اما علم منطق زمانی به وجود آمد که انسان به کشف قواعدی در اندیشهاش که الگوی اندیشیدن صحیح بود، نائل شد؛ چنانکه در تعریف منطق گفتهاند: «منطق وسیلهای است کلی که مراعات آن ذهن را از خطا در تفکر بازمیدارد.» ارسطو، فیلسوف یونانی نخستین کسی بود که منطق را به صورت علمی تدوین کرد زیرا قبل از وی دانش بشری به صورت پراکنده و تفکیکنشده موجود بود.
آن قسمت از علم منطق را که ارسطو کاملا در قالب زبان طبیعی تنظیم کرد منطق ارسطو مینامند و آنچه طی قرنهای پس از آن به منطق ارسطو اضافه شد را منطق کلاسیک خطاب میکنند؛ هرچند گاه هر دو عبارت به صورت مترادف به کار میروند. در زمان مامون، خلیفهعباسی درسال 227 هجری، با تأسیس بیتالحکمه در بغداد منطق عمیقا مورد توجه عالم اسلام قرار گرفت؛ چنانکه در آن زمان منطق به عنوان مقدمه ضروری علم پزشکی محسوب میشد. دانشمندان مسلمان در زمینه توسعه منطق کوشیدند و خدمات ارزندهای از خود به جا گذاشتند.
تا اوایل قرن19 تصور رایج اینگونه بود که نمیتوان یک کلمه به منطق ارسطو افزود یا از آن کاست؛ تا اینکه منطق جدید به دست «گوتلوب فرگه» براساس بهکارگیری نمادهای جبری پایهگذاری شد. هدف منطق جدید علاوه بر صورتبندی ساختهای منطقی زبان طبیعی، استفاده از روشهای ریاضی برای تبیین هرچه دقیقتر استدلالهای منطقی نیز بود. پس از فرگه، بزرگترین خدمت علمی برای پیشرفت منطق جدید توسط، برتراند راسل و وایتهد صورت گرفت که حاصل آن دوره 3جلدی کتاب «اصول ریاضیات» است. آنها در این کتاب کوشیدند چگونگی استخراج ریاضیات محض را از علم منطق نشان دهند.
اکنون با گذر قرون متمادی هنوز چالشهای جدی در میان این دو منطق در سطح جهان وجود دارد؛ به همین منظور برای بیان تمایزهای میان منطق قدیم و جدید همایشی روز دوشنبه 11آذر 1387 از طرف کمیته منطق گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد. باتوجه به تخصصی بودن اکثر مطالب در هر دو حوزه منطق، داشتن اطلاعات قبلی برای مطالعه گزارش لازم به نظر میرسد؛ هرچند تلاش شده است بخشهای قابل فهم برای همه علاقهمندان به مباحث منطق در گزارش منعکس شود تا انگیزهای برای طرح سؤالات بیشتر باشد.
خانم دکتر فرشته بناتی -دبیر همایش- در سخنرانی آغاز همایش با اشاره به پیشینه منطقی بسیار قوی مسلمانان از افول جایگاه منطقدان در جهان یاد کرد و این مسئله را زنگ خطری برای تحرک بخشیدن هر چه بیشتر به مباحث منطقی، چه در سطحی عملی و چه در سطح نظری عنوان کرد. وی هدف اصلی از برگزاری این همایش را طرح سؤال برای اساتید منطق و ایجاد انگیزه هرچه بیشتر برای دانشجویان این رشته دانست.
