از منذر حکیم تاکنون کتابهایی چون «المرشد إلی تعلیم القرآن الکریم» و «النظریه الاجتماعیه فی فکر الشهید محمدباقر صدر» به چاپ رسیده است. نوشتار زیر کوتاهشدهای از سخنرانی وی در این نشست است با موضوع بررسی اندیشههای قرآنی شهید صدر که از نظرتان میگذرد.
بسیاری از نظرات، دیدگاهها و تألیفاتی که اکنون در اختیار جامعه علمی ما چه حوزوی و چه دانشگاهی هست، معلول و از برکات روش علمی ایشان است و در عرصههای مختلف (تاریخ، جامعهشناسی، تربیت، اخلاق، کلام و...) که فرصت قلمزدن و تدریس پیدا کردند، روش و منهج ایشان بیشترین سودمندی و کاربرد را داشته است و در حقیقت از این جهت به جرأت میتوانم بگویم که شهید صدر مؤسس در روششناسی بودند. روششناسی شهید صدر دارای ویژگیهای خاص و منحصربهفردی است با این توجه که گرچه ممکن است تألیفات ایشان خیلی زیاد نباشد اما از لحاظ کیفی تألیفاتشان هنوز در صدر اول آثار علماست. تألیفی که این قابلیت را داشته باشد و بتواند نسخکننده تألیفات ایشان چه در عرصه فلسفه، اقتصاد و همینطور در عرصه تاریخ باشد به جرأت میتوان گفت که وجود ندارد.
البته توجه به این نکته ضروری است که ایشان بحثهای مکتوبی در مبحث تاریخ نداشتند؛ سلسلهسخنرانیای داشتند که دارای یک طرح جامع و نگاه بسیار بسیار عمیق به زندگانی اهلبیت(ع) بود. این سخنرانیها را توانستیم در 14 جلد تحت عنوان «أعلام الهدایه» که به «پیشوایان هدایت» ترجمه شده توسط مجمع جهانی اهلالبیت(ع) منتشر و عرضه کنیم و همینطور 4 جلد کتاب تاریخ اسلام که کتاب درسی است و برای سازمان مدارس تألیف شد. در این کتابها هم به نوعی همان روش ایشان را به کار گرفتیم و بسیار موفقیتآمیز بوده و مورد توجه قرار گرفته است. ویژگیهایی که در منهج و روش ایشان هست را مورد بررسی قرار میدهم تا مقداری از مظلومیت شهید صدر در این عرصه که میان جامعه علمی و خصوصا فارسیزبانان وجود دارد برطرف شود.
این مظلومیت بیشتر در میان فارسیزبانان وجود دارد بهدلیل اینکه از آثارشان ترجمههای خوبی نشده و یکی از دلایلی که آثارشان خوب ترجمه نشده به خاطر این است که متنهای شهید صدر از ادبیات بسیار بسیار پیشرفته و سطح بالایی برخوردار است که این متن حتی برای عربزبانها هم چالشی است و فراگیری چنین متن و ادبیاتی تقریبا سخت است و افراد باید در زمینه ادبی هم توانمند باشند. برای خودم که اکنون بیش از 30 سال است که با این متون دمساز و مأنوس هستم، هر وقت که به این متون مراجعه میکنم هنوز نو است و دارای نوآوری است و این نشان میدهد که این متن از لحاظ تاریخی و قدرت علمی و ساختاری بهگونهای است که هنوز نه اینکه کهنه نشده بلکه معتقدم خیلیها به مرحله احاطه به این متن نرسیدند و به توان تحلیل کامل این متن دسترسی پیدا نکردند.
این یکی از دلایلی است که باعث شده بعضی از کتابهای درسی ایشان هم بهدلیل فاصله زیادی که میان ادبیات موجود و رایج و ادبیات ایشان هست، جایگاه خود را پیدا نمیکند. در عرصههای دیگر، بعضی از آثار ایشان بهطور صددرصد در حوزه و دانشگاه غریب است. «الاسس المنطقیه للاستقراء» یکی از این آثار است. این کتاب حتی در حوزه هم غریب است و کمتر استادی داریم که این کتاب را فراگرفته باشد و بتواند آن را تدریس کند.
