتصاد كشور ما يك ميانبر به سوي پيشرفت بهحساب بيايد. اغلب خردهفروشيها در دنيا ظرف 50سال گذشته با هم ادغام و تبديل به شركتهاي بزرگ شدهاند. بهنظرم همين مسير، پيشروي كسبوكارهاي خرد و سنتي ايراني هم وجود دارد. مرحله بعدي هم آنلاين شدن اين كسبوكارهاست كه هماكنون شاهدش هستيم. ما به جاي طي كردن مسير 50سالهاي كه در دنيا طي شده، ميتوانيم از طريق حوزه فناوري اين راه را ميانبر كنيم.
- با اين حساب چه شد كه به كشور برگشتيد و موفق شديد؟
وقتي بعد از آن دوره 6-5ساله به ايران آمدم ديدم يك چيز تغيير كرده است. در آن سفر به يك نتيجه ساده رسيدم؛ ايران با جاهاي ديگر دنيا فرق خاصي نميكند. راه انداختن يك كسبوكار در ايران سختتر يا آسانتر از ساير جاهاي دنيا نيست و اين فقط جنس مشكلات است كه فرق ميكند. اگر راه انداختن يك كسبوكار در آمريكا از نظر قانونگذاري و جذب سرمايه راحت است در عوض، رقابت خيلي بالايي در آنجا وجود دارد. صدها شركت ديگر هستند كه ميتوانند همان كار را انجام دهند. درخشيدن و پيشرفت در چنين محيطي دشوار است. در دوره كوتاهمدتي كه در دانشگاهشريف داشتم، با يكسري دوستان آشنا شدم كه آشنايي با آنها بعدها نقش بزرگي در مسير حرفهايام در ايران بازي كرد. بعدها با يكي از شاگردهايم در همين دوره، سرويس درخواست تاكسي آنلاين را راه انداختيم. اين ماجرا به من ثابت كرد كه روابط انساني در دنياي كسبوكار و مديريت چقدر اهميت دارد.
نظر شما