قرابتهای منطق قدیم و جدید
در نشست اول همایش، دکتر سیدمحمدعلی حجتی به بیان مشابهتهای میان دو منطق پرداخت که به عنوان مثال میتوان از موارد زیر نام برد:
اولین قرابت، قول به 4جزئی بودن قضیه در منطق قدیم با بعضی از گفتههای فرگه به عنوان مؤسس منطق جدید همخوانی دارد. اجزای گزاره در منطق قدیم عبارتند از موضوع، محمول نسبت و حکم، که وجود این عناصر در تحلیل فرگه مخصوصا در کتاب «مفهوم نگاری» او آشکار است. دکتر سیدمحمدعلی حجتی درباره قرابت دیگر گفت:« در منطق قدیم مراد از موضوع، ذات و افراد است و مراد از محمول، مفهوم است. اگر مراد از محمول نیز ذات باشد آن وقت قضایا 2حالت دارند؛ الف) یا ممکنه خاصه به ضروریه تبدیل میشود. ب) یا اصلا حملی صورت نمیگیرد.» وی به وجود این حالت در تحلیل منطق جدید اشاره کرد؛ «ما در تحلیل گزارهها در منطق جدید 2بخش داریم: 1) بخش اسمی که مدلولش همان شیء است 2) بخش محمول که مدلولش یک مفهوم یا تابع است بنابراین ذات میتواند تقریبا معادل شناسه باشد که دلالت بر شیء دارد و مراد از محمول هم به تصریح فرگه، مفهوم است.»
وی در آخر درباره اختلافهای میان2منطق به آمیخته شدن تحلیل منطق قدیم با مولفههای زبانی اشاره کرد و این را در حالی دانست که در تحلیل منطق جدید، بیشتر نقش منطقی عبارات مدنظر بوده است و همین عامل را سبب کارایی بیشتر منطق جدید به حساب آورد.
ابهام ساختاری قضایا در منطق ارسطو
دکتر ضیاء موحد، یکی از اساتید پیشکسوت منطق با جملهای از پیتر گیت که میگوید«هر کس منطق آموزی را با منطق قدیم شروع کند دیگر منطق جدید را نمیفهمد.» آغاز کرد و این امر را مشکل 20ساله خود دانست و ادامه داد: «در جمله هر انسان حیوان است ما با تمام اجزایش مشکل داریم. اشکال اول: مشخص نیست که موضوع در جمله کدام است زیرا هم میتواند هر انسان و همینطور انسان موضوع باشد. اشکال دوم: محمول بودن حیوان مشخص نیست. اشکال سوم، به «است» وارد میشود.
زبانهای هند و اروپایی مثل یونانی، لاتینی، فارسی وآلمانی « است» دارد ولی زبانهای سامی مثل جمله «زید قائم» «است» ندارد؛ بنابراین وجود «است» سبب پدید آمدن بحث وجود رابط و رابطی شده و فرق میان این دو همواره در میان ما مناقشه برانگیز است. دکتر ضیاء موحد ابن سینا را با یک تحلیل مهم، حل کننده تمام این مشکلات خواند و عنوان کرد که این مسئله را در مقالات قیاسهای شرطی آوردهام ولی زبان- زبان طبیعی- مانع از درست عمل کردن ساختار منطقی است.
در ادامه دکتر ضیاء موحد، استاد منطق موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه بیشترین مشکل تمام کسانی که روی منطق قدیم کار میکنند را اشغالجای «ضرورت» در جمله خواند و چنین ادامه داد: 1) ضرورت را در شکل ارسطویی 3 جا میتوان در جمله گذاشت، الف) ضرورتا هر انسان حیوان است، ب) هر انسان ضرورتا حیوان است، ج)هر انسان حیوان است ضرورتا. در حالی که در جمله شرطی: ضرورتا اگر سعدی شیرازی است، سعدی شیرازی است که معادل است با (pp) اگر جای ضرورت ()را عوض کنیم جمله صادق تبدیل به کاذب میشود. اگر سعدی شیرازی است، ضرورتا سعدی شیرازی است در حالی که هیچ ضرورتی برای شیرازی بودن سعدی وجود ندارد. (p p) .
