پس از شنیدن این خبر، بیدرنگ برای دیدار با وی خود را از فیتویل آمریکا به محل اقامتش در شهر تورنتوی کانادا رساندم. استاد حسن یوسفزمانی در موسیقی فولکلوریک ایران، بهویژه موسیقی کردی، صاحبنظر و دارای سبک به شمار میآید. او با بیش از نیم سده سابقه آهنگسازی، رهبری ارکستر و نواختن و تدریس کلارینت، ساکسیفون و ویلن به موسیقی ملی خدمت کرده و برای خوانندگان معروفی چون محمدرضا شجریان، شهرام ناظری و دیگران موسیقی ساخته است.
استاد در سال 1310 خورشیدی در شهر سنندج به دنیا آمد و از 15سالگی مطالعات خود در زمینه موسیقی را آغاز کرد. آثار موسیقایی وی به جز ایران در کشورهایی مثل ترکیه، سوریه و عراق نیز از رادیوهای آن سرزمینها پخش شده است. حسن یوسفزمانی 3سال در کنسرواتوار موسیقی تهران تحصیل کرده است؛ همچنان که ارکسترهای گوناگونی را در رادیو و تلویزیون ایران رهبری کرد. در سال 1370 به تورنتو مهاجرت کرد و از آن پس بیش از 100ترانه منتشرنشده ساخته است. مجموعهای از بهترین و ماندگارترین آثار استاد، با تنظیمهای تازه در مرکز نمایشی هاربر تورنتو به اجرا درآمده است.
گذشته از کار در رشته موسیقی، این استاد نامآور به ادبیات فارسی و کردی دلبستگی داشته و در این زمینه فعالیت کرده است.
- با توجه به اینکه موسیقی ایرانی همواره دارای دو خط موازی شعر و موسیقی بوده است، نظر شما در مورد موسیقی بیکلام چیست؟
هنر فینفسه باید پیام و حسهایی را در بر داشته باشد تا بتوان آن را هنر نامید؛ موسیقی با کلام و بدون کلام نیز چنین است. اگر شعر و موسیقی بجا و درست با کلام، ترکیبشده و پیوند خورده باشند آن قطعه، دلنشین، زیبا و بهیادماندنی است. موسیقی فاقد کلام نیز میتواند تأثیری مشابه در شنونده ایجاد کند، درحالیکه نباید از تأثیر شعر در رونق بخشیدن به پیکر موسیقی غافل باشیم؛ بنابراین هر دو مطلوب و روحنوازند.
- چه کسانی را نامهای ماندگار در موسیقی ایران میدانید؟
شهرت و ماندگاری نام هنرمند بستگی تام و تمام به پختگی، روانی و غنای هنر او دارد و به مصداق «سخن کز دل برون آید، نشیند لاجرم بر دل» در گلستان روحبخش موسیقی کشورمان هنرمندان زیادی داشته و داریم که کار هر کدام از آنها مقبول سلیقه اکثریت جامعه است؛ مرا از ذکر نام معذور بدارید.
- نگاه شما درباره زندگی در خارج از کشور چیست؟ اصحاب موسیقی این زندگی را چگونه می گذرانند؟
مهاجرت و هجرت به هر صورت که باشد خوشایند نیست. یک انسان مهاجر دقیقاً همانند نهالی است که ریشههای فرورفته در دل خاکش را بیرون کشیده و در جایی دیگر با آب و هوایی کاملاً متفاوت و بهندرت شبیه، دوباره بکاریم. در این جابهجایی هر قدر هم طبق نقشه و حسابشده عمل کنیم، دوره تازه زندگی نهال به دور از آسیبهای احتمالی نخواهد بود. جابهجایی در مورد انسان بهمراتب مشکلتر و حادثهآفرینتر است.
معمولاً یک فرد مهاجر میبایست همهچیز را از بدایت شروع کند؛ با زبان، آب و هوا، آداب و رسوم، مسائل اجتماعی و بسیار نکات دیگر آشنا و همگون شود. هستند افرادی که با آمادگی بیشتر گام در راه میگذارند که مسلماً در کارشان موفق و مرفهترند اما متأسفانه این بازتاب ظاهری قضیه است زیرا آنها هم مثل گروه دیگر از نظر احساس، عاطفه و رنج دوری از یار و دیار باطناً اندوهناکند. موسیقیدان مهاجر نیز با مسائلی مشابه با سایرین مواجه است.
نادرند موسیقیدانان مقیم خارج از کشور که هنرشان رنگ و جلایی واقعی داشته و حرفشان پیامی را نوید دهد. از اینها گذشته بهنظر من موسیقیدان مقیم خارج نمیتواند روی درآمد هنری حساب باز کند.
- موسیقیدانان ایرانی چه کارهایی را باید انجام دهند؟ آیا بایستی کوشش کنند که موسیقی ایرانی جهانی شود؟
تنها کاریکه موسیقیدان مؤمن و باتجربه ایرانی باید انجام دهد، خودبودن، صداقت در ابراز احساس ظریف هنری و برحذرماندن از تقلید، رقابت و نهایتاً تلاش برای جهانیکردن موسیقی ایرانی است. من بهدرستی نمیدانم منظور از ادای این جمله که چند سالی است ورد زبانهاست چیست. اگر انتظار این است که همه مردم دنیا به محض شنیدن نوای موسیقی ایرانی آن را بشناسند که این در مورد هیچ موسیقی دیگری اتفاق نخواهد افتاد. جایجای موسیقی ما راوی و بیانگر گذشتههای تلخ و شیرین ملت ماست؛ بهنظرم همین اصالت و منحصربهفرد بودن نغمات موسیقی ما برای جهانیشدن آن کافی است.
