این اما دلیلی نیست که صفایی فراهانی پیگیر مسائل فوتبال نباشد. او همچنان برای یک مصاحبه فوتبالی انتخاب مناسبی است. گرچه او این روزها به عنوان یکی از اعضای هیات نمایندگان اطاق بازرگانی و صنایع مشغول به کار است. ولی از دفتر کار رئیس سابق فدراسیون فوتبال پیداست که همچنان به فوتبال علاقه دارد.
وقتی روی میز کارش یک تقویم میلادی با آرم afc دیده می شود و مهمتر از آن قاب عکسی که تصویر او را در حالی که در کنار سپ بلاتر، رئیس فیفا ایستاده است، نشان می دهد. دفتر او واقع است در یکی از کوچه پس کوچه های محله توانیر و اطاقی در طبق چهارم یک ساختمان که دفتر کارش محسوب می شود. این اطاق دو کمد دیواری دارد که داخل آن پر از پرونده های فوتبالی است که صفایی فراهانی آنها را نگه می دارد. اطاقی که گفت و گو با رئیس سابق فدراسیون فوتبال در آنجا انجام شد.
******
-
ظاهرا در کمیته انتقالی فوتبال فیفا یکسری اختیارات ویژه ای به شما داده بود که برای مثال می توانستید سمربی تیم ملی را انتخاب کنید؟
نه نه ، فیفا هیچ گونه اختیارات ویژه ای به من نداده بود. این را هر که گفته اطلاعات غلط داده است. حالا آنهایی که به ما نگاه مثبت دارند یک جور دیگری به این موضوع نگاه می کنند و آنهایی که نگاه منفی دارند، جور دیگر. فیفا دقیقا گفته بود که من مسئولیت هیات رئیسه فدراسیون فوتبال را در اختیار دارم. یعنی هر آنچه که در فدراسیون فوتبال می گذرد، از اختیارات هیات رئیسه است. من روزی هم که با هیات رئیسه جدید خداحافظی کردم، گفتم که فوتبال رئیسش مسئول نیست و هیات رئیسه آن مسئول است. حالا اگر کسی بر این باور است که من در کمیته انتقالی دخالت های بی جا می کردم، نظر شخصی خودش را گفته است. حالا این شخص چه از طرف سازمان تربیت بندی باشد و چه از طرف جایی دیگر. البته تصمیماتی که در کمیته انتقالی گرفته می شد، صورت جلسه می شد. در این کمیته هم که یک نفر تصمیم نمی گرفت و 5 نفر در آن حضور داشتند. در ابتدای کار البته آقای انصاری فرد هم بودند که شش نفر بودم که ایشان استعفا دادند.
- با همه اینها، چرا در تصمیمات نهایی چرا کمیته انتقالی باید از سازمان ورزش اجازه می گرفت؟
برای چه انتخابی؟
- برای انتخاب مثلا سرمربی تیم ملی...
ببینید من بحث سرمربی را بارها گفته ام. اجازه بدهید توضیح بدهم. من از سازمان تربیت بندی اجازه نمی خواستم بگیرم. من چون ورزش ایران را خوب می شناسم و توانایی هایی آدم ها را حدودا می دانم و با شکل مدیریتی اینجا آشنا هستم، می دانستم که اگر مربی بیاید که ما برویم و اینها از او حمایت نکنند، تیم ملی به جایی نمی رسد. یا این مربی بایکوت است یا یک پولی سنگینی را می خواهد که یقه فدراسیون ایران را بگیرد. چون این مسائل را می دانستم و می دانستم که حدودا چه تیمی روی کار می آید، می گفتم مربی را بگیرید که حتما سازمان بپذیرد. یعنی بعد طوری نشود که این مربی با ما قرارداد یک میلیون دلار یا دو میلیون ببندد و دست آخر یک پول هنگفتی از بودجه مملکت به جیب این مربی برود. در حالی که این مربی هیچ سودی برای فوتبال ما نداشته باشد. من به سازمان گفته بودم و حالا اینجا هم می گویم. من به آنها گفتم که اگر رئیس فدراسیون فوتبال بودم، در آبان ماه سرمربی تیم ملی را انتخاب می کردم. بعد هم ازش پشتیبانی می کردم که راحت کارش را انجام دهد. ولی می دانستم که در زمان حضورم در کمیته انتقالی اگر این اتفاق بیفتد، معلوم نیست که چه بلایی به سر مربی می افتد.