دکتر ضیاء موحد با اشاره به مقالهای که در چند سال گذشته نوشته بود که در آن ابنسینا را به عنوان پیشبینی کننده 4قضیه منطقی مهم قرن بیستم معرفی کرده بود، اشکالات وارد شده به منطق ابنسینا را رد کرد و افزود: «4 اشکال عمده به ابنسینا میگیرند.1) سورهای ابنسینا مفهومی (conceptual) است؛ در حالی که اصلا چنین نیست. 2) میگویند در منطق اسلامی ضرورت و امکان جزء محمول است در حالی که در ابنسینا چنین نیست و در سهروردی این حالت وجود دارد. 3) اشکال میگیرند که منطقیون مسلمان از جهانهای ممکن هیچ تصوری نداشتند در حالی که این کاملا اشتباه است و در ابنسینا کاملا موجود است. 4) میگویند منطقیون مسلمان دامنه «ضرورت» را نمیفهمند. دکتر موحد این اشکالات را مربوط به زبان طبیعی دانست و برداشته شدن یک گام دیگر در منطق ابنسینا را منجر به رشد منطق اسلامی دانست.
منطق به روایت ویتگنشتاین
دکتر علیاکبر احمدی یکی از مباحث اصلی در فلسفه منطق را تحلیل ماهیت خود منطق دانست. وی با رویکرد بازسازی عقلانی ابتدا به توضیح تلقی ویتگنشتاین از منطق پیشرو و مشکلات آن پرداخت و در ادامه اقدامات ویتگنشتاین را برای رفع این مشکلات بیان کرد. مبنای او در این پژوهش کتاب تراکتاتوس و پژوهشهای منطقی ویتگنشتاین بود. دکتر احمدی درباره تلقیای که ویتگنشتاین در آن زمان از منطق روبهرو بود گفت:« منطق دانشی است که قوانینی را بیان میکند که قواعد ذهن هستند و ذهن آنها را در حرکت از گزارهها اعمال میکند.
همه حرکتها از الف به ب مجاز نیست مگر اینکه قاعدهای وجود داشته باشد. این تلقی ارسطویی از گذشتگان به زمان ویتگنشتاین رسیده بود اما راسل قانونی را که منطق به آن توجه دارد نه قانون ذهن بلکه قانون عین میدانست و با طرحی که تدوین کرد میخواست ریاضیات را در حد قوانین منطق تقلیل دهد و سپس از قوانین عام منطق، ریاضی را استخراج کند.» استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی مشکلاتی از قبیل اینکه منطق دانش نظری است یا توصیف عملی؟ را پیشروی ویتگنشتاین معرفی کرد و گفت: «ویتگنشتاین بر این نظر بود که اگر منطق، قانون عام باشد توجیه این قانون عام توسط چه قانونی صورت میگیرد؟ مسئله دیگر این است که صدق گزارههای منطقی چیست و آیا با صدق در گزارههای طبیعی یا متافیزیکی تفاوتی میکند؟»
دکتر احمدی وجود این مشکلات را عامل اصلی وضع مفهوم تازهای از منطق از سوی ویتگنشتاین مطرح کرد که اساس آن خارج کردن منطق از حالت قانون بودن است چنان که منطق عبارت است از گرامری که ذهن ما برای فرآیندی مثل توصیف و استنتاج ارائه میدهد. بنابراین منطق، امری استعلایی است. وی استعلایی خواندن منطق را طنینی کانتی دانست و گفت: «منطق در اینجا نوع سخنگفتن را میآموزد نه خود سخن را؛ منطق به فرد میآموزد چگونه حرف بزند. منطق دانشی متا است، نه دانشی که به اعیان مربوط است. به زعم ویتگنشتاین اگر این تلقی از منطق را بپذیریم گرفتاریهای منطق پژوهان قدیم را نخواهیم داشت و به راحتی میتوان گفت که صدق گزارههای منطقی اصلا معنایی را ندارد که صدق در گزارههای تجربی و متافیزیکی دارد؛ بنابراین صدق گزارههای منطقی اساسا به لحاظ پارادایمی متفاوت است.
