هر یک از این دادهها در دستگاه فکری صدرایی بهگونهای خاص مورد استفاده قرار گرفتهاند؛ گونهای که میتوان با عنوان تأویل از آن یاد کرد. تأویل یا ارجاع این دادهها به یکدیگر که هم مسافختی آنان را گذشته از حفظ، توسعه و گسترش نیز دهد، اساس کار آن چیزی است که حکمت برتر (متعالیه) نام گرفته است.
البته، به احتمال فراوان این تجربت در ادوار گوناگون فلسفه اسلامی بیسابقت نبوده است، چنانکه همین عنوان، یعنی حکمت متعالیه نیز خود مأخوذ از الهیات شفاست، اما این نیز قابل دفاع است که صدرا را لااقل نخستین مدافع و مبین کامل آن بدانیم.
این قابل دفاع بودن و قدرتمند بودن ارکان فلسفه صدرایی، البته یک اثر دیگر نیز بر جای نهاده است: فلسفهدانان پس از خود را به تقلید از خویش کشانیده است. هر چند فلسفه دارای چنین ساحتی نیست، اما بیشک دوران پس از صدرا را میتوان دوران مقلد فلسفه دانست.
نشانه بارز این زمان حاشیهنویسی است بر کتب صدرا متألهین و البته مهمترین کتابش«اسفار اربعه» که چون «عروه الوثقا»ی فلسفه، مطمح نظر و محشی به حواشی بوده است، از حاج ملاهادی سبزواری تا جهانگیرخان قشقایی و کمپانی و علامه طباطبائی و اینک استاد حسن حسنزاده که بهانه این یادداشت نیز چاپ چهارم است از شرح ایشان بر اسفار تحت عنوان «الحکمه المتعالیه فیالأسفار العقلیه الاربعه» چاپ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی/ سازمان چاپ و انتشارات.
ملاصدرا خود در ابتدای جلد1 کتاب اسفار مینویسد: «بدان که سالکان، عرفاء و اولیاء را سفرهایی است چهارگانه، یکی سفر از خلق به حق، دوم سفری است با حق در حق، سوم مقابل نخست است چرا که سفری است از حق به خلق با حق و چهارم مقابل دوم است از وجهی زیرا که آن سفری است در خلق با حق. پس من نیز کتاب خویش براساس سفرهای آنان در عرفان استوار نمودم و آن را به حکمت متعالیه در سفرهای عقلی نام نهادم.»
آنچه از شروح استاد حسنزاده تاکنون به طبع آمده است، تنها بخشی از سفر نخست انصار را در برمیگیرد که درباره طبیعت وجود و عوارض ذاتی آن است؛ یعنی اموری که برای اتصاف وجود به آنان نیاز به واسطهای نیست، آنچه آن را در منطق ذاتیات مینامیم. البته با این تفاوت که در فلسفه صدرایی همین عنوان نیز خودعنوانی متناقض است، چرا که وجود را جنس و فصل منطقی نیست.
استاد نامه شرح خود را «مفاتیحالاسرار لسلاک الاسفار» گذاشته و آن را به سنت سلف صالح به گونه حاشیهنویسی قرار داده است. به این شیوه که آنچه را احساس مینمود اندکی غموض در پس پرده ظاهر آن نهفته است یا آنچه را احساس میکرد که به توضیح بیشتری نیاز است با عبارت «قوله...» در حاشیه متمایز ساخته است و به شرح آن پرداخته.
این شیوه استاد البته در شرح اشارات و تنبیهات ابنسینا و خواجه نصیرالدین طوسی نیز به کار رفته است. در برخی موارد استاد به فقهاللغه و ریشهیابی لغاتی پرداخته است که با این شیوه معنای فراختری را احتمالاً به نمایش گذارده است. بازگویی برخی از مسائل منطقی همچون حمل مواطاه و حمل اشتقاق که البته در فلسفهخوانی اسفار چندان ضروری به نظر نمیآیند از دیگر ویژگیهایی است که این شرح به آن مزین است، هر چند شاید استاد بر این نظر داشته تا شرح خویش را برای عدهای بیشتر از طالبان فلسفه مهیا کند.
اگر چه شرح نیز همچون کتاب به زبان عربی نگاشته شده است. این شرح با تمام اوصاف خوبی که داراست دارای اشکالاتی نیز هست، از جمله؛ اشاره نکردن به سیر تاریخی تطور مسائل فلسفی و نامآورن فلسفی و کتبی که صدرا از آنها نقل قول کرده است.