در سال ۱۹۴۵ و پس از پایان جنگ جهانی دوم تنش بین آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی آغاز شد و تا سال ۱۹۴۷ افزایش یافت.
در طول این زمان رقابت بین این دو ابرقدرت در عرصههایی از قبیل نظامی، ایدئولوژی، روانشناسی، جاسوسی، ورزش، تجهیزات نظامی، صنعت و توسعه تکنولوژی ادامه داشت.
این رقابتها، مسابقات فضایی، پرداخت هزینههای گزاف دفاعی، مسابقات سلاحهای هستهای و تعدادی جنگهای غیرمستقیم با خود به همراه داشت.
در طول این جنگ، درگیری نظامی مستقیمی بین نیروهای آمریکایی و شوروی رخ نداد، اما گسترش قدرت نظامی، کشمکشهای سیاسی و درگیریهای مهم بین کشورهای پیرو و همپیمانان این ابر قدرتها از دستآوردهای جنگ سرد به حساب میآید.
آمریکا و شوروی که در طول جنگ جهانی دوم در مقابل آلمان نازی متحد بودند، حتی قبل از پایان جنگ بر سر چگونگی دوبارهسازی جهان پس از جنگ با هم اختلاف داشتند.
پس از جنگ جهانی دوم در حالی که آمریکا در تلاش بود تا کمونیسم را در جهان محدود کند، گستره جنگ سرد به تمام جهان به ویژه اروپای غربی، خاورمیانه و جنوب شرقی آسیا کشیده شد.
در این دوره، جهان با بحرانهایی از قبیل دیوار برلین (1949- 1948) جنگ کره (1953- 1950) جنگ ویتنام (1965-1973)، بحران موشکی کوبا (1962) و جنگ شوروی در افغانستان روبهرو شد که هر لحظه امکان یک جنگ جهانی دیگر را ایجاد میکرد.
یکی از دلایل مهم دوری هر دو طرف از ایجاد یک جنگ مستقیم، دسترسی آنها به سلاحهای هستهای و ترس از استفاده طرف مقابل از این سلاحها بود.
در نهایت در انتهای دهه ۱۹۸۰ و با دیدارهای مقامات عالی رتبه که به وسیله آخرین رهبر شوروی؛ میخائیل گورباچف ترتیب داده شد و برنامههای اصلاحی وی، جنگ سرد پایان یافت.
جنگ سرد دوم
در فاصله زمانی بین تجاوز شوروی سابق به افغانستان در دسامبر ۱۹۷۹ و به قدرت رسیدن میخائیل گورباچف در شوروی در مارس ۱۹۸۵ روابط بین ابرقدرتها پس از آشتی دهه ۱۹۷۰ به سردی گرائید. به دلیل افزایش تنش بین بلوک شرق و غرب گاهی به این دوره جنگ سرد دوم میگویند.
حمله سال ۱۹۷۹ شوروی سابق به افغانستان باعث واکنش بسیاری از کشورها و تحریم گسترده بازیهای المپیک ۱۹۸۰ مسکو برای حمایت از رژیم کمونیستی نوپای این کشور توسط بسیاری ازکشورهای غربی شد.
تجاوز شوروی منجر به درگیری طولانی مجاهدین افغانستان با ارتش شوروی شد که تا پایان دهه ۱۹۸۰ ادامه داشت.
در سال ۱۹۷۹ متحدین ناتو که از استقرار موشکهای هستهای میان برد اساس-20 نگران بودند توافق کردند که به مذاکرات محدود سازی سلاحهای راهبردی ادامه دهند تا تعداد موشکهای هستهای مورد استفاده را محدود کنند؛ درعین حال آنها تهدید کردند که اگر مذاکرات شکست بخورد، ۵۰۰ دستگاه موشک کروز در آلمان غربی و هلند مستقر میکنند.
این مذاکرات به شکست محکوم شد. استقرار برنامه ریزی شده با مخالفت شدید و گسترده افکار عمومی اروپا مواجه شد و در چند کشور اروپایی تظاهرات بیسابقهای رخ داد.