دکتر علیاکبر احمدی، دفاع ویتگنشتاین از نظریهاش را در مقابل مخالفتهای راسل و بدفهمیهای حلقه وین و همچنین مقاومتهای کواین و گودمن چنین مطرح کرد: « ویتگنشتاین گفت برخلاف حلقه وین، من منطق را قراردادی نمیدانم بلکه منطق در ذات زبان قرار دارد و دستورالعملهایی که ما برای فرآیند استنتاج و فرآیند سخن گفتن تحت عنوان دستورالعملهای منطقی بیان میکنیم در شکل زندگی ما ریشه دارد و امکان دارد در شکلگیری از زندگی و زمینه اجتماعی، منطق نیز به طور کلی عوض شود. در واقع ویتگنشتاین منطق را امری کاملا انعطافپذیر نسبت به شرایط زندگی قلمداد کرد.»
نظریه ضرورت بتَاته
دکتر لطفالله نبوی با جملهای از افلاطون که مطالعه ریاضیات را سبب توسعه دستگاهی ذهنی میدانسته که ارزش آن هزار چشم بالاتر است وجه شباهتی پس از 2500 سال میان او و فرگه برقرار کرد؛ « چنان که فرگه توانست برای تدقیق مبانی ریاضیات، دستگاه بنیادی دیگری تاسیس کند که نام آن منطق ریاضی است و کتاب مفهومنگاری او نقطه عطفی در تاریخ تأمل بشر شد.» استاد منطق دانشگاه تربیت مدرس، نظریه «بتاته» سهروردی را از نظریاتی دانست که در پرتو منطق جدید قابل مطالعه و بازخوانی است و گفت: « ارسطو در کتاب ارغنون میگوید: « اگر در یک قیاس حملی، صغری مطلقه و کبری ضروری باشد، نتیجه قیاس نیز ضروری است».
این امر مشاجرات فراوانی را در تاریخ منطق به همراه آورده است. بعضی از منطقدانان بر این نظرند که تنها در صورتی میتوان این سخن ارسطو را پذیرفت که جهت ضرورت در کبری، جهت محمول تلقی شود و از آنجا که جهت محمول (عقد الحمل) با جهت فلسفی و متافیزیکی ارتباط تنگاتنگی دارد؛ بنابراین تفسیر وجودی و فلسفی جهات در دستگاه منطقی ارسطو آشکار میشود.» دکتر لطفالله نبوی کار سهروردی را در نظریه ضرورت بتاته قرار دادن جهت فلسفی و متافیزیکی دانست چنان که او جهت ضرورت، امکان و امتناع را وصف محمول تلقی میکند و سپس جهت حمل را تنها در جهت ضرورت منحصر میداند. انحصار وصف ضرورت برای جهت حمل و نسبت، ضرورت بتاته نام دارد.
استاد منطق دانشگاه تربیت مدرس نظریه سهروردی را در باب جهت امکان محمولی که مهمترین بخش این نظریه است در قالب منطق جدید فرمولیزه کرد. وی در نهایت اثبات کرد که نظریه ضرورت بتاته سهروردی به لحاظ نحوی در نظام QS5 قابل اثبات است و به لحاظ معنایی هم در مدل متناظر نظام تعادلی- تجانسی جهانهای ممکن قابل توجیه و تبیین است.
درآمدی بر فلسفه منطق ارسطو
دکتر غلامرضا ذکیانی با 2 رویکرد مهم به منطق ارسطو پرداخت. وی تاکید کرد:« اولا منطق ارسطو به هیچ وجه منطق شارحان و ارسطوئیان را دربر نمیگیرد زیرا شارحان ارسطویی در مواضع مهمی از ارسطو فاصله گرفتهاند و روشنشدن مواضع منطقی ارسطو راه را بر پذیرفتن ابداعات شارحان او میگشاید. ثانیا: با گذر 23قرن از عمر منطق ارسطو هنوز فلسفه منطق منقحی برای آن تدوین نشده است.» استاد منطق دانشگاه علامه طباطبایی در مقالهاش با تاکید بر این نکته به نتایج مهمی نایل آمد که میتوان به مواردی از آنها اشاره کرد: الف) کتاب مقولات جزء محوری ارغنون بوده و قابل انفکاک از آن نیست. ب) نیاز به بازشناسی منطق و قیاسی ارسطو با توجه به اهمیت «جوهر اول» در 2 کتاب متافیزیک و مقولات ضروری است. ج) انتساب ذاتگرایی مطلق به ارسطو و منطق وی مقرون به صحت نیست. د) کتاب ایستاغوجی از فورفوریوس، منطق ارسطو را از مسیر اصلیاش که اهتمام به جوهر اول است خارج کرده است.
منطق کلی
دکتر موسی اکرمی هدف مقالهاش را آشتی و وصل منطقها عنوان کرد و افزود: «عبارت universal logic» تا چندسال پیش آنقدرها مرسوم نبود در حالی که امروزه با یک search ساده در اینترنت میتوان شاهد استفاده مکرر از این اصطلاح بود. استاد فلسفه و منطق دانشگاه آزاد اسلامی وجود تعداد زیادی از منطقهای ناکلاسیک را درکنار منطق کلاسیک منجر به پیدایش مباحثی درباره چندگانهانگاری و یگانهانگاری در منطق، نسبیانگاری و مطلقانگاری در منطق و همچنین ترکیب منطقها و ترجمه منطقها به یکدیگر دانست.
دکتر اکرمی پس از ابداع «دستور زبان کلی» از تلاش برای دستیابی به «منطق کلی» به مثابه یک نظریه عام همه منطقها یاد کرد که دارای 2قرائت در جهان است؛ الف) در روایت اول منطق کلی مانند نظریه عام منطقها یا مانند نظریهای عام درباره منطقها مورد کاوش قرار میگیرد. ب) روایت دوم که منطق کلی را مانند یک منطق فراگیر یا ابرمنطق که دارنده دیگر منطقها یا تولیدکننده آنها معرفی میکند. وی علاوه بر ارائه گزارشی از تاریخچه منطق کلی، به تبیین روایتهای فوق پرداخت.
دکتر اکرمی که ارائهدهنده چندین مقاله در زمینه منطق کلی در کنفرانسهای بینالمللی منطق است، موجبات شوق را در میان دانشجویان منطق برای پرداختن به این موضوع فراهم ساخت و همچنین نوید برگزاری یکی از کنفرانسهای بینالمللی منطق کلی را در سالهای آینده در کشور ایران به همگان داد.
تکثر نظامهای منطقی
دکتر فرشته نباتی با طرح این پرسش که «آیا اساسا کثرت در نظام یا قواعد منطقی ممکن است یا خیر؟» به مقایسه دیدگاههای منطقدانان قدیم و جدید پرداخت و گفت: «فیلسوفان منطق جدید، پاسخهای متنوعی به این پرسش دادهاند. بسیاری به این امکان قائل نیستند. در مورد فیلسوفان و منطقدانان قدیم هم باید بگویم که آنها بهصراحت این پرسش را مطرح نکردهاند؛ هرچند از شواهدی که از آثار آنها در دست است میتوان بهصراحت استنباط کرد که پاسخ آنها به این پرسش قاطعانه منفی است.»
استاد منطق دانشگاه علامه طباطبایی در آخر به وجود شباهتهای جالب میان صحبتهای منطقدانان قدیم و جدید اشاره کرد که گاه موضع روانشناسیگری و گاه موضع قراردادگری میگیرند اما در نهایت همه این شباهتها را ظاهری خواند و یکی از اشکالات موجود در متنهای منطق قدیم را عدم تفکیک بحثهای وجودی و معرفتی از یکدیگر دانست و استفاده از معقولات ثانی را راه نزدیکشدن به رابطه بین مقدمات و نتیجه عنوان کرد.