بانیان اولیه این کنگره علیاصغر حاج حیدری (خاسته) و مجید زهتاب بودهاند (این مجید زهتاب همانی است که به همراه احمد زارعی شهید از بانیان کنگره شعر دفاع مقدس نیز بودهاند) کنگره از همان ابتدا با استقبال مردم و کسبه شهر روبهرو شد و تاکنون شانزده دوره را با حمایتهای مردمی و بدون اتکای مالی به نهادهای حکومتی سپری کرده است؛ البته به علت وجاهت برگزار کنندگان و مشاهده استقبال مردمی، همواره مسئولان دولتی پشتیبانیهای غیرمستقیم از کنگره داشتهاند مثلاً در همین دوره، مهمانسرای دانشگاه صنعتی اصفهان برای پذیرایی از میهمانان کنگره اتاقهایی را در اختیار قرار داده بود یا سالن نمایش تنها سینمای شهر در این سهشب محل برپایی کنگره شده بود (بگذریم که به علت جو سنتی سده؛ مردم شهر، سینماهای اصفهان را ترجیح میدهند و معمولاً این سینما کم مشتری است در نتیجه جمعیت بالای هزار نفری مردم در این سه شب برای صندلیها و نورافکنهای این سالن خاطرهای میشود). تا جایی که بنده به خاطر دارم در میان تمام جشنوارهها و کنگرههای شعر تنها دو فقره، مردمی هستند یکی شبهای شعر عاشورا در شیراز است که با همت آزاد مردانی چون مرحوم فرهنگ و پسرش حاج حسن و شاعران متعهدی چون دکتر غلامرضا کافی، احد دهبزرگی و پروانه نجاتی، 18 دوره برگزار شده است و امسال نوزدهمین آن را به عنایت مولا (ع) خواهیم دید و دیگری همین کنگره میلاد آفتاب است. جالب است که هر دو کنگره پرچم سرخ حسینی را تابلوی تلاش خود قرار دادهاند.
با این تفاوت که اولی در عزای حسین(ع) است و دومی در شادی آن حضرت. حسن سلیقه بانیان کنگره در انتخاب زمان برپایی کنگره است؛ سه شب که هر سه پیاپی شب جشن هستند و به شکل شگفتانگیزی دست تقدیر خدا را در این توالی میبینیم، میلاد امام حسین، میلاد حضرت ابوالفضل العباس و میلاد امام زینالعابدین علیهم السلام.
این حسن سلیقه آنگاه خود را به تمام و کمال نشان میدهد که بفهمیم که سده یا همان خمینی شهر، از مراکز مهم برپایی تعزیه در کشور است و عزاداری حسینی هنوز با شیوههای سنتی و با حدت و شدتی هر چه تمامتر در این شهر برگزار میشود. استقبال حیرتانگیز تودههای مردم از این کنگره، ریشه در همین شناخت درست از فرهنگ بومی شهر دارد. این که میگویم حیرتانگیز، مطلقاً مبالغه نمیکنم. من قبلاً شنیده بودم اما «شنیدن کی بود مانند دیدن». بعدازظهر مراسم از حوالی ساعت 6 شروع میشد و تا حدود 5/10 شب ادامه داشت روز آخر هم تا ساعت 5/11 طول کشید و قسمت اعظم برنامه در هر سه شب شعر خوانی بود. میکند به حساب شما با تخفیف سه ساعت خالص شعر خوانی در هر شب. حالا جمعیت چند نفر است. آمفی تئاتر 800 نفره هر شب پر میشود و جمعیت زیادی (100 الی 200 نفر) ایستاده تماشا میکنند. در شب آخر حتی جایی برای ایستادن نیست و در سالن ورودی سینما تلویزیون با دوربین مدار بسته مراسم را برای مردم نشان میدهد. این یک اتفاق نادر در کشور ماست که مردم یک شهر زیر تابلوی شعر دور هم جمع بشوند. در این سه روز که آنجا بودم، دقت کردم که غیر از آن حسن سلیقهای که ذکر شد، چه عوامل دیگری در شکل گیری این اتفاق فرخنده دخیل بودهاند. پاسخهایی از این قرار به دست آمد:
1 - برگزارکنندگان کنگره نزد مردم شهر وجاهت دارند. این وجاهت مرهون عوامل مختلفی بوده است. مثلاً از راننده آژانسی که ما را به عنوان میهمانان کنگره به جایی میبرد شنیدم که میگفت: آقای بیابانکی چشم و چراغ شهر ماست یا از یکی دیگر از خمینیشهریها که مانند بسیاری دیگر از همشهریانش در کار معدن و سنگ است شنیدم که میگفت: اصغر حاج حیدری (خاسته) یک پیلهور قدیمی است، زندگی درویشانهای دارد اما آنقدر اعتبار دارد که اگر صبح در راسته بازار شهر راه بیفتد تا شب میتواند چند میلیارد تومان پول از کسبه شهر قرض بگیرد. یا حدود دو سال پیش که به اصفهان سفر کرده بودم و مهمان یکی از اساتید دانشگاه صنعتی اصفهان بودم تصادفاً فهمیدم که خمینیشهری است بیخبر از همه جا پرسیدم شما آقای بیابانکی را میشناسید پرسیدن از من همان بود و کلی ستایش از او شنیدن همان. از کنگره میلاد آفتاب و مجید زهتاب و سعید بیابانکی و سوابق آنها در جبهه و جنگ و تحصیلات و سوادشان جالب است که رابطه دو طرفه است یعنی همانطور که وجاهت این شاعران در رونق این کنگره تأثیر داشته است، کنگره هم برای آنها آبرو شده است و مردم شهر آنها را با کنگره میشناسند. اینها برداشتهای من از مدت کوتاه توقفم در آنجا بود.
2 - مردم خمینیشهر مردم شعر شناسی هستند یک صحنه از این شعر شناسی که خودم شاهد آن بودم شعرخوانی آقای ابوالفضل زرویی نصرآباد بود. ایشان که به سرودن شعرهای طنز آمیز شهرهاند و الحق دستی توانا در سرودن این گونه از شعر دارند، اما کمتر اشعار جدی ایشان شنیده شده است. از معدود شعرهای جدی ایشان که منتشر شده است، قصیدهای است که با ردیف «دست» در رثای حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام سرودهاند. سال قبل ایشان این قصیده را در کنگره قرائت کرده بود و امسال بنا را بر خواندن شعرهای طنز گذاشته بود. دو قطعه شعر خواند که طبق معمول شعرهای طنز ایشان توپ خنده را در مجلس ترکاند اما در ادامه به علت تعداد زیاد درخواستهای کتبی از داخل جمعیت برای خواندن قصیده «دست»، ایشان دیگر شعر طنز نخواند و آن قصیده را امسال برای بار دوم خواند و پایین آمد. نمیگویم جای دیگری، چنین جدیتی در شعر شنیدن از مردم عادی وجود ندارد ولی بنده ندیدهام. در گفتوگو با شاعران اصفهان و خمینیشهر، متوجه شدم که آنها این شعر درستی و شعر شناسی را مربوط به کل منطقه اصفهان میدانند و ریشه آن را سابقهدار بودن انجمنهای ادبی در این منطقه میدانند و درست هم هست. اصولاً مکتب بازگشت ادبی از انجمنهای ادبی شهر اصفهان شروع شد و پیش از آن هم در دوره صفوی، شهر اصفهان مهد یک دوره از حیات شعری ماست که به آن سبک هندی میگوییم و یکی از ویژگیهای بارز آن گسترش و شیوع آن در تودههای مردم بوده است. چرا که شعری است تمثیلی که در هر بیت یک مضمون حکمی یا (حکمت عملی یا نظری) یا عرفانی را مجسم و ملموس میکند. بنابه شهادت تذکرههای ادبی آن روزگار در اصفهان دوره صفوی، قهوهخانههایی بودند که تعدادشان هم کم نبود و پاتوق شعرا بودند. نظری به تخلص شاعران این دوره و شغلهای متنوعشان که احیاناً هیچ ربطی با شاعری حرفهای ندارد نیز میتواند مؤید این ادعا باشد.
3 - آنچه ظریف اما مؤثر در این کنگره حضور دارد، تکیه بر بومیگرایی در وجه مثبت آن است. از جمله، فعالیت دستاندرکاران این کنگره مثل علیاصغر حاج حیدری (خاسته) و سعید بیابانکی. در این شهر متولی آن بودهاند، احیای گویش بومی این شهر است. «سده» در واقع همان سروه است. این شهر قدیم سه محل داشته است: «خوزان»، «فروشان» و «ورنوسفادران». دو محله «خوزان» و «فروشان» به لهجه خمینیشهری صحبت میکنند که چیزی شبیه لهجه اصفهانیهاست و تفاوت چندانی با آن ندارد اما در «ورنوسفادران» یک گویش از زمانهای قدیم باقی مانده است که ریشه آن به پارسی پهلوی میرسد. این گویش ادبیات مستقلی خلق نکرده است و تنها نمونههایی از فولکلور دارد. در نسل قدیمتر اهل فرهنگ در این شهر کسانی مثل مرحوم احمد غفورزاده متخلص به طلایی یا امام جمعه فقید این شهر آیتالله سید جمالالدین صهری شعرهایی به این گویش داشتهاند اما سرودن شعر ورنوسفادرانی به شکل جدی آن را اصغر حاج حیدری (خاسته) در این شهر شروع کرده است و شاعرانی مثل سعید بیابانکی و حسین حاج هاشمی نیز تلاشهایی جدی در این زمینه داشتهاند. در این کنگره قسمتهایی از برنامه به قرائت شعر محلی اختصاص داشت و حتی با هماهنگی و پشتیبانی قبلی دستاندرکاران کنگره، یکی از گروههای موسیق الب بود که بیت به بیت همهمه تشویق مردم به هوا برمیخاست. از دیگر ابتکارات این کنگره در احترام به فرهنگ بومی شهر دعوت از صاحب نامان این شهر است چنان که سال گذشته، از اصغر فرهادی و محسن امیریوسفی دو کارگردان معروف سینما که اهل خمینیشهر هستند در بخش ویژهای تجلیل شد و دو سال پیش، نیز برنامه تجلیل مشابهی از اصغر داورپناه، از مشهورترین خیرین مدرسه ساز کشور که اهل خمینیشهر است، به عنوان برنامه جنبی کنگره تدارک دیده شد. چنین کارهایی در جلب حس مثبت بومی گرایی و بالمآل اصالت بومی کنگره نزد مردم شهر بسیار مؤثر بوده است. بازهم در همین راستا، یک مؤسسه انتشاراتی این شهر به نام «گفتمان اندیشه معاصر» که اکثر دفترهای شعر شاعران این شهر را چاپ کرده است، سر رسید «مفاخر خمینیشهر» را تهیه کرده بود که به عنوان یکی از هدایای کنگره به مهمانان کنگره اهدا و به مردم فروخته میشد. مشابه همین کار یعنی سپردن امور جنبی کنگره به خود همشهریها، سفارش ساخت کلیپ ویژه کنگره به انجمن سینماگران جوان خمینیشهر بود. در سه شب هشت کنسرت موسیقی اجرا شد که غیر از دو گروه که از اصفهان دعوت شده بودند، شش اجرای دیگر همه توسط گروههای نیمه حرفهای موسیقی بومی خود شهر بودند. نکته دیگر تذکرات فرهنگی بود که مجری کنگره، سعید بیابانکی در لابهلای برنامهها به مردم میداد. تذکر به مادران شهر که به گویش محلی با بچهها صحبت کنند تا این گویش منقرض نشود، دعوت از مردم برای کمک به انجمن حمایت از بیماران کلیوی شهر و گزارش خدمات یک ساله این انجمن به مردم، شرح تاریخچه سینمای شهر و فعالیتهای آن و دعوت از مردم برای استقبال بیشتر از سینما و ...
