ریشههای برپایی نوروز باستان از حد اسطورهها و قصههای شیرین ایرانی فراتر است و جلوههای ارزشمندی در آن وجود دارد که از اهمیت ویژهای برخوردار میباشد، اما آنچه بیش از همه به نوروز وزن و اعتبار میبخشد، در این است که من و شما، پدران و اجدادمان و نیاکان ما، در تمامی روزگاران کهن، آن را با ارجمندی و عزت و سربلندی برپا داشتهاند و آنقدر در جاودانگی و پایداری آن ایستادگی کردهاند، تا امروز ما به این سنت حسنه دیرپا دست یابیم.
«نوروز» جشن انسان است، آنهم نه به دلیل آنکه انسان در این روز آفریده شده است، بلکه بدانروی که ما ایرانیها آن را برای نشاندادن «انسانیت انسان» برگزیدهایم.«نوروز» فصل خودسازی انسان است، روز تجدید نظر در رفتارها، کردارها و گفتارهای نیکو، اصلاح زشتیها و تبدیل آن به خوبیها و خیرات و حسنات است. بهراستی که «شکوه نوروز» در شکوه و عظمت انسان و در مهر و محبت مردم نسبت به یکدیگر است.
«شکوه نوروز» در این است که ما مردم مسلمان و مهربان ایرانزمین، بهترین زمان را برای تجلی همه زیباییها و خوبیها و برای افشا و اهدای محبت به همدیگر و دادخواهی از هم برگزیدهایم، زیرا زیبایی و عشق و محبت و دادگری را میپسندیم و دوست میداریم.«نوروز» برای جشن و سرور و تبریک گفتن و تیمن و تهنیتگویی به هم است نه به اجبار بل به دلخواه و با اراده و از صمیم قلب و این یعنی تقدیم محبت انسانهای شریف که در این جشن حضور دارند، همه مردم ایرانزمین، زیرا هیچکس، کسی دیگر را به این جشن دعوت نمیکند و همه انسانهای ایرانی با هر نوع سلیقه و روحیهای شرکت داشته و خود میزبان و صاحب جشن باشکوه نوروز هستند، تا با هم سلامت، تندرستی، بهکامی، شادی و آرامش را در این دیار کهنسال تقسیم کنند و دیگربار در سایه فرهنگی متعالی، «زندگی»را دنبال نمایند.
شکوه دیگر «نوروز» آن است که تمامی بافت نوروز در یک زمان خاص جلوه میکند و تمامی طبیعت هم پشتوانهای کامل برای آن فراهم میآورد، خاک، زمین، آب و هوا، نسیم بهاری، گیاهان و سبزه و درخت، پرندگان، رودها و دریاها، نور خورشید، همه و همه پس از گذران زمستانی سرد و پربرف و طولانی، کاملترین شرایط را برای نوروز پیروز فراهم مینمایند و میبینیم که نوروز طبیعیترین و انسانیترین شکل برای برپایی جشن و شادمانی است.
اکولوژی سرزمین ما در آیینهای نوروزی جلوهای دیگر مییابد و در همه اکوسیستمهای طبیعی و فرهنگی ما ایرانیان سختکوش و بیداردل یافته میشود و جلوههای زیبایی از طبیعت متنوع را بروز میدهد. شکوه ارزشمند نوروز باستانی ایرانیان زمانی رخ مینماید که در زندگی سنتی مردم ایران هرآنچه که دارند و توانستهاند تاکنون نگاه دارند، به بهترین وجهی سامان داده و بر سفره نوروزی برای همگان مینهند و در این سفره ایرانی ایشان را با خویش همسفره مینمایند.
و «نوروز» مجموعهای است از پدیدههای فرهنگی و جایگاه آن گاهی به دشت و صحرا و کوه است و گاه در خانههای مردم. مجری خود مردماند که بهعنوان اعضای جامعه ایرانی شرکت میکنند و با وجود تنوع فرهنگی که در سرتاسر ایران موجود است، هر کدام از اقوام عضو این جامعه ایرانی، بسته به نوع برخورداری از امکانات و باتوجه به آیینهای ویژه سنتی متعلق به همان قوم و قبیله آن را برپا میدارند، حتی در نحوه تهیه سوروسات نوروزی هم در این زمینه تنوعاتی بهچشم میخورد تا چه رسد به اعمال و رفتار و کردارهایی که هرکدام بهنحوی از انحاء با مراسم زیبا و پرشکوهی برگزار میشود.
«نوروز» مجموعه تمامی ویژگیهای رفتاری، روانی، فکری و تجربی آحاد مردم ایران است که به این سرزمین وابستهاند، مردمی که در ایرانزمین متولد شدهاند، کار کردهاند و عاقبت در همین زمین سربرخاک تیره سپردهاند و اگر به نقاط دیگری هم سفر کرده باشند، باز هم فرهنگ خویش را به آن دیار رساندهاند، فرهنگی که در شمار ماندگارترین و پویاترین فرهنگهای جهان است و از دل ایران سرافراز برآمده و بر دل دوستداران ایران هم نشسته است. و هر گاه از آن فرهنگ سخنی بر زبان جاری میشود، دل انسان به طپش میافتد، شادی بر جانش میافکند، وجود ایشان مالامال و لبریز از عشق به زادگاه این فرهنگ یعنی «ایران»میشود و آنگاه با قطره اشکی به استقبال نوروز و خاطرات آن دل میسپارد.
لحظه تحویل سال از سال کهن به سال نو، برای ما ایرانیان متفاوت است و به اندازهگیری دقیق زمان بستگی دارد و زیبایی این پدیده زمانی روشن میشود که آن را در مقیاس جهانی و در مقایسه فرهنگهای دیگر ببینیم. ایرانیان در هنگام فرارسیدن نوروز چنین مشکلی ندارند و لحظه گذر از سال کهنه به سال جدید در همهجای ایران در یک لحظه و در همه جا یکسان است.
آری هنرمندان و شاعران هم از دیدگاه خودشان به ویژگیهای فرهنگی نوروز میپردازند. شعر و ادب برترین خاستگاه فرهنگ و تمدن ایران بوده و میتوان در این دو مقوله سنخیتهای انسانی و آرمانهای فردی و اجتماعی مردم ایران را ملاحظه کرد. با بررسی و مطالعه ادبیات و اشعار ایرانی پی میبریم که شعرای ایرانی به بهانههای مختلف سر در جیب تفکر فروبرده و به سر وقت این پدیده زیبا و فراموشناشدنی یعنی «نوروز» هم رفتهاند و کمتر دیوان شعر ایرانی را خواهییافت که در آن یادی از بهار و نوروز نشده باشد. شاعر ایرانی پیوستگی رابطه «انسان» با «طبیعت» و «زندگی انسان» را در این فصل و بهار چنان ستودنی پرورانده که گویی هیچگاه بهجز پیوستگی در آنها، در او چیز دیگر دیده نمیشود و در همین عهد و زمان است که غریزه انسانی ایرانیان به آفرینش زمین و زمان، انسان و هستیاش، آفرینش مخلوق و آفریدگار جهان پیرامون میاندیشد.
«ایران» یکی از پیشروترین کشورهای چندفرهنگی در جهان است که در آن بیش از دویست نوع قوم و قبیله و ایل و تبار و طایفه از کرد، لر، بلوچ، ترک و... تا عشایر خوزستان و بوشهر و مردمان ساکن در استانهای مختلف است که همه آنان دوش به دوش یکدیگر از هزاران سال پیش در کنار هم زندگی میکنند، زاد و ولد مینمایند، به یکدیگر عشق میورزند، و از همه والاتر از ایران سرافراز پاسداری میکنند و هر یک از آنها همچون گلهای رنگین در باغ سرسبز ایرانزمین میرویند و سبز میشوند، میوه و محصول میدهند و با رنگ و بویی خاص از فرهنگ دیرینهشان «نوروز» را گرامی میدارند.و این «نوروز باستان» و عید نوروز مهمترین حلقه پیوستگی اقوام ایرانی به یکدیگر است و آنان در هر کجای ایران بدون توجه به تفاوتهای مذهبی، زیستمحیطی، عوامل جغرافیایی و اقلیمی و یا زبان ویژه خود، آن را جشن میگیرند.
سابقه تاریخی برگزاری جشنهای نوروز از عهد هخامنشینان و اشکانیان است و در دوران ساسانیان و سلطنت شهریاران ساسانی، نوروز گرامی داشته میشده است. به شهادت تاریخ حضرتمحمد(ص) و حضرتعلی(ع) و بزرگان و خلفای اسلام هم پس از ظهور دین اسلام نوروز را پاس میداشتهاند.
حتی در دربار عباسیان، نوروز عظمتی خاص داشته و نوروز بزرگ با سنتهای اسلامی باشکوه و جلال دیگر برپا داشته شده است.
سامانیان، دیلمیان (آلبویه)، آل زیار، سلجوقیان و... صفویه و پس از آن، به پاسداشت و نگهداشت نوروز و دلبستگی خویش به آیینهای نوروزی همچون نیاکان خود همت کرده و مراسم نوروز را با شکوه خاص برگزار کردهاند. آنان برای سنتهای نوروزی تشریفات خاصی را قایل بوده و در اواخر سال کهنه کمکم خود را برای بزرگداشت نوروز آماده میساختهاند.بنابر عقیده شیعیان «نوروز» همان روزی است که علیبنابیطالب(ع) به جانشینی پیامبر اکرم(ص) برگزیده شده و بر مسند خلافت نشست، این زمان مصادف بود با حوت (اسفند) سال 290 هـ . ق و روز چهارم از خمسه مسترقه* و برابر با اولین روز امامت ایشان که طبق محاسبات نجومی، روز اول فروردین است.
این امر هنوز در اعتقادات مردم اردبیل و روستاهای مجاور آن وجود داشته و بدین جهت نخستین روز سال نو را بهنام روز ولایت علی(ع) دانسته و جشن میگیرند و این خود بیانگر بخشی از اعتقادات ملت رشید ایران و مطابق دانستن اعیاد مذهبی با اعیاد ملی است.و اینک «ایران» جلوهگاه تمدن و فرهنگ ایرانیان و مظهری جداناپذیر با اعیاد و سنتهای دیرین است و هیچگاه جشن نوروز و سایر اعیاد از بدنه آن جدا نخواهد شد.
* خمسه مسترقه یا خمسه
پس از آنکه برحسب تاریخ، مصریان سال را به 12ماه و 30روز تقسیم کردند، 5 روز اضافه ماند که آن را خمسه مسترقه یا پنجه دزدیدهشده گفتهاند که با زمان اسطوره آفرینش در ایران که به 12000 سال تقسیم میشده ارتباط دارد که به 4 بخش3 هزار ساله تقسیم میشده است که هر کدام را «گاه» و جمع آنها را «گاهنبار» مینامیدهاند.
کتاب تاریخ ایران، تألیف کریستین سن ترجمه: ژاله آموزگار