مرد آهنی، استنلی، کمپانی مارول، رابرت داونی جونیور، جان ماواریو، فروش آمریکایی فیلم؛ فروش فیلم، در منطقه خاورمیانه، لوکیشن آینده و ... همه از مباحث خاص و عامی هستند که میتوان درباره آنها خواند و شنید و اظهارنظر کرد. اگرچه تکراری خواهد بود اما لوکیشن آینده قسمت دوم کجاست؟
استنلی وقتی 41 سال پیش این مردآهنی را خلق کرد، آنچه در سرش داشت، ربط مخلوقش به ویتنام بود. ویتنام دهه 60 و اوایل دهه 70، افغانستان و عراق امروزی ماست.
داستان اصلی، دلیل وقوعش و به تبع آن ادامه مسیرش سر در ویتنام داشت؛ مخلوق استنلی حالا 41 سال سن دارد و خود لی هم در آستانه 86 سالگی است و الان هم روز پایانی ماه ششم سال 2008 خبر رسید که قرار است فیلم دوم مرد آهنی، سپتامبر 2010 روی پرده برود . اگر در برگردان این داستان کمیک استریپ به زبان سینما، به «مدد روزگار» و یا برعکس به «جبر زمانه» هم التفاتی شده به کاربرد داستان ربط دارد و به ماجراجوییهایی که هموطنان این جناب آهنی که درصدد ارائه کارهای جدید هستند، انجام دادهاند.
ماشین جنگی آنتونی استارک نیم قرن است که طبق داستان خلق شده استنلی مشغول طنازی است البته خود آنتونی طفلک از جبر زمانه وارث این کمپانی جنگی شده چرا که پدرش هوارد استارک صنعتگر نامی آمریکایی، موسس و مالک کمپانی استارک بود و وقتی آنتونی به 21 سالگی رسید، جانشین پدر میشود.
تا اینجا دقیقاً اتفاقات طبق آن برنامهای است که استنلی در چهل و اندی سال پیش ترسیم کرده، اما آنتونی در ورسیون سینمایی به جای اینکه طبق«کمیک استریپ» سر از ویتنام در بیاورد و سلاحش را امتحان کند، به سرزمین تاریخی عراق سفر میکند،چرا که به هر حال اوضاع تغییر کرده و در ویتنام خبری نیست و دست بر قضا حتی «مککین» سناتور جمهوریخواه نامزد انتخابات آتی ریاستجمهوری آمریکا که در نوامبر امسال برگزار میشود هم سالها پیش با سلام و صلوات از قعر جنگل ویتنام به ینگه دنیا بازگشته و تنها عنوان اسیر جنگی سابق را از آن دوران با خود در خاطرهاش دارد. اما همان ارتش حالا هزاران کیلومتر این طرفتر در افغانستان و با یک خط فاصله در عراق حضور دارد.
پس «آنتونی استارک» یا همان «مرد آهنی» سوپر قهرمان کمیک استریپهای «مارول» که خودش عضو گروه «آونجرز» است- و خود آونجرز یک داستان کلی دارد و دارای چندین «سوپر هیرو» است- رخت سفر میبندد و به عنوان تامینکننده ارشد سلاح ارتش ایالات متحده و بقیه شرکا به عراق میرود و دست بر قضا آنجا، بند را آب میدهد و یک مشت تروریست که هویتشان بر کسی معلوم نیست و احتمالاً ذاتاً آدمکش از مادرشان به این دنیا تحویل داده شدهاند، او را گیر میاندازند و نتیجه آن میشود که مرد آهنی داستان ما در دستان آنها اسیر میشود و برای زنده ماندن یک پیشنهاد دارد و دیگر هیچ؛ تکمیل یک ماشین جنگی هیولاوش!
