اما در اکثر موارد این توانایی نادیده گرفته شده است. مرتضی طلایی، عضو شورایاسلامی شهر تهران در یادداشتی به بررسی گوشهای از فعایتهای سیاسی استاد مطهری میپردازد.
آغازی بر سخن
روح هر تمدنی را عقلانیتی که پشتوانه آن است تشکیل میدهد. افول و علو تمدنهای بزرگ را باید در قوت و ضعف عقلانیت جستوجو کرد که در بسترهای تاریخی قوام مییابند و فضای تنفس عقلانی جامعه را میسازند.
البته شکی نیست که خردمندی و خردباوری تا از راس هرم جامعه به بدنه و به صورت یک قاعده جریان یابد و یا به عبارت دیگر تا این فهم از فرهنگ خواص به فرهنگ عوام دگرگون شود طول میکشد، اما در این موضوع نمیتوان تردید کرد عقلانیت به عنوان مهمترین ویژگی این فرهنگ و تمدن، سازوکاری رشد دهنده جز «نقد و بررسی» نمیتواند داشته باشد.
عقلانیت پویا عقلانیتی است که همواره خود را در دید و نمودگاه انتقاد قرار دهد و در اصل سازوکارهای نقد را به عنوان عامل پویایی در درون طراحی و تعبیه کرده باشد. تمدن اسلامی به عنوان یکی از پرافتخارترین تمدنهای بشری ابزار لازم برای این گفتوگوی فرهنگی را در اختیار دارد، لیکن مدتهاست که منبع مولد و پویایی انتقادی آن از تکاپو و تحرک بازمانده است.
تولد یک اندیشمند
شهرستان کنونی فریمان که آن قریهای در دوازده فرسنگی مشهد مقدس بود، به وطن بودن او افتخار میکند. استاد مطهری در 12 جمادی الاول 1338 قمری مطابق 13 بهمن 1298 شمسی متولد شد.
پدرش حاج حسین محمد حسین مطهری، سالها در نجف اشرف به تحصیل علوم اسلامی پرداخت و پس از مدتها سیر و سفر در شهرهای عراق، عربستان و مصر به زادگاه خویش، فریمان بازگشت و تا پایان عمر بیش از صد سال خود در آن جا ماند.
مادرش بانو سکینه دختر آخوند ملاجعفر روحانی بود که یک سال پیش از امضای مشروطیت(1323) با حاج شیخ محمد حسین مطهری ازدواج کرد.
استاد بارها از پدر و مادرش به نیکی یاد میکرد. در ایام طلبگی و پس از آن بیش از هفتاد نامه به پدرش نوشت که در تمامی این نامهها پدر خویش را با عبارت روحی فداک مورد خطاب قرار میداد و معتقد بود که اولین بار تقوا و عمل و راستی پدر او را با راه راست آشنا ساخته است.
طرح ایدئولوژی اسلامی
آثار گسترده او در طرح و بحث موضوعات مختلف خودگواه نقش به یاد ماندنی استاد در بسط اندیشهای است که از پایههای مهم پیروزی انقلاب است، استاد خود در زمینه آثار قلمی خویش مینویسد: «این بنده از حدود بیست سال پیش (1332 شمسی) که قلم به دست گرفته، مقاله یا کتاب نوشتهام، تنها چیزی که در همه نوشتههایم آن را هدف قرار دادهام حل مشکلات و پاسخگویی به سؤالات است که در زمینه مسائل اسلامی در عصر ما مطرح است
نوشتههای این بنده، برخی فلسفه، برخی اجتماعی، برخی اخلاقی، برخی فقهی و برخی تاریخی است. با این که موضوعات این نوشتهها کاملا با یکدیگر مغایر است، هدف کلی از همه اینها یک چیز بوده و بس.
