هرچند که «پدر طالقانی» همچنان بهترین عنوانی است که میتوان برای او به کار برد چون نه مرز دارد و نه محدوده. آنان که حتی اندکی از نگاه او به انسان را درک کرده باشند میدانند که طالقانی در اندیشه و آرا آنچنان به نوعدوستی، شنیدن صدای مخالف و بخشش در سایه تسامح معتقد بود که میگفت هرکس با هر مرام و عقیدهای آزاد است که بگوید من هستم؛ چون خداوند این حق را به من بخشیده، بنده او نمیتواند آن را سلب کند و اینچنین است که اندیشه ایشان از چنان ظرفیت بالایی برخوردار است که میشود از دل آن روایتهای گوناگون و گاه متضادی را بیرون کشید و مرجع قرار داد.
این نوشتار اما قصد ندارد که به تفسیر و تحلیل برداشتهای محافظهکارانه، قرائت های لیبرال و رادیکالیسم چپگرایانه از آرای این مجاهد نستوه بپردازد، چنانکه دیگران به حق یا ناروا این روایتها را بسیار جلوهگر میکنند اما در این میان آنچه که کمتر روایت میشود یا اصلا نمیشود نگاه طالقانی به انسان و کرامت و آزادی آدمی از دریچه جهانبینی این مفسر بزرگ قرآن است که در اینجا شماری از آن ترسیم میشود.
مفسر بزرگ قرآن طالقانی، هم نوگرا بود و هم انسان دوست؛این را همه میگویند؛ دوست یا دشمن فرقی نمیکند. آیت اللهی آزادیخواه؛ چنانکه بارها به صراحت گفت: «روح آزادیخواهی و حریت در ضمیر اسلام به وضوح نمایان است.»
بارها بر زبان میآورد که استعبدتم الناس و قد ولدتهم امهاتهم احراراً (از کی تا به حال مردم را برده خودت قرار دادهای حال آنکه از مادر آزاد زائیده شدهاند).
اما معنای آزادی در کلام « این ابوذر زمان» چه بوده و چیست؟
طالقانی، آزادى را از لوازم حیات و تکامل میدانست و معتقد بود که موجودات براى رسیدن به تکامل به «عدالت»، «امنیت» و «آزادی» نیازمندند.
عدالت، به معنای برابری حقوقی است که انسان براى شرافت به آن محتاج است. امنیت، یعنى اینکه موجود زنده آن چه را در اختیار دارد، همچون آزادی، حیات، ثروت و سلامت از او سلب نشود و آزادى، یعنى: «نبودن مانع. انسانهاى آزاد، انسانهایى هستند که با موانعى که در جلوی رشد و تکاملشان هست، مبارزه مىکنند.»
بنابراین مفهوم آزادى در اندیشه او، غلبه بر بندگی غیر اوست در راه رشد استعدادها بهمنظور پیمودن مسیر توسعه. این موانع ممکن است از یک سو درونى و ازسویی برونى باشد.
«بروید دنبال کارتان بگذارید مردم مسئولیت پیدا کنند.» این آخرین سخن معروف اوست.
طالقانی، درباره آزادى اجتماعى براین باور است که بشر باید در جامعه از ناحیه دیگران بهویژه صاحبان قدرت، آزادى داشته باشد. دیگران مانعى در راه رشد و تکامل او نباشند، او را محبوس و محصور نکنند که جلو فعالیتش گرفته شود، دیگران او را استثمار نکنند، استخدام نکنند، استعباد نکنند، یعنى تمام قواى فکرى و جسمى او را برای منافع خودشان به کار نگیرند.
تحلیل آیتالله از آزادى اجتماعى در واقع همان انواع آزادیهایى است که فرد در حوزه اجتماع و در برابر حکومت داراست. از اینرو آزادى بیان و حق اظهار نظر جایگاه ویژهای در منش اجتماعی-سیاسی او دارد.
طالقانی با طبقهبندى آزادى به معنوى و اجتماعى، طبقهبندى تقریبا کاملى از آزادى ارائه مىدهد که هم جنبههاى درونى و معنوى افراد را دربرمىگیرد و هم جنبههاى بیرونى و اجتماعى را شامل مىشود.
ایشان بهدرستى یادآور مىشود که آنچه امروزه در دنیا ارجمند است احترام به کرامت انسان است. او فقدان آزادى را یکى از گرفتارىهاى بشر در تمام تاریخ میداند و مىگوید: «مهمترین هدف انبیا این است که با بندگى و بردگى و سلب آزادى مبارزه کنند.»
