روسیه اعلام کرد که از روز دوشنبه عقبنشینی از خاک گرجستان را آغاز کرده است اما بحث در این باره همچنان ادامه دارد. به هر حال اکنون 2 هفته است که این موضوع در صدر اخبار رسانههای جهان قرار گرفته و در آمریکا باعث به حاشیه راندهشدن اخبار انتخابات ریاستجمهوری شد. غرب اما در مقابل این اقدام روسیه و پیشرویهای نظامی آن در خاک گرجستان منفعل و بدون واکنش ماندهاست. مقامات آمریکایی در روزهای گذشته به هشدار و تهدید بسنده کردهاند و مقامات اروپایی هم راه میانجیگری و دعوت به خویشتنداری را در پیش گرفتهاند.
در این 2 هفتهای که از عملیات روسیه در خاک گرجستان میگذرد، رسانههای غربی همواره در توصیف این عملیات از عبارت blitzkrieg به معنای رعدآسا استفاده کردهاند. استفاده از این عبارت کاملا توجیهپذیر است چرا که نظامیان روسیه با راهبرد نظامی مخصوص خود طی چند روز تا دروازههای تفلیس پیشروی کردند. نشریات آمریکایی در روزهای اخیر در گزارشها و مقالاتی این راهبرد نظامی را ستودند و پنتاگون را به درس گرفتن از این راهبرد فراخواندند. نشریه تایم 3 روز پیش در یادداشتی به قلم مارک تامپسون که از نویسندگان و تحلیلگران امور دفاعی این نشریه است، درسهای راهبردی جنگ روسیه در گرجستان را برشمرد و نوشت: آنچه روسیه در این جنگ پیاده کرد قرار بود به نام دکترین پاول توسط آمریکا در عراق اجرا شود اما اکنون به نام دکترین پوتین در قفقاز اجرا شدهاست.
نویسنده این یادداشت، عملیات نظامی روسیه در گرجستان را شیوه جدید جنگ در قرن 21 خواند. اینگونه یادکردن از جنگی که آمریکا ارادهای در توقف آن ندارد، برای واشنگتن تحقیرآمیز است. رسانههای آمریکایی در روزهای اخیر به دولت در واشنگتن هشدار دادند که با دیدن این عملیات موفقیتآمیز روسیه، حرفهای رابرت گیتس وزیر دفاع را جدی بگیرد. گیتس مدتی است تاکید میکند که آمریکا باید راهبرد نظامی خود را تغییر دهد و به جای جنگهای نامنظم 5 سال گذشته با حضور واحدهای کوچک نظامی در بغداد و افغانستان، به عملیاتهای همهجانبه و تمامعیار فکر کند.
تحلیلگران رسانهای اکنون روسیه را بهعنوان الگو برای آمریکا مثال میزنند و اقدام نظامی رعدآسای آن را موفقیتآمیز میخوانند.
اگر آنطور که کارشناسان سیاست خارجی آمریکا میگویند، بحران گرجستان فریاد روسیه برای به دست آوردن جایگاه مستحکمتر در عرصه جهانی باشد، باید گفت که کرملین به پیروزی حقیقی در این زمینه دست یافتهاست. اکنون در واشنگتن این موضوع در راس اخبار است و مدتی است که اخبار انتخابات ریاستجمهوری آمریکا هم به حاشیه راندهشدهاست. مؤسسه بروکینگز این هفته میزبان کارشناسانی بود که قرار بود جنگ در گرجستان را به بحث بگذارند. بحث درباره موضوع بحران گرجستان در مؤسسه بروکینگز چنان پرمخاطب شد و با چنان استقبالی در داخل آمریکا روبهرو شد که مسئولان این مؤسسه مجبور شدند این جلسه را در اتاقی بزرگتر برگزار کنند و با امکانات بیشتری آن را در اینترنت برای مخاطبان انتشار دهند.
هر روز کاخ سفید، وزارت خارجه و پنتاگون چندین بیانیه و اعلام موضع در این باره منتشر میکنند. کاندولیزا رایس با لحنی که تاکنون کمتر از او شنیدهشده، هشدار میدهد که «امروز مانند سال 1968 نیست که روسیه بتواند به چکسلواکی حمله کند و همسایگانش را تهدید و خاک آنها را اشغال کند و دولتها را سرنگون کند. اوضاع تغییر کردهاست». رابرت گیتس وزیر دفاع تهدید کرده که همکاری نظامی با روسیه در حوزههای دوجانبه و در ناتو پایان مییابد و به روسیه گوشزد میکند که منتظر عواقب این اقدام خود باشد. نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری آمریکا هم در میانه بحثهای خود درباره موضوع مهمی چون مذهب که این روزها بحث داغ انتخابات است، خود را گرجی میخوانند و از اروپا میخواهند که روابط و مناسبات دوجانبهخود را با روسیه براساس اقدامات این کشور تغییر دهد.
اما همه اینها فقط سخنان تندی است که در برابر عملیات رعدآسای روسیه هنوز هیچ کاری از پیش نبردهاست. دست دولت بوش از نظر نشان دادن واکنش عملی دربرابر این اقدام روسیه بسته است. حتی نمایندگان دولت آمریکا هم به این حقیقت اعتراف میکنند. گیتس بارها در روزهای اخیر امکان یا احتمال مداخله نظامی آمریکا و واکنش مسلحانه در برابر اقدام روسیه را رد کرده و با این کار حتی جلوی گمانهزنیهای رسانهها در این مورد را هم گرفتهاست. البته محمولههای کمکهای انساندوستانه آمریکا به گرجستان به خاک این کشور رسیده و از سوی دیگر نیروی هوایی آمریکا به سرعت 2 هزار سرباز گرجی را از عراق به خاک این کشور بازگرداند.
پنتاگون همچنین به سرعت مانور نظامی با روسیه را لغو کرد و از سوی دیگر با لهستان پیمان استقرار نظام موشکی امضا کرد. اما واشنگتن هنوز فراموش نکرده که برای حل چندین مشکل و مانع در راه تامین منافع خود به روسیه نیاز دارد. نه از تحریم اقتصادی علیه روسیه خبری خواهد بود و نه از تنگناهای سیاسی و حقوقی که این روزها مقامات آمریکایی تهدید میکنند. به همین دلیل است که مؤسسات پژوهشی و مطالعاتی مانند بروکینگز در آمریکا این روزها به جای پرداختن به این سیاستهای تنبیهی علیه روسیه به پرسشهای راهبردی درباره این بحران میپردازند. انگیزه مسکو از این اقدام چه بوده؟
این حمله تا چه حد برنامهریزی شده و تا چه حد خارج از کنترل بوده؟ و از همه اینها مهمتر این پرسش که آیا دنیا واقعا در آستانه جنگ سرد جدیدی قرار گرفته است؟ از دیگر موضوعات مربوط به این بحران که اکنون مورد بحث و رایزنی قرار گرفته، پیامدهای عملیات روسیه برای سیاستهای آمریکا در منطقه است. واشنگتن با مشارکت شرکتهای بزرگ انرژی غرب، با وجود مخالفت شدید روسیه خط لوله انتقال نفت باکو، تفلیس و جیحان را برنامهریزی و اجرا کرد. اگر روسیه بعد از این عملیات نفوذ خود را در گرجستان بیشتر کند، این خط لوله مورد تهدید واقعی قرار خواهد گرفت. از سوی دیگر در اروپا بر سر چگونگی نشان دادن واکنش به این اقدام روسیه و تنظیم روابط آینده با مسکو، شکاف ایجاد شدهاست.
پرسشی که اکنون پیش روی اروپا قرار دارد این است که چگونه با وجود وابستگی به انرژی روسیه میتوان نارضایتی از پوتین و اقداماتش را نشان داد؟ در مقابل این پرسش، اروپا به دو بخش تقسیم شده. اروپای جدید که به توصیف دونالد رامسفلد، وزیر دفاع پیشین آمریکا، شامل شرق اروپا میشود، با حمایت انگلیس خواستار موضعگیری سختتر علیه روسیه است، اما اروپای قدیم که از ابتدا با پیوستن گرجستان و اوکراین به ناتو هم مخالف بود، اکنون هم رعایت تعادل را توصیه میکند. آنجلا مرکل صدراعظم آلمان که برای میانجیگری به مسکو و تفلیس رفتهبود، در میانه سخنانش پیوستن گرجستان به ناتو را زودهنگام خواند و گفت که برای این کار باید زمان بگذرد.
بعضی نویسندگان رسانهای در اروپا به دولتهای خود توصیه میکنند که این جنگ اروپا نیست و نباید وارد آن شد. این در حالی است که مقامات آمریکایی در روزهای گذشته اروپا را به اتخاذ موضعی محکمتر و تنبیهی علیه روسیه فراخواندهاند. در شرایطی که آمریکا خود از اتخاذ چنین تدابیری اجتناب میکند یا از انجام آن ناتوان است، مدام تاکید میکند که اروپا باید جدی باشد.