- در این حالت یعنی نمی توانستید کاری انجام دهید که بعدها این اتفاقات نیفتد؟
من زمانی که رئیس فدراسیون بودم خیلی چیزها را دیدم. مثلا از سازمان تماس می گرفتند که فلان بازیکن باید در تیم ملی بازی کند و یا اتفاقاتی از این دست. مثلا در زمان مربیگری برانکو برخی از بازیکنانی که به تیم ملی دعوت شدند، تصمیم برانکو نبود. بلکه اینها سفارشات سازمان بود. برخی از آنها حتی بعدها مصاحبه کردند و گفتند که دعوت فلان بازیکن به تیم ملی کار انها بوده، نه سرمربی تیم ملی. بالاخره من اینها را می دانستم و از ساختار فوتبال ایران را خوب می شناختم.
- فکر می کنید برداشتتان درست از آب درآمد؟
دقیقا همین اتفاق افتاد. همین الان هم می بینید که کسانی که می گفتند 24 ساعته سرمربی تیم ملی را انتخاب می کنند، به چه سرنوشتی دچار شدند. یعنی فدراسیون جدید بعد از 50 روز سرمربی تیم ملی را انتخاب کرد.
- پس شما هم می خواستید آنقدر صبر کنید که سازمان تربیت بندی خودش سرمربی را انتخاب کند؟
نه. اتفاقا اصلا نمی خواستم این کار را کنم. ولی می خواستم آنها قانع شوند که چه مربی می خواهند.
- بعد ظاهرا سازمان به آرتور جورج رسید. درست است؟
آنها وقتی به آرتور جورج رسیدند که من با آوردن چنین مربی به ایران مخالفم بودم.
- چرا؟
خب، سابقه این مربی را گرفتم. دیدم که این مربی در یک دوره موفق بوده و در دهه بعدی ناموفق. البته خیلی از مربیان می توانند چنین وضعیتی داشته باشند. ولی من با آرتور جورج مخالف بودم. با این وجود، وقتی دیدم سازمان موافق است گفتم اشکالی ندارد. با این مربی مذاکره کنید. من با شناختی که از خودم دارم احساس کردم که نمی توانم کاری کنم که خلاف نظر سازمان باشد. من روی مربیانی که برای تیم ملی کاندید بودند، شناخت داشتم. همیشه هم لیستی که در اختیار داشتم، به مسئولان سازمان نشان می دادم.
- این فهرست چگونه تهیه می شد؟ مطمئنا به تنهایی که نمی توانستید این کار را انجام دهید. درست است؟
ببینید، من عموما چه در زمان خودم و چه بعد از آن که یک مقطع کوتاهی در کمیته انتقالی بودم، سعی می کردم از مراجع رسمی استفاده کنم. مثلا به فیفا زنگ می زنم و می پرسم که در حال حاضر مربیانی بزرگی که بیکار هستند، چه کسانی هستند. چه سوابقی دارند و اصلا در چه رده ای حاضر هستند کار کنند. بعد با فدراسیون این کشورها ارتباط برقرار می کردم. از آنها سوال می کردم که مربی مد نظر ما الان چه وضعیتی دارد و تا حالا در کدام کشورها کار کرده و سوالاتی از این دست.بعد درخواست می کردم که اطلاعات آن را برای خودم بفرستند و بعد آنها را بررسی می کردم. در این حالت مشخص می شد که یک مربی وقتی به یک کشوری رفته چه تاملاتی داشته، چه مشکلاتی را پشت سر گذاشته. آیا حاضر است در کشوری با خصوصیات کشور ما کار کند.
- بعد مذاکرات با این مربیان به چه صورتی انجام می شد؟
عموما در مذاکرات سعی نمی کردم از اینجا یک مدینه فاضله بسازم. همه شرایط را طبق آنچه که بود، تعریف می کردم. سعی نمی کردم اطلاعاتی بدهم که وقتی مربی وارد ایران می شود، شوکه شود. دقیقا می گفتم که اینجا نمی شود مشروب خورد، درست برخلاف اروپا که این چیزها عیب نیست. می گفتم اینجا نه تنها عیب است که زندان هم دارد. می گفتم اگر قرار است با همسرش به اینجا بیاید، همسرش باید حجاب را رعایت کند. این مسائل را به مربی تاکید می کردم.
بعد روی مسائل دیگر بحث می کردیم و من به مربی خارجی اطلاعات می دادم. مثلا اینکه لیگ فوتبال در اینجا چگونه برگزار می شود. چند تا تیم حضور دارند. بازیکنان در چه سطحی قرار دارند و حتی توضیح می دادیم که در یک بازی چند تا پاس داده می شود و ... . به هر حال، من سعی می کردم خیلی باز و صریح و روشن با این مسائل برخورد کنم تا بعد ها مشکلی پیش نیاید. برای همین در مدتی که در فدراسیون بودم، هیچ گاه با مربیان کارم به دعوا نکشید.