نظریه استقراء ایشان در حد بعضی از رشتههای دیگرشان مانند کلام، اصول، تاریخ و فقه به کار گرفته شده و نظریهپردازی ایشان در این آثار هنوز بکر است و شاید حداکثر چند تا از شاگردانش توان تدریس این کتاب را دارند. این از علتالعلل عدمورود این کتابها به صحنه علمی جامعه است. البته شاید علتهای دیگری هم مطرح باشد که ترجمههایی که شده ترجمههای ضعیف و تحتاللفظی است و از لحاظ امکان رساندن مفاهیمی که ایشان مطرح کرده رسا نیست و این یک آسیب بسیار جدی است که حوزههای علمی و مجامع دانشگاهی با آن روبهرو هستند.
سیر تاریخی تفسیر موضوعی
برای اینکه وارد بحث دیدگاه شهید صدر درباره تفسیر موضوعی شویم باید در حقیقت مفهوم و نگاه ما به تفسیر موضوعی مشخص شود. راجع به تفسیر موضوعی حداقل 3معنا و مفهوم مطرح است؛ معنای اول تفسیر موضوعی که بعضی از مفسرین معاصر این اصطلاح را به کار میبرند، این است که یک سوره چه موضوعاتی را در برگرفته است. ابراز و اظهار این موضوعات به معنای تفسیر موضوعی است؛ مثلا میگویید در سوره حمد 5موضوع و محور اساسی داریم که آیات درباره آنها بحث میکنند.
این یک معنای تفسیر موضوعی است که دکتر محمد عبدالله در کتاب النبأالعظیم، تفسیر سوره بقره را بهصورت موضوعی مطرح میکند. تفسیر سورهای ترتیبی است اما موضوعات مطرح در سوره را طبقهبندی میکند. این هم یک معنا از تفسیر موضوعی است. این مفهوم سابقه خیلی قدیمی دارد و خیلی از مفسران غیرمعاصر همچنین کارهایی را در آغاز تفسیرشان انجام دادهاند.
به یک معنا تفسیر نمونه در صدر هر سوره این کار را انجام داده است؛ یعنی اگر موضوعات مطرح در هر سوره را کنار هم قرار دهیم تفسیر موضوعی بهوجود میآید و بهتدریج میتوانیم مرحلهای جلوتر برویم و کلیه موضوعاتی را که در سورههای گوناگون آمده کنار هم قرار دهیم که این معنای دوم تفسیر موضوعی است؛ یعنی انتخاب یک موضوع و گلچین کردن تمام آیات و یا برخی از آیات ناظر به این موضوع و بعد مرتب کردن این آیات به نحو منطقی و منظم که بحثی خاص راجع به یک موضوع پیدا کنیم؛ این هم معنای دوم تفسیر موضوعی است که بسیاری از مفسران معاصر، این کار را انجام دادهاند. اکنون تفاسیر موضوعی مشهور به همین معنا هستند؛ موضوع واحدی را انتخاب و برخی یا کل آیات قرآن درباره این موضوع را مرتب میکنند تا نگاهی به این موضوع را از قرآن کریم به دست آوریم.
تاریخچه این نوع از تفسیر موضوعی در خود روایات اهلبیت(ع) هم هست؛ روایاتی از امیرالمؤمنین در وصف متقین، راجع به احکام شرعی، جهاد و... داریم که کلیه آیات در اینباره را امام، مطرح، تفسیر و طبقهبندی میکنند که این موضوعات به چه معانیای در قرآن مطرح شده و دستورات و احکام در این باره چیست. در سیره ائمه(ع) اینگونه تفسیر موضوعی مطرح بوده و منشأ برکات برای مفسران معاصر شده که توانستند این راه را گسترش داده و موضوعات را به کلیه موضوعات قرآنی (چیزی شبیه به آن چیزی که در تفسیر راهنما مطرح است) تبدیل کنند.