نو محافظهکاران علیه سیاستهای زمان نیکسون و جیمی کارتر در قبال شوروی سابق موضع گرفتند. بسیاری از آنها که با سناتور جنگ طلب دمکرات به نام هنری اسکوپ جکسون همراه شده بودند، به رئیس جمهور (کارتر) فشار آوردند که از موضع مقابله با شوروی برخورد کند.
آنها در نهایت خود را با رونالد ریگان و جناح محافظهکار جمهوریخواهان که به جلوگیری از گسترش شوروی متعهد شده بودند، هماهنگ کردند.
انتخاب مارگارت تاچر به عنوان نخست وزیر بریتانیا در سال ۱۹۷۹ و به دنبال آن انتخاب رونالد ریگان به عنوان رئیس جمهور آمریکا در سال ۱۹۸۰، باعث به قدرت رسیدن دو جنگجوی سرد سرسخت در رأس رهبری دنیای غرب شد.
پایان جنگ سرد
این دوره با به قدرت رسیدن میخائیل گورباچف به عنوان رهبر شوروی سابق در سال ۱۹۸۵ آغاز شد و تا فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱ ادامه داشت.
رویدادهای این دوره، حادثه چرنوبیل (۱۹۸۶)، پاییز ملتها شامل سقوط دیوار برلین (۱۹۸۹) بود، عملیات کودتای ۱۹۹۱ شوروی سابق و سقوط شوروی (۱۹۹۱)، پیاده سازی سیاستهای گلاسنوست و پرسترویکا، نارضایتی عمومی از جنگ شوروی در افغانستان و آثار اقتصادی سیاسی حادثه چرنوبیل در سال ۱۹۸۶ است.
با به قدرت رسیدن گورباچف تنشهای شرق و غرب به سرعت کاهش یافت. پس از مرگ متوالی سه رهبر پیر شوروی از سال ۱۹۸۲، پولیتبورو (مهمترین کمیته تصمیم گیری حزب کمونیست) گوباچف را به عنوان رئیس حزب کمونیست انتخاب کرد.
ریگان در دوره دوم ریاست جمهوری خود در سال ۱۹۸۵ در ژنو و در سال ۱۹۸۶ در ریکیاویک با گورباچف ملاقات و نومحافظه کاران را شگفت زده کرد؛ موضوع ملاقات دوم بحث درباره کاهش زرادخانههای موشکی میانی در اروپا بود.
هزینههای مسابقه تسلیحاتی جنگ سرد از یکسو و افزایش تقاضا برای مجموعه بزرگی از کمکهای خارجی و نظامی از طرف متحدین سوسیالیستها از سوی دیگر، تلاشهای گورباچف برای تقویت تولید کالاهای مصرف کنندگان و اصلاح اقتصادی را در وضعیت بسیار حساس و پرمخاطرهای قرار داد.
در سال 1989 دولتهای کمونیست اروپای شرقی یک به یک سرنگون شدند. در لهستان، مجارستان و بلغارستان اصلاحات دولت باعث پایان صلح آمیز حاکمیت کمونیستها و استقرار دمکراسی شد.
تظاهرات گسترده در آلمان شرقی و چکسلواکی باعث سرنگونی کمونیستها در این دو کشور گردید و دیوار برلین باز شد. در رومانی یک قیام عمومی باعث سرنگونی رژیم نیکولای چائوشسکو در اواسط دسامبر و اعدام او در ۲۵ دسامبر 1989 شد.
شوروی سابق کمک زیر ساختی کمی برای ماهوارههای خود در اروپای شرقی در نظر گرفت، اما آنها کمکهای نظامی گستردهای به صورت نقدی، مواد و کنترلی به آنها میرساندند. تکیه شوروی بر اقتصاد ناکارآمد نظامی باعث مشکلات بعدی در سازگاری مجدد پس از سقوط کمونیسم شد.
سقوط اتحاد جماهیرشوروی باعث کاهش ناگهانی و فوقالعاده تعداد جنگها، جنگهای بین کشورها، جنگهای نژادی، جنگهای انقلابی و شمار پناهندگان و آوارگان و افزایش کشورهای دمکراتیک شد.