- در فهرست شما نام چند تا مربی دیده می شد و اینکه سازمان با چند نفر از آنها موافق بود؟
لیست که خیلی تهیه شد. خیلی از مربیان هم بودند. از هلند بودند، از انگلیس بودند، از فرانسه بودند. برای مثال سراغ مربیان اروپای شرقی نرفتیم. چون از اول هم نمی خواستیم که از این کشورها مربی بیاوریم.
- البته برخی از نام مربیان را قبلا گفته اید. اما اگر می شود مربیان بیشتری را نام ببرید؟
الان چه فایده ای دارد. حالا گفتنش چه سودی دارد.
- اگر می شود مربیانی که برای حضور در ایران اعلام آمادگی کردند را نام ببرید؟
مثلا مربی سابق تیم ملی برزیل و رئال مادرید برای حضور در ایران اعلام آمادگی کرد. همین طور مربی آرژانتین هم اعلام آمادگی کرد. تراپاتونی هم همین طور. تازه اینها کسانی بودند حاضر بودند در ایران کار کنند. حتی یکی از این مربیان گفت که برای مذاکره حاضر است به دبی سفر کند. ولی نشد.
به نظر من، این یکی از بهترین فرصت هایی بود که ما از دست دادیم. یعنی واقعا من زمانی هم که در کمیته انتقالی بودم به دوستانم می گفتم که من وقتی فدراسیون بودم هیچ وقت این شانس را نداشتم که این همه مربی بزرگ در سبد من باشند. یعنی نشده بود که 10 ، 12 مربی خوب در یک سبدی قرار داشته باشند. در حالی که همه این مربیان هم بی کار بودند.
شاید به این دلیل که تیم ملی در جام جهانی گذشته حضور داشت و در حال حاضر بازیکنان زیادی از ایران در لیگ های معتبر حضور دارند. مسائلی که مربیان بزرگ را برای حضور در تیم ملی ایران وسوسه می کند.
به هر حال، ما در آن مقطع با چنین شرایطی روبرو نبودیم. در این مقطع از مهرماه که انتخابات فدراسیون به عقب افتاد، و وقتی که دیدیم نمی شود مربی را انتخاب کرد، رفتیم سراغ بررسی مربیانی که بزرگی می توانستند در ایران حضور پیدا کنند.
- در آن برهه از زمان کدام مربیان شرایط حضور در تیم ملی را داشتند؟
مثلا کومان بود که صحبت کردیم. او گفت من از جایی دیگر هم پیشنهاد دارم و اگر تعلل کنید به ایران نمی آیم و دیدید که به اسپانول رفت. مثلا رفتیم سراغ....
- دل بوسکه؟
نه. سراغ او نرفتیم. چون او مشغول به کار بود. مثلا تراپاتونی بود. این البته جزو مربیانی بود که من موافق آنها نبودم. یا مثلا با حضور آرتور جورج.
- چرا با حضور تراپاتونی موافق نبودید؟
من عموما می گفتم مربی باید به ایران بیاید که خودش انگیزه کافی را داشته باشد که تیم ملی ما بتواند به جام جهانی برود. مربی که انگیزه این کار را نداشته باشد و همه چیزش را پشت سر گذاشته و روزهای آخر فوتبالش را می گذراند، به درد تیم ملی ایران نمی خورد. این مربیان اگر به اینجا بیایند، حالا آخرین کارش می شود، ایران و دنبال این نیست که یک جایگاهی در جهان برای خودش داشته باشد.
ما باید به دنبال مربیانی برویم که اگر رفتیم به جام جهانی، برای مربی هم خوب باشد. به نوعی جام جهانی هم سکوی پرشی باشد برای اینگونه مربیان.... به نظر من، آقای تراپاتونی مربی خوبی است، اما به درد فوتبال ایران نمی خورد. مثلا او کارهای خودش را کرده و می خواهد به اینجا بیاید یک سال و نیم اینجا باشد که چی شود. می آید اینجا یک میلیون، دو میلیون دلار به جیب می زند و می رود. البته من احترام زیادی برای او قائل هستم. البته ما نباید خودمان را گول بزنیم. مربیان حرفه ای وقتی می خواهند در یک کشور جهان سومی کار کنند، خیلی از جوانب را در نظر می گیرند. مثلا جدا از اینکه مبلغ قرارداد برایشان خیلی مهم است، دنبال ترانسفر بازیکن هم هستند. چون از این لحاظ هم پول خوبی گیرشان می آید.