اکثر تفاسیر موضوعی معاصر به این سبک است. کاری که شهید صدر انجام دادند گامی جلوتر از این حد است؛ البته ایشان با اینکه کتاب «المدرسه القرآنیه» یا 14بحثی که در تفسیر موضوعی دارند، 2بحث آن مخصوص روششناسی و منهجشناسی است، یعنی روش تفسیر ترتیبی را ارزیابی کردند و بعد تفسیر موضوعی را معنا کردند و روش رسیدن به تفسیر موضوعی را مطرح و مقایسه کردند، برکات تفاسیر ترتیبی و موضوعی و ارتباط این دو نوع از تفسیر با هم که چگونه هست و چگونه باید باشد و هر کدام از این تفاسیر به چه چیزی احتیاج دارد را بررسی کردند.
در این سخنرانیها مجموعه کاملی هرچند بسیار کوتاه در این دو بحث ارائه شده است. ویژگی ایشان که میتوان گفت ویژگی ممتاز ایشان هست و به جرأت میتوان گفت هنوز کسی به این سبکی که ایشان مطرح کرده وارد عرصه نشده است، این است که شهید صدر فقط برای موضوعاتی که در قرآن کریم یاد شده و بهطور خاص نام آن موضوعات در قرآن آمده است، تفسیر موضوعی قائل نبودند بلکه قائل بودند باید مسائلی مانند نظام اقتصادی که در قرآن مجید بهطور خاص از آن صحبت نشده را بررسی کنیم. ظاهرا در قرآن کریم چیزی به نام نظام یا نظریه اقتصادی مطرح نشده اما شهید صدر معتقد بودند که این موضوعات که محل ابتلای جامعه و مورد نیاز است را باید از قرآن کریم استخراج و استنباط کرد.
از این جهت این سطح از تفسیر موضوعی مرحلهای بالاتر از تفسیر موضوعی مطرحشده قبلی است. در این نوع تفسیر، موضوع صریحا در قرآن کریم نیامده اما مفسر میخواهد نگاه و مواضع قرآن را نسبت به این موضوع به دست بیاورد. چون قرآن کتاب جامع و کاملی است، پس باید پاسخ آن در قرآن باشد اما معنایش این نیست که این پاسخها حاضر و آماده باشد و مفسر بهراحتی آن را به دست آورد؛ یافتن و به دست آوردن این پاسخها نیازمند تکنیک است.
پس نوآوری اول شهید صدر در عرصه تفسیر موضوعی این است که ایشان بهدنبال موضوعاتی است که در قرآن بهطور خاص مطرح نشده و منصوص نیستند، یعنی در متن قرآن این موضوع بهطور مستقیم (نه خودش و نه واژههایش) نیامده است؛ البته ممکن است بهگونهای واژههای مرتبط با آن یا بخشهایی از موضوع و یا لوازم موضوع در قرآن اشاره شده باشد؛ پس مفسر قرآن در این عرصه باید 2تخصص داشته باشد، هم باید یک قرآنشناس تمامعیار باشد و همچنین متخصص در عرصه علمیای که میخواهد آیات قرآن در آن موضوع را استخراج کند؛ مثلا یک اقتصاددان قرآنشناس میتواند نظام اقتصادی از دیدگاه قرآن را استخراج کند. ضرورت وجود 2تخصص این است که مفسر به تفسیربهرأی گرفتار نشود و یا تجربههای بشری را به جای آموزههای وحی مطرح نکند.