دین مقدس اسلام یک دین ناشناخته است حقایق این دین تدریجاَ در نظر مردم واژگونه شده است و علت اساسی گریز گروهی از مردم، تعلیمات غلطی است که به این نام داده میشود. این دین مقدس در حال حاضر بیش از هر چیز دیگر از ناحیه برخی از کسانی که مدعی حمایت از آن هستند ضربه و صدمه میبیند.
هجوم استعمار غربی با عوامل مرئی و نامرئیاش از یک طرف و قصور یا تقصیر بسیاری از مدعیان حمایت از اسلام در این عرصه از طرف دیگر، سبب شده که اندیشههای اسلامی در زمینههای مختلف، از اصول گرفته تا فروع، مورد هجوم قرار گیرد. بدین سبب این بنده وظیفه خود دیده است که در حدود توانایی در این میدان انجام وظیفه نماید.
این بنده هرگز مدعی نیست که موضوعاتی که خودش انتخاب کرده و درباره آنها قلمفرسایی کرده است لازمترین موضوعات بوده است، تنها چیزی که ادعا دارد این است که به حسب تشخیص خودش از این اصل، تجاوز نکرده که تا حدی که برایش مقدور است در مسائل اسلامی عقدهگشایی کند و حتیالامکان حقایق اسلامی را آن چنان که هست ارائه دهد؛ فرضاَ نمیتواند جلو انحرافات علمی را بگیرد.
باری حتیالامکان با انحرافات فکری مبارزه کند و مخصوصاَ مسائلی را که دستاویز مخالفان اسلام است روشن کند و در این جهت الاهم فالاهم را لااقل به تشخیص خود رعایت کرده است.»
در تابستان سال 1322 مطهری آوازه حضور فقیه اهل بیت مرحوم آیت ا... بروجردی را که در بروجرد ساکن بود شنید و بدان دیار شتافت و به استفاده از محضر پر فیض او روی آورد و سال دیگر را نیز بدین منوال به بروجرد سفر کرد و با شیوه علمی او بیشتر آشنا شد و این آشنایی به صورتی شد که وقتی آیتا... بروجردی با تلاش علمای وقت از جمله حضرت امام رحل اقامت در قم افکند، مطهری از ملتزمین رکاب علمی او گردید.
به گونهای که اگر روزی او در درس حاضر نمیشد، استاد در میان خیل شاگردان غیبت او را حس مینمود و حتی نقل است که روزی آیتا... بروجردی از گذر معروفخان برای تدریس به طرف صحن مطهر حضرت معصومه(س) میرفت، از دور ملاحظه کرد که استاد مطهری به طرف دیگری میرود، بلافاصله از اطرافیان سؤال کردند: آقای مطهری کجا میرود؟! الان وقت درس است.
آشنایی با مکاتب مادی جدید
استاد در زمینه آشنایی با مکاتب جدید چنین میگوید: تحصیل رسمی علوم عقلی را از سال 23 شمسی آغاز کردم. این میل را همیشه در خود احساس میکردم که با منطق و اندیشه مادیین از نزدیک آشنا گردم و آرا و عقاید آنها را در کتب خودشان بخوانم. دقیقاَ یادم نیست، شاید در سال 25 بود که با برخی کتب مادیین که از طرف حزب توده ایران به زبان فارسی منتشر میشد و یا به زبان عربی در مصر مثلاَ منتشر شده بود آشنا شدم.
کتابهای دکتر تقی ارانی را هرچه مییافتم به دقت میخواندم و چون در آن وقت به علت آشنا نبودن با اصطلاحات فلسفی جدید، فهم مطالب آنها بر من دشوار بود، مکرر میخواندم و یادداشت برمیداشتم و به کتب مختلف مراجعه میکردم، بعضی از کتابهای ارانی را آنقدر مکرر خوانده بودم که جملهها در ذهنم نقش بسته بود...
آشنایی با استاد بزرگوار علامه طباطبایی (ره)
از سال 1329 به درس علامه رفت و در همان جلسه اول مجذوب او شد، آنچنان که خود میگوید: علامه صاحب کشف و شهود است و خیلی از مسائل را از طریق کشف به دست میآورد. تعبیر حضرت استاد علامه کبیر آقای طباطبایی روحی فداه نشانه میزان احترام و علاقه استاد شهید به مرحوم علامه است.
علاوه بر شرکت در درس عمومی علامه، طالب فیض بیشتر شده و در جلسه درس خصوصی استاد نیز که شبهای پنجشنبه و جمعه تشکیل میشد، شرکت میکرد که حاصل این درس پربرکت تدوین کتاب ارزشمند اصول فلسفه و روش رئالیسم است
و این جدای از شرکت در جلسه تفسیر قرآن بود که در آن روزگار مرسوم نبود و حاصل آن جلسات هم کتاب تفسیرالمیزان بودکه البته این اردات به علامه – که بعدها در پی ذکر نامش کلمه روحی فداه را میافزود – مانع از آن نبود که به نقد نظریات استاد بپردازد و با صراحت بگوید که من این مطلب را از علامه طباطبایی نمیپذیرم و در اینجا نظر خودم چنین است.
استاد مطهری و حضور در عرصه سیاست
استاد مطهری علاوه بر حضور در عرصه علم، در حرکت های سیاسی زمان خویش و مخصوصا در انقلاب اسلامی نیز نقش بیبدیلی داشت.پس از تبعید حضرت امام خمینی(ره) رهبر بزرگوار نهضت، مسئولیت استاد مطهری صد چندان شد و از همینرو در دوران ١٦ ساله مبارزه روحانیت به جوابگویی شبهات و سمپاشیهای دو جبهه سلطنتطلب و غیرمذهبی و جلوگیری از ایجاد یاس در مبارزات طلاب و دانشجویان و سایر مبارزان پرداخت. حقیقت این است که شیوه سیاسی وی یک نوع تاکتیک مکتبی و هدفدار بود.
مقدماتی که او برای کارش در نظر داشت، پیریزی اصول اسلامی برای انقلاب بود تا فکر اصیلط اسلامی انقلاب حفظ شود تا اگر به موقع نیاز به درگیری علنی باشد (که مسلماً این امر گاهی ضرورت هم دارد) میباید پرخاشگری کرد؛ چنان که کرد و به همین خاطر بارها به زندان افتاد. در ١٥ خرداد او و دیگر همرزمانش مدت دو ماه زندان بود و نیز متعاقباً و به مناسبتهای گوناگون بارها در بند رژیم گرفتار شد.
او هرگز تندروی را بدون تفکر و تنها از روی احساسات و غرایز نپذیرفت. بلکه معتقد بود که باید با برنامه هماهنگ عمل کرد... وی بسیار رازدار و سرنگهدار بود. نقشهها و فعالیتهای خود را حتیالامکان پنهان میکرد و جز به اهلش نمیگفت. او چنان نبود که نیات و اهداف خود را صریح و همه جا فاش کند. در این خصلت به حدی راسخ بود که بعضی آن را یک نوع عیب میشمردند و او را مردی پیچیده و ناآشنا و تودار میپنداشتند...
وکالت از سوی امام(ره)
در سال ١٣٤٧ استاد مطهری از سوی امام خمینی(ره) اجازه در امور حسبیه شرعیه را دریافت نمود. استاد شهید مدت کوتاهی در زندان انفرادی به سر برد. از سال ١٣٤٩ تا ١٣٥١ برنامههای تبلیغی مسجد الجواد را زیر نظر داشت و غالبا خود سخنران اصلی بود تا این که آن مسجد و به دنبال آن حسینیه ارشاد تعطیل گردید و بار دیگر استاد مطهری دستگیر و مدتی در بازداشت قرار گرفت.
پس از آن استاد شهید سخنرانیهای خود را در مسجد جاوید و مسجد ارک و غیره ایراد میکرد. پس از مدتی از سوی رژیم شاه مسجد جاوید نیز تعطیل شد و آیتالله مطهری در سال ١٣٥٣ ممنوع المنبر گردید که این ممنوعیت تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.
ایستادگی در برابر التقاط
دوره مشخصی از فعالیتهای او در زمینه ایدئولوژیک نیز وجهه خاصی دارد و بعد از ظهور گرایشهای مارکسیستی در سازمان مجاهدین خلق و انتشار آن بیانیه کذایی است که گروهی رسماً مارکسیست شدند. البته در بقیه هم گرایشهای التقاطی وجود داشت.
شهید مطهری شروع به فعالیت کرد که کتابها و جزوههای دو سال آخر حیات ایشان موید این مطلب است... کتابهایی درباره توحید، نبوت، قیام حضرت مهدی(عج)، فلسفه، تاریخ، اقتصاد و ... او به تمام شبهاتی که آن جزوهها و گرایشها بوجود آوردند تکتک پاسخ داد... اگر به فعالیتهای ایدئولوژیک سالهای گذشته برگردیم، خواهیم دید که چه بسا بدون کتابها و فعالیتهای استاد انحرافات بزرگی در جامعه ما پدید میآمد.
سازمان دادن به روحانیت مبارز
در جریان انقلاب اسلامی تشکیلات روحانیت مبارز در هشت منطقه تهران فعالیت میکرد و هر منطقه زیر نظر دو نفر از روحانیون آگاه و متعهد اداره میشد. کل این تشکیلات دارای دو سه نفر مشاور عالی بود که مخصوص منطقه خاصی نبودند و خط اصلی کارها را تعیین میکردند و به مناطق میدادند.
شهید مطهری و شهید بهشتی جزو این مشاوران عالی بودند و بسیاری از اعلامیهها به قلم استاد مطهری نوشته میشد. پیشنویس اساسنامه روحانیت مبارز را او تنظیم کرد که بعد از شهادت به همت شهید بهشتی در مجمع عمومی به تصویب رسید.
رابط بین امام(ره) و گروههای مبارز
سابقه ٣٥ ساله او با رهبری نهضت و اعتماد کامل امام(ره) به ایشان، وی را به صورت یکی از اصحاب سر و رازدار انقلاب و امام تبدیل کرده بود و این ارتباط حتی پس از تبعید امام(ره) به وسیله پیک و نامه نیز برقرار بود تا این که در سال ١٣٥٥ استاد مطهری به عتبات مشرف شد و به دیدار استاد خویش شتافت.
در این دیدار حضرت امام(ره) به ایشان توصیه فرموده بودند که رابطه خود را با حوزه علمیه قم بیشتر کند. به همین منظور استاددر این سالها هفتهای سه روز به قم میرفت و در حوزه علمیه قم، دروس مهمی مانند شناخت اصل غائیت، فلسفه هگل، معارف قرآن، مارکس و مارکسیسم، منظومه، اسفار و ... را تدریس میکرد.
شورای انقلاب
تشکیل شورای انقلاب و عضوگیری برای آن نیز از جمله فعالیتهای استاد مطهری در جهت پیشبرد اهداف انقلاب بود. نقش موثر استاد در این شورا از بسیاری از اتفاقات ناگوار و سوء استفاده عوامل مخالف نهضت جلوگیری کرد.
تحصن در دانشگاه تهران یکی از مهمترین عوامل تسهیل در ورود به موقع رهبرکبیر انقلاب اسلامی به وطن و خنثی شدن توطئهها گردید و نقش استاد مطهری در این تحصن تاسیس بود.
کمیته استقبال
آیتالله مطهری با همکاری شهید بزرگوار آیتالله بهشتی مسئولیت تشکیل کمیته استقبال از رهبر کبیر انقلاب اسلامی را به عهده گرفتند و با کمک مردم و نیروهای مخلص به احسن وجه مراتب استقبال از امام خمینی(ره) به عمل آمد و شهید مطهری همچون مشاوری دلسوز پروانهوار گرد شمع وجود استاد خویش میچرخید.
پیشبینی شهادت
در پی ترور ناجوانمردانه سپهبد شهید ولیالله قرنی به دست گروهک کافر فرقان استاد مطهری گفته بود: به نظرم میرسد شخصیت مذهبی و روحانی که در برنامه گروه فرقان است، من باشم. یقین دارم، آنهایی که از استقلال فرهنگ اسلامی میترسند و هراس دارند که این فرهنگ غنی اسلام گسترده شود، با کسی که بسیار دشمنی دارند و بغض او را در این زمینه دارند، منم...
آزادی اندیشه در آرای استاد
در بررسی اندیشههای شهید مطهری از یک سو، باید به خواستگاه دینی اندیشه استاد اشاره کرد و از سوی دیگر، تردیدی نیست که مرتضی مطهری، هم از لحاظ تئوریک و هم از لحاظ علمی، نقش مهمی در تئوریزه کردن انقلاب اسلامی و آینده این نظام نوپا داشت.
از این رو، واکاوی در مبانی اندیشه استاد، نه تنها از لحاظ علمی جذاب به نظر میرسد بلکه بنیانهای فکری انقلاب اسلامی را نیز هویدا میکند.
به اعتقاد شهید مطهری، تربیت، امنیت و آزادی سه نیاز اساسی برای رشد و تکامل به شمار میروند و در این باره تفاوتی میان انسان با حیوان و حتی نباتات نیست، آزادی اما به دو بخش اجتماعی و معنوی تقسیم میشود.
آزادی اجتماعی یعنی اینکه انسانها به مانعی در مسیر رشد و تکامل یکدیگر تبدیل نشوند. شهید مطهری میگوید که دموکراسیهای موجود در غرب، تنها به آزادی اجتماعی بسنده کردهاند و به آزادی معنوی، آنگونه که شایسته است، بها ندادهاند.
با اینحال، بزرگترین ارمغان انبیا آزادی معنوی است. «آزادی اجتماعی» آزادی انسان است از قید و اسارت افراد دیگر؛ ولی آزادی معنوی، در واقع، آزادی انسان است از قید و اسارت خودش. به باور استاد مطهری« آزادی تفکر، مقدسترین استعداد بشر و یکی از واجبات در اسلام است. تفکر قوه ایست در انسان، ناشی از عقل داشتن. انسان چون موجود عاقلی است، موجود متفکری هم هست.» مطهری میگوید که فکر و عقل انسان باید آزاد باشد تا با نحلهها و مکاتب گوناگون آشنا شود.
انسان، جاهل به دنیا میآید و وظیفه دارد که عالم بشود. چگونه عالم بشود؟ با فکر.... اسلام در مسئله تفکر، نه تنها آزادی تفکر داده است بلکه یکی از واجبات در اسلام، تفکر است؛ یکی از عبادتها در اسلام، تفکر است.
مکرر شنیدهاید احادیثی را که به این عبارت است... «یک ساعت فکر کردن، از یک سال عبادت کردن، افضل است.» بنابراین، تفکر آزاد، محصول باور به مختار بودن انسان است. «اینکه میگوییم بشر مختار و آزاد است به این معناست که عمل او از خواست و رضایت کامل او و تصویب قوه تمیز او سرچشمه میگیرد و هیچ عاملی او را برخلاف میل و رغبت او وادار نمیکند؛ نه قضا و قدر و نه عامل دیگر.»
استاد مطهری البته برای تبیین آزادی، آشکارا از حکومت علی(ع) الهام گرفته است. علی(ع) حتی با خوارج نیز در نهایت درجه دموکراسی و آزادی رفتار کرد. اگر چه علی(ع) خلیفه بود و خوارج، رعیتش اما «او زندانشان نکرد، شلاقشان نزد و حتی سهمیه آنان را از بیتالمال قطع نکرد.»
همشهری جمعه