درام جنایی پادشاهان خیابان ساخته دیوید آیر است (او را با فیلم روز تمرین با بازی دنزل واشنگتن به یاد بیاورید. آیر سناریست روز تمرین بود)، بیش از 20 روز است که اکران سراسریاش آغاز شده و فعلا 27 میلیون دلار فروخته.
تماشاگر ایرانی پیش از این هم با نام و کتابهای جیمز الوری آشنا بوده چرا که حداقل 6 یا 7 فیلم از نوشتههای او به زبان سینما برگردانده شدهاند. پادشاهان خیابان هم نوشته اوست با این تفاوت که با عنوان نگهبان شب - عنوان اصلی و ابتدایی فیلم – چاپ شده و به فروش رفته است. تریلر 107 دقیقهای پادشاهان خیابان اثری است که عمدتا جذابیتهای سرگرمکننده اجتماعی را با تحرک و قوت نشان میدهد تا در لابهلای آن به مقولههای انتقادی هم اشاره داشته باشد. آیر که در روز تمرین این تجربه را به دست آورده سعی میکند فساد موجود در اداره پلیس و سیستم قضایی لسآنجلس را به چالش بکشاند اما به هر حال آنچه در فیلم جلوهگری میکند همانا قضیه سرگرمکنندگی ماجراها و اکشن داستان است.
تام لودلو کارآگاه خوشنام و با سابقه پلیس آنجلس با مرگ همسرش، دنیا بر سرش هوار شده. بیحوصلگی و بیتفاوتی بر او غالب شده و حتی چند نکته منفی نیز میرود که در زندگیاش شکل بگیرد. میل به عدم حضور در محل خدمت از جمله این نکات است. از طرف دیگر افراد و افسران تحت امر لودلو با تزلزل وی زمینه را برای فعالیت در باندهای خلافکار مهیا میبینند چرا که به گفته یکی از آنها به نام ترنس، پلیس فاسد بیشتر عمر میکند. لودلو که کمکم به خود آمده متوجه ناهنجاریهای فراوانی در کارهای افرادش میشود؛ ضمن اینکه همان ترنس برایش پروندهسازی هم کرده. با کشتهشدن ترنس در یک درگیری خیابانی، تام لودلو با عزم فراوان شروع به بررسی و کاوش میکند تا بتواند هرچه بیشتر دست پلیسهای فاسد ادارهشان را رو کند و در این راه رئیساش یعنی کاپیتان جک واندر، در مساعدت به او از هیچ کوششی فروگذار نمیکند.
این تمام داستان پادشاهان خیابان است؛ فیلمی که لوکیشنهای خارجیاش اگرچه زیاد نیست، اما تعقیب و گریز و تزریق سوسپانس در آنها به وفور دیده میشود و اکشن فیلم به هر حال بیش از اصرار آیر در نشاندادن فضایی واقعانگارانه به چشم میآید. آیر که بیشتر با قلمش تواناییهای شگرف و یا حداقل غیرتکراری را در بازگوکردن وقایع پشت پرده در سیستم قضایی و حداقل در دپارتمان پلیس لسآنجلس نشان داده، برای بازگرداندن نوشتههایش به زبان سینما محتاج ماجراجوییهایی هم هست که البته اگر از دستش هم در نرفته باشد باز هم باید گفت که ترسیم فضای خاکستری وهمآلود زیر سایه تعقیب و گریز و زیر نورهای فراوان و رنگی تابلوهای خیابانی رنگ باخته است.
کیانو ریوز در فیلم همانی است که بود و شاید تنها امتیاز بیخدشه و بدون بحث این فیلم، همین بازگشت ریوز باشد. او به مانند 30 سالگیاش در فیلم سرعت (1994) خلاقانه و با اشتیاق کار کرده است و در این راه شاید حضور ویتاکر در کنارش بسیار مهم باشد؛ بازیگری که در تعامل با دیگر هنرپیشهها سرآمد است و در بسیاری از کارهایش به سبب تسلط بر نقش خود و همچنین کل سناریو، سبب شده نقشآفرینی دیگر همکارانش هم عالی جلوهگری کند.
با همه این حرفها نباید دنبال اماها و اگرها در پادشاهان خیابان بود. به خصوص در دیالوگهای مخفیانه و پر از رمز و راز کاپیتان واندر دوستداشتنی با تام لودلو کارآگاه سختکوش، که بیش از سمت فرماندهی مانند پدرخوانده از تام مراقبت میکند. این دیالوگ، پرسشی را مطرح میکند که پرسش عام فیلم نام دارد. یعنی چرا بعضیها عوضی هستند و چرا تعدادی کلهخراب؟ و چرا نباید به این جماعت کاری داشت و اگر هم کار داشته باشیم باید بدجوری هزینه بدهیم و به کنگره، و کاخ سفید جواب پس بدهیم.