- درست مثل آقای برانکو...
بله. همین طور که می گویید مثل برانکو.
- آیا سازمان با حضور کومان مخالف بود؟
نه. این طوری که می گویید نیست. آنها سیستمشان طوری بود که یک نفر نباید برایشان تصمیم می گرفت. بعد کسانی هم در سازمان بودند و می خواستند تصمیم بگیرند، خیلی با فوتبال آشنا نبودند. توجه می کنید! یعنی مثل این بود که به من بگویند بیا یک دانشمند هسته ای را بهت پیشنهاد کنیم. خب، من که از این موضوع سر در نمی آورم و نمی دانم فرق این دانشمند هسته ای با آن دانشمند هسته ای چی است. در این حالت، نه سرعت عمل در تصمیم گیری هایم دارم و نه حساسیت. در فوتبال هم به همین ترتیب است. یعنی سیستم نمی توانست تصمیم بگیرد. سیستم باید در یک پروسه قرار می گرفت و در آنجا تصمیم گیری در مورد تیم ملی می شد.
- یعنی در انتخاب سرمربی تیم ملی بحث لج ولجبازی شما با سازمان مطرح نبود؟
نه. این چیزها نبود. البته ممکن بود در دو سه هفته آخر...
- دو سه هفته بعد از حضور شما در برنامه 90؟
نه. قبل از آن. آقایان در یک مقطعی وقتی دیدند که رئیس سازمان نمی تواند رئیس فدراسیون هم شود، دیگر به موضوع انتخاب سرمربی حساس نشدند. آنها حساس نبودند که مربی تیم ملی انتخاب شود و من حتی در جلسه ای این موضوع را به آنها گفتم.
زمانی کمیته المپیک می خواست تروسیه را برای تیم ملی امید به تهران بیاورد. اما ظاهر او بعد از اینکه متوجه شده بود که سرمربی تیم ملی بزرگسالان برانکو است، حاضر نشد پیشنهاد کمیته المپیک را بپذیرد. مربی که ظاهرا در لیست شما هم قرار داشت. ببینید، برای مذاکره با این مربی خودم اقدام کردم. رفتم پیش تروسیه. اتفاقا موافق هم بود که به اینجا بیاید، ولی او با یک باشگاه ژاپنی قرارداد داشت و نمی توانست تمام وقت ایران باشد.
- یعنی همان دلیلی که باعث شد شما در زمان ریاست در فدراسیون نتوانید با کلمنته به توافق برسید؟
نه...نه. همان دلیلی که باعث شد ما این بار نتوانیم با این مربی اسپانیایی به توافق برسیم. آقای کلمنته همین پیشنهاد را این بار هم به ما داد که نمی تواند تمام وقت اینجا باشد. اتفاقا او هم در لیست ما قرار داشت. با او ارتباط برقرار کردیم و او گفت در صربستان هم تمام وقت در اختیار فدراسیون این کشور نبود.
- دفعه قبل چطور؟
واقعیت این است که ما هیچ وقت در زمان ریاست من با کلمنته هیچ مذاکره ای با این مربی نداشتیم. ولی این اواخر وقتی هم که او به ایران آمد، به یکی از اعضای سازمان که در کمیته انتقالی حضور داشت، تماس گرفتم. به او گفتم، شما که می دانستید شرایط حضور کلمنته در اینجا به چه صورت است و به چه دلیل او را به اینجا کشاندید. بعد او گفت که نه شرایط این مربی تغییر کرده که گفتم من بعید می دانم. بالاخره کلمنته هم در لیست من بود و از وضعیت او با خبر بودم.
- گفته می شد در این مسئله رد پای آقای علی آبادی دیده می شود. چون سیاست آنها این بود که مربی ایرانی باشد...
نمی دانم. چون در مورد موضوعی که اطلاعات ندارم، نمی توانم اظهار نظر کنم.
- زمانی که شما در کمیته انتقالی حضور داشتید، این طور به نظر می رسید...
نه. سازمان دنبال این نبود که مربی ایرانی به خدمت بگیرد. ما هم از اول با سازمان توافق کردیم که مربی خارجی بیاوریم. به هر حال، اینها اتفاقاتی بود که در زمان حضور من در کمیته انتقالی افتاد.
ویژه نامه نوروزی همشهری امارات