شهید صدر هم این روش را تبیین کردند و همچنین 2نمونه و موضوع بسیار مهم را که سرنوشتساز هستند و در کلیه عرصههای دیگر اثرگذارند را نیز انتخاب کردند؛ یکی بحث جامعه در قرآن و بحث دیگر، سنتهای تاریخی. بسیاری از مفسران تفسیر موضوعی، تفسیر موضوعی در اخلاق، کلام و... نوشتند اما ساختارشان کلامی، اخلاقی و یا علمی- تجربی است؛ ساختار را از خود قرآن نگرفتند؛ یعنی با ساختاری که در علم کلام آموختهاند با همان ساختار به تفسیر موضوعی پرداختند و فقط مستندسازی کردند؛ یعنی مطالب کلامی را با مستندات قرآنی بیان کردند، نه اینکه ساختار را از قرآن گرفته باشند؛ در حالی که شهید صدر معتقد بودند که مفسر تفسیر موضوعی باید از توان تفسیر ترتیبی هم برخوردار باشد تا کلیه آیات قرآن را از لحاظ سیاق، زمینه و معانی تشخیص دهد و بداند چه چیزی را میتوان از آنها برداشت کرد. در حقیقت شهید صدر تلاش کرد تا مواد اولیه و ساختار علم مورد بحث در تفسیر موضوعی را از قرآن اخذ کند که این عرصه دوم نوآوری ایشان است.
باید ساختار علوم با روح، جهتگیری و نگاه قرآن هماهنگ باشد؛ نمیتوانیم ساختار را از علوم مختلف بگیریم و محتوا را از قرآن؛ چون قرآن دارای روش خاص خود است؛ یعنی وقتی قرآن از سنتهای تاریخی صحبت میکند، روش بررسی سنتهای تاریخی را هم بیان میکند و یا اگر در مورد جامعه صحبت میکند، همینطور. خیلی از مباحثی که شهید صدر بیان میکند، بهطور مستقیم در آیات قرآن نیامده اما نگاه، روح و محتوای بحثشان قرآنی است، هویت آن بحث هویتی قرآنی است. ما در کلام اهلبیت(ع) بسیار از اینگونه مطالب داریم؛ یعنی در خطبه متقین کلماتی از امیرالمؤمنین داریم که آیهای به صراحت در این باره نیامده اما محتوا و مفهوم آیات در آن وجود دارد؛ مثلا حضرت رسول(ص) میفرمایند: «هر امر مهمی که بدون یاد و نام خدا شروع شود، ناقص و نیمهکاره میماند».
کدام آیه به صراحت در این باره صحبت کرده، اما نام خدایی که ابتدای هر سوره آمده، میتوان دلیلی بر این فرمایش پیامبر(ص) است. این معنا در ادبیات شهید صدر هم بهگونهای مطرح است. به این معنا جامعهای که ایشان از قرآن ترسیم میکند به اینجا میرسد که میگوید هویت جامعه باید الهی باشد. بحثهای علمی ایشان چنین رنگ و لعاب الهی دارد. برخلاف بحثهای جامعهشناسی قرآنی دیگر دانشمندان و علما که رنگ فلسفی گرفته، رنگ و محتوای قرآنی را در جایجای محتوای اندیشه ایشان مشاهده میکنیم؛ پس این هم عرصه دیگر نوآوری ایشان است که تحتتأثیر روش و نگاههای قرآنی قرار میگیرد و افکار خودش را در زمینههای مختلف مطرح میکند.
نظامسازی
عرصه دیگری که شهید صدر در آن موفق بوده و منشأ اثر برای انقلاب اسلامی و دیگر مبارزات و انقلابها شده این است که ایشان از نظریهپردازی به ساختارپردازی و نظامسازی جامعه روی آوردند؛ مثلا شالوده نظام سیاسی ما که اکنون در قانون اساسی مطرح است را در یکی از جزوات ایشان میبینیم که قبل از تصویب قانون اساسی این جزوه خدمت امام خمینی(ره) تقدیم شد و در حقیقت ایشان این ساختار را براساس نگاه قرآنی پیشنهاد دادند؛ در حقیقت یک نظام سیاسی اسلامی بهروز در عصر غیبت که تاکنون کسی در این زمینه هیچ ایده و نظامی را طراحی نکرده بود و آنچه در اختیار داشتیم، یک قانون اساسی گرفتهشده از کشورهای فرانسه، انگلستان و کشورهای دیگر بود.
اینها در دسترس دانشمندان و علمای ما بود و بهعنوان پیشنویس قانون اساسی مطرح میشد. شهید صدر این نظام جامع و نیازمند را به نظام سیاسی اسلام عرضه کرد، براساس نظریهای که در جامعهشناسی از طریق قرآن به آن رسیده بود؛ لذا ایشان گامهای مهمی را برداشته بود.