مفسر بزرگ قرآن براى اثبات توجه به آزادى و کرامت انسان در دین با اشاره به آیه ۶۴ سوره آلعمران میگوید: «در مقام پرستش، جز خداى یگانه چیزى را پرستش نکنیم، نه مسیح را و نه اهریمن را. و اینکه هیچ کدام از ما دیگرى را بنده و برده خود نداند و هیچ کس هم دیگری را ارباب و آقاى خود نخواند.هیچ کس حق ندارد جای دیگری تصمیم بگیرد که لا اکراه فی الدین.» همچنان که جهان امروز هم آزادى اجتماعى را مقدس مىشمارد، از نگاه پدر، پیامبران آمدهاند تا علاوه بر آزادى اجتماعى به بشر آزادى معنوى بدهند.
به تعبیرپدر طالقانی «بزرگترین خسران عصر ما این است که همواره از آزادى، میگوییم، اما جز از آزادى اجتماعى سخن نمىگوییم. از آزادى معنوى دیگر حرفى نمىزنیم.»
در اندیشه طالقانی انسان براى رسیدن به مفهوم مدرن آزادى باید نخست از درون خود آزاد شود و بنده و برده نباشد. آزادى معنوى، آزادى از خود است و آزادى اجتماعى، آزادى از بندگى دیگران؛ «آزادى اجتماعى، آزادى انسان است از قید و اسارت طاغوت، ولى آزادى معنوى، آزادى انسان است از قید و اسارت خود.»
«تقوا به انسان آزادى معنوى مىدهد، یعنى او را از اسارت و بندگى آزاد مىکند، زنجیر آز، طمع، حسد و خشم را از گردنش برمىدارد و اینگونه است که ریشه بردگىهاى اجتماعى را از بین مىبرد. مردمى که بنده و برده پول و مقام و راحت طلبى نباشند، هرگز زیر بار اسارت نمیروند.»
انسان آزاد در برابر عواملى که از درون و برون او را به اسارت مىکشاند و او را ضعیف و خوار مىسازد، طغیان مىکند و اینگونه است که میخواهد بندهاى بردگی را پاره کند.
در نگاه پدرطالقانی، انسان و آزادى سمت و سویى مىیابد که بنا به دلایلى نباید از انسان سلب شود. چون بروز و ظهور استعدادهاى آدمى نیازمند فضاى آزاد است. در فضاى بسته، زمینهاى براى بروز خلاقیت و استعداد وجود ندارد. در فضاى مستبدانه، چاپلوسان و زبانبازان قدرت مىگیرند و احرار در تنگنا، چرا که وضعیت موجود، اجازه نقد و پرسش را به مصلحان نمىدهد. تنها آنان که زبان به مدح بگشایند، جایى و مقامى مىیابند و بس.
از سوی دیگر بسیارى از امور، صلاحیت و قابلیت تحمیل به بشر را ندارند. براى مثال، دین اجباربردار و اجبارپذیر نیست. نمىتوان کسى را به زور وادار به دینداری یا زندگی مومنانه کرد.
به تعبیر طالقانی «بعضى چیزها اجباربردار نیست، نمىشود بشر را مجبور کرد که آن را داشته باشد. اگر تمام قدرتهاى مادى جهان جمع شوند و بخواهند با زور آن را اجرا کنند، اجرا نمیشود. نمیتوان کسی را وادار به دوست داشتن و محبت کرد.
و از این روست که قرآن مىفرماید مردم را با حکمت دعوت کن: «إدع الى سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه». مردم را با دلیل و منطق دعوت کن تا روح و قلب آنها را خاضع و دوستی را در دل آنها ایجاد کنى. یا در آیهاى دیگر مىخوانیم: «فذکر إنما أنت مذکر لست علیهم بمصیطر» اى پیامبر، وظیفه تو گفتن و ابلاغ و یادآورى است. تو مسلط بر مردم نیستى که بخواهى به زور آنها را مومن و مسلمان کنى.»
در راه وکلام آیتالله طالقانی، آزادى، معبرى است براى رسیدن به مقصد، همچون منارهای در کویر و اینچنین است که پدر را نباید از تفسیرهای انحصاری و گاه رسمی این و آن شناخت که طالقانی انسان را دوست داشت چون نه مسجود ملائک که آزاد از بندگی غیراوست؛ آزاد آزاد.