در این گیرودار است که احتمالاً آنتونی استارک (در فیلم تونیجان و تونی تودل برو هم صدایش میکنند) به یاد پدر مرحومش و ثروت کلان خانوادگی میافتد و اینکه ای داد! این ثروت عظیم که به نظر میرسید همهاش از راه تجربههای علمی- صنعتی و خلق دستگاههای پیشرفته بهدست آمده، تبدیل شده به ساخت و سازهای جنگی و این که خیلی بد است، سلاحسازی و سلاح فروشی بدتر از آن و اینکه تبدیل شوی به تامینکننده ارشد سلاح ارتش ایالات متحده.
وجدان آنتونی که از خواب خوش میپرد، جناب مرد آهنی تصمیمی میگیردکاری کند کارستان و آن اینکه با کمک خلق الله یعنی همان دانشمندان دوروبر سلاح جنگی را تکمیل کند و البته این سلاح فقط از یک نفر دستور بگیرد و آن هم کسی نباشد جز خودش و بدینوسیله با این سلاح هر چه تروریست بیاید جلو مرخص کند آن دنیا و سرانجام هم جشن پیروزی برقرار شود و الی آخر... .
حالا که «مارول» تصمیم گرفته یک دانه اتاقش را به یک ساختمان عظیم تبدیل کند چون کمپانی مارول تا قبل از اوت 2006 فقط و فقط یک بنگاه انتشاراتی بود و همانی بود که از 60-50 سال پیش بود. وقتی سوپرمن و بتمن، اسپایدرمن، مردان ایکس و کاراکترهای دیگر این کمپانی، در سینما به فروشهای میلیونی رسیدند، مارولیها گفتند اینکه نمیشود ما بسازیم و دیگران بخورند، ما میسازیم و با دیگران میخوریم، این بود که یک دفتر سینمایی فسقلی راه انداختند با این عنوان : واحد سینمایی مارول. حالا که یک سال و خردهای گذشته، آنها تصمیم به گسترش کار گرفتند. طفلک استن 86 ساله هم درخواست حق تالیف خلق کاراکتر خواسته که این دیگر واقعاً قابل قبول است! بالاخره او خالق این همه سوپر قهرمان بوده. بحث قسمت دوم مرد آهنی هم پیش کشیده شده و پیشتولید هم آغاز.
بامزهترین اظهارنظر درباره مرد آهنی 2 از سوی «جانفاواریو» بوده که دلیل نوشتن این یادداشت پراکنده هم میتواند باشد. فاواریو گفته برای «مرد آهنی 2» باید سناریوی جدایی داشته باشیم، چرا که قسمت اول خط سیرش مشخص بود و فقط جغرافیای حوادث و محل وقوع فرق میکرد، ما هنوز برای مرد آهنی 2 نمیدانیم از کجا به کجا خواهیم رفت.البته این جواب را یا «مککین» به مارولیها میدهد یا «اوباما». آنها به عنوان وارثان کاخ سفید به وارث کمپانی استارک خواهند گفت لوکیشن کجا خواهد بود. شاید لوکیشن بعدی خیابانهای نیویورک باشد یا بزرگراههای نیورک، شاید رودخانه تایمز در لندن و شاید هم شانزهلیزه در پاریس. شاید هم غزه که اینبار احتمالاً دستیاران تونیاستارک، دانشمندان اتمی جهود خواهند بود. باید چندماهی صبر کنیم. برای «جان فاواریو» محل وقوع حادثه مهم نیست. فیلمش مهم است.
برای مارولیها به عنوان تهیهکنندههای پشت پرده و برای پارامونتیها به عنوان تهیهکننده واقعی! فرقی نمیکند. آمریکا میریزد یکجا را به خون میکشد، مارولیها و پارامونتیها همانجا داستانشان را ادامه میدهند.
با این حساب چرا فقط مرد آهنی2، مرد آهنی 3 ، 4 و 5 هم میتواند ساخته شود.بامزه اینجاست که همهمان در دقیقه 46 فیلم میفهمیم وجدان آنتونی استارک فیوزی جاسازی کرده که با وجدان بیدار پیشبهسوی پراندن فیوزهای خلقالله برود. کاری که وارثان کاخ سفیدی علاقه عجیبی به انجامش دارند و اروپاییها نیز ید طولایی در همراهی!