حرکتهای شهید صدر با توجه به اینکه حرکت علمی آرامی بود و با توجه به اینکه در اواخر زندگانی ایشان بود و احساس میکردند که حزب بعث تصمیم خطرناکی نسبت به ایشان دارد، لذا با عجله و بسیار کوتاه و در یک مدت کوتاه کمتر از 4ماه کل این بحث سنگین، جامع، چالشی و مشکلآفرین از لحاظ سیاسی را شروع کردند و برای نخستینبار در حوزه نجف تفسیر و آن هم تفسیر موضوعی را بیان کردند. معمولا دروس تفسیر یک برنامه غیررسمی و شخصی بود و اما ایشان دروس دیگر خود را تعطیل و درس تفسیر را علنی و رسمی در حوزه نجف پایهگذاری کردند. در 2جلسه اول به خود تفسیر و انواع آن پرداختند و بعد وارد بحث سنتهای تاریخی شدند.
این بحث در وهله اول مشکلی را بهوجود نمیآورد و گویا به کسی تعرضی ندارد اما بحث سنتهای تاریخی به جامعه قرآنی منتقل میشوند و بحث کاملا علمی بدون ارتباط با واقعیت خارجی را پیش میبرند تا به آخرین بحثهایی که میرسیدند بحث تطبیقات و به جامعه فرعونی و ویژگیها و رهایی از آن میرسند که با توجه به شرایطی که توسط رژیم بعث زیر نظر بودند، شرایط خاصی ایجاد شد. این بحثها زیر سایه شهادت ایشان و تحولات سیاسی پس از آن قرار گرفت و مسائلی ایجاد شد که دیگر کسی سراغ این بحثها بهصورت جدی نرفت، به جز بعضی از اندیشمندان و دانشمندان غیرشیعی.
این سخنرانیهای ایشان تدوین و منتشر نشد، جز چاپ ناقصی که در بیروت تحت عنوان «المدرسه القرآنیه» چاپ شد تا اینکه اکنون چاپ منقحی از آن در دسترس داریم و افرادی توانستند روی این موضوعات کار کنند و کنگره شهید صدر و... برگزار شد؛ اما هنوز جای بحث بسیار دارد و بسیار بسیار کم و محدود در این زمینه صحبت شده اولا به خاطر اینکه متخصص در این عرصه کم داریم، دوم اینکه ادبیات ایشان سنگین است و همچنین نکات جدیدی که ایشان آوردند برای خیلیها سهلالهضم نیست. در پایاننامههایی که راجع به شهید صدر داریم احساس میکنم مطالب ایشان بهخوبی درک و فهم نمیشود و این نشاندهنده این است که نیازمند کار جدی در این زمینه هستیم.
سنتهای تاریخی
یکی از مهمترین دغدغههای شهید صدر نوشتن کتاب «مجتمعنا» بود. سنتهای اجتماعی، تاریخی و الهی در اندیشه شهید صدر به یک معنا هستند. سنتهای اجتماعی خودشان الهی هستند و سنتهای تاریخی، هم اجتماعیاند و هم الهی. منظور ایشان از سنتهای الهی، سنتهای الهی اجتماعی در عرصه تاریخ است. درست است که واژهها متفاوت هستند ولی منظورشان سنتهای الهی اجتماعی است که در طول تاریخ به جریان افتاده؛ در نتیجه این ترجمههایی که بعضی از افراد کردهاند، نادرست است.
شهید صدر معتقد است سنتهای تاریخی در عرصه جامعه، هم اجتماعیاند و هم ویژگی دیگرشان این است که الهیاند. بحث دیگری که ایشان مطرح کرده، بحث فلسفه تاریخ است که بحثی است که بهروز است؛ یعنی اکنون و در هر زمان دیگری قابل بهرهبرداری است، بحث تاریخی محض نیست؛ لذا در روش قرآن در تعامل با سنتها بحث میکند و ابداع و ابتکاری که ایشان در زمینه سنتها دارد، یک تقسیمبندی جدید است که تاکنون از هیچکدام از مفسران ندیدهام که در این عرصه متعرض این مطلب شوند.