علاقهمندان موسیقی، نغمات چین یا هند را از حالات و کیفیات و روند ارتباطی نتهای آن بهوضوح تشخیص میدهند؛ بگذاریم در مورد نواهای دلانگیز موسیقی ما نیز چنین باشد.
- نظرتان درباره موسیقی ایرانی داخل ایران و خارج از آن چیست؟ کدام بیشتر پیشرفت داشته است؟
در خارج از ایران هم فعالیتهایی در زمینه موسیقی انجام میشود و بعضی مواقع اثری بامحتوا و شنیدنی نیز به گوش میرسد اما اندک. در ایران با همه افتو خیزهایی که برا ی موسیقیدان و موسیقی وجود داشت، خوشبختانه هنوز این هنر والا جای خاص خود را در جان و دل جوانان علاقهمند حفظ کرده و آنان فعالیت هنری خود را با شوروشوق ادامه میدهند.
- فرهنگ عامیانه توان نوآوری کمتری نسبت به فرهنگ خاص دارد. چرا برخی از اقوام ایرانی موسیقیشان تنها در یک گام/ دستگاه است؟ مثلاً موسیقی لری (خرمآبادی) در ماهور و ملودیهای گیلک در دشتی است.
اساس ملودی نواهای عامیانه (مردمی) غالبا ساده، کوتاه، مفید و مختصر و در مجموع بیاندازه دلنشین و روحنوازند. از یک ملودی شش و هشت و نهایتاً بهندرت دوازده میزانی انتظار چه نوع نوآوری باید داشت؟ اصلاً داشتن چنین توقعی بیهوده است. مردم ساده و بیآلایش کوهنشین لر، کرد یا بلوچ احساسات پاکشان را بیپیرایه در نغماتی صمیمی و مؤثر بیان کرده و یک جمله کوتاه را بارها و بارها با اشعاری متفاوت تکرار میکنند. بارها این مسئله به ذهنم رسیده که چرا تمام موسیقی لرستان در ماهور و نغمات گلیکی در شور و دشتی است و شاید شرایط اقلیمی، آب و هوا یا عوامل دیگر که من نمیدانم، دلیل این موضوع باشد.
- توصیه شما به آهنگسازان جوان ایران چیست؟
آهنگسازی مانند هر هنر دیگری در وهله نخست استعداد، حساسیت و ظرافت طبع میخواهد، سپس تحصیل و تمرین و آموختن. اگر شرایط بالا در کسی باشد، بدون شک فراگیری و تحصیل مسائل گوناگون فنی موسیقی نیز قابل دستیابی و کارساز خواهد بود و به زیبایی و گیرایی آن خواهد افزود.
- نظرتان راجع به اجرای موسیقی ایرانی با سازهای الکترونیک چیست؟
ساز الکترونیک صدا و شخصیت کاملاً متفاوتی دارد و برای اجرای موسیقیهایی که نزدیکی بیشتری با رنگ و مشخصات آن دارند بهویژه برای قطعات افکتیو فیلمها بسیار مناسب است؛ اجرای قطعات پاپ ایرانی نیز با این سازها به نظر من لطمهای به زیبایی مطلب نمیزند اما اجرای سایر نغمات را که مشخصاً روال و روند سنتی دارند به هیچ وجه با سازهای مورد بحث توصیه نمیکنم زیرا رابطه همخوانی و همخویی در این میان به گوش نمیرسد.
اما توصیه من برای جوانان پرشور و علاقهمند موسیقی این است که در ابراز احساس درونیشان آگاهانه صادق و مؤمن بمانند، از تقلید دوری کنند، هر چه بیشتر با نیروی خلاقه منحصربهفرد خود در غنای ساختههایشان که سرانجام به بالندگی گنجینه موسیقی ما خواهد افزود، بکوشند و در حد توان در فراگرفتن سازشناسی، هارمونی و کنترپوان که به نظر من بیشتر مورد لزوم و هماهنگ با موسیقی هست، تلاش کنند.
- در موسیقی مردمی غربی متدهای ویژهای برای ترانهنویسی تدریس میشود. وقتی روی کلام آهنگ میسازید، شیوههای خاصی را بهکار میبرید؟
موسیقی مردمی که مراد از آن، همان موسیقی فولکلور است، یعنی موسیقی برخاسته در میان مردمی که احساس و توانایی و سلیقههای متفاوت و بیخبر از هرگونه هنجار، قانون و دستور، این ترانههای دلانگیز و بیتکلف را بهوجود آوردهاند. نمیدانم در شیوههای غربی چگونه این احساس و توانایی را که غیرقابل تدریس است، به هنرجویان یاد میدهند.
من در ساختن یک اثر با کلام، اول اوزان عروضی شعر برایم مهم و مورد نظر است، سپس احساس و تجربه شخصیام. البته بسیار اتفاق افتاده که ریتم ظاهری شعری شش و هشت بوده است و من بدون اینکه خللی به ارکان شعر در تلفیق با موسیقی وارد آید، آن را به ریتم دو و چهارتبدیل کردهام. شیوه خاصی را برای کارم نمیشناسم؛ کلام را میخوانم، بهدرستی درک میکنم، از آن لذت میبرم و در آن غوطهور شده و مینویسم؛ همین و بس.