به این ترتیب کنگره علیرغم این که کنگره شعر است و قسمت اعظم آن شعرخوانی است، به محلی برای مرور مشکلات و معضلات فرهنگی- اجتماعی شهر بدل میشود. چنین رویکردی باعث میشود که مردم شهر کنگره را از آن خود بدانند. حضور انبوه زنان به همراه کودکانشان، جالب و جالبترین ابتکار برگزارکنندگان کنگره بود که در سالن شماره 2 سینما موازی برنامه چند ساعته اصلی کنگره، یک برنامه کامل شامل آیتمهای مختلفی مثل نمایش عروسکی، قصهگویی، نمایش فیلم و... برای کودکان تدارک دیده بودند. چه زیباست که در ذهن کودک چنین شادیهایی به همراه نام ائمهاطهار حک شود اینها توفیقاتی معنوی است که در باطن بسیار عظیمتر از برگزاری یک کنگره شعر است و اثراتش در درازمدت در فرهنگ یک شهر نمودار میشود. بیهوده نیست که اصغر حاج حیدری (خاسته) میگفت: اکثر بچههای انتظامات و اجرایی جشنواره نیروهای داوطلب مردمی هستند و تعداد کمی از آنها را خود بچههای شاعر و هنرمند شهر تشکیل میدهند.
***
اگر بخواهیم به ابعاد صرفاً ادبی این کنگره بپردازیم، سخن بسیار به درازا میکشد، اما نفس این که کنگره رقابتی نیست. اگر چه تا حدودی از جنبه حرفهای شاعرانه آن میکاهد اما در مقابل حواشی ناراحت کننده مسابقات شعر از قبیل رقابتها و حسادتهای برخی از شاعران جوان با هم (بر سر چیزی که ذاتش از همدلی برمیخیزد یعنی شعر) و اعتراضها و احیاناً اهانتها به هیأت داوران و... در این کنگره نیست و صفای خاصی هم بین شاعران و هم بین دستاندرکاران کنگره و شاعران دیده میشود که معمولاً در کنگرههای رقابتی به این پررنگی و گستردگی احساس نمیشود. یکی از اشکالات کنگره غفلت از برگزاری کارگاههای نقد شعر در بین خود شاعران در سه روز برگزاری است که امید است در سالهای بعد برطرف شود؛ اما در هر حال به علت گزینش شدن شاعران و نیز حضور شاعران پیشکسوت و جوان در کنار هم، سطح کیفی اشعار قرائت شده در کنگره خوب بود اگر چه غلبه مطلق با شعر کلاسیک بود و این هم به خاطر فضای شهرستان خمینیشهر است و هم به خاطر غلبه فضای مذهبی بر کنگره.
***
شنیدنی است اگر بدانیم، چنین اتفاق فرهنگی نادرالوقوعی، در این شانزده سال، در صدا و سیما حتی صدا و سیمای استانی هم بازتاب نداشته است. چرا؟ من چه میدانم.
***
علیرضا امیرخانی، مسئول تشریفات خستگیناپذیر کنگره بارها این بیت را خطاب به دوستان شاعر میخواند و مرادش اعتذار از کمی و کاستی بود که:
در بند آن نهایم که دشنام یا دعاست
یادش به خیر هر که ز ما یاد میکند
یادش به خیر کنگره شانزدهم میلاد آفتاب و یاد ما هم به خیر که از آن یاد کردیم که گفت:
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که براین گنبد دوار بماند
زهیر توکلی: کنگره سراسری شعر میلاد آفتاب نخستین بار در سال 1370 برگزار شد.
کد خبر 4003