همه میگویند سنتهای الهی یا مطلق هستند یا مشروط؛ ایشان تنها کسی است که میگوید سنتهای الهی سهگانهاند: مطلق، مشروط و موضوعی (نه مطلق و نه مشروط). این دیدگاه، کلید و مفتاح کار ایشان برای ورود به تفسیر جامعه و جامعه از نگاه قرآن که بحث مفصلی است، میشود. تاکنون مفسری ندیدهام که راجع به سنتهای تاریخ به سبک شهید صدر دیدگاه و نگاه مخالفی داشته باشد؛ هم از لحاظ روش و هم از لحاظ نگاهی که به سنتهای نه مطلق و نه مشروط (مثل سنت خلافت یا سنت تدین) دارد.
سنتهایی هستند که مشروط هستند؛ «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تَنصُرُواالله یَنصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ»؛ «وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَیالله فَهُوَ حَسْبُهُ»؛ همچنین سنتهایی داریم که مطلق هستند؛ «کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَی نَفْسِهِ الرَّحْمَه» که هیچ استثنایی ندارد. سنت مطلق تخلفپذیر نیست؛ انسان نمیتواند کاری بکند که رحمت خداوند را از بین ببرد. در سنت مشروط انسان با اراده خود میتواند تغییر ایجاد کند و تخلفپذیر است.
شهید صدر معتقد است سنتهایی داریم که در کوتاهمدت و در درازمدت حکمشان فرق میکند. سنتی داریم که در کوتاهمدت قابل تخلف است؛ مثلا مردم به دین نیاز دارند. در کشور شوروی بهمدت 70سال مردم از دینداری منع شدند، در کوتاهمدت دولت شوروی توانست بر تدین مردم غلبه پیدا کند ولی در درازمدت دولت نتوانست عدمتدین را بر مردم تحمیل کند و سرانجام ناچار شد مردم را آزاد بگذارد.
پس در درازمدت فطرت و سنت تدین در زندگی اجتماعی اجتنابناپذیر است، هرچند در کوتاهمدت با اعمال زور و فشار سرکوب شد. این سنت نه اختیاری است و نه غیراختیاری. از یک لحاظ اختیاری و از لحاظ دیگر غیراختیاری است. ایشان میفرمایند مجموعهای از سنتها اینگونهاند که یکی از اینها نظریه خلافت ایشان است که معتقدند که این سنت الهی موضوعی است؛ نه مشروط است و نه مطلق. با این نگاه ایشان وارد بحث نظریه اجتماع میشوند که بحثی بسیار مفصل، ابتکاری و نو است.
بحث خلافت را علامه طباطبایی و شهید مطهری و دیگران مطرح میکنند اما با نگاه تفسیری اجتماعی با نظریهپردازی که براساس آن یک نظام جامعه استنباط شود و این نظام به عرصه تحقق در عالم رفتاری جامعه بشری نمود پیدا کند، این کاری است که شهید صدر در تفسیر موضوعی انجام داده است؛ چون شهید صدر ایدهای داشتند و نام این اثر را ایشان خودشان انتخاب کرده بودند بهعنوان «مجتمعنا» در کنار «فلسفتنا»، «دستورنا» و «اقتصادنا»، که بحث آن در این باره بود که جامعه قرآنی و اسلامی چگونه جامعهای است و بر چه اصول نظری استوار است و چه ویژگیهایی باید داشته باشد.
البته این ایده در کتاب فلسفتنا مطرح شده ولی در اثر جداگانهای به منصه ظهور نرسید. بعد از آن اقتصادنا نوشته شد و بارها از ایشان سؤال شد که مجتمعنا کی نوشته میشود که ایشان پاسخ میداد: «مجتمعنا لیس کمجتمعنا؛ مجتمعنایی که ما در نظر داریم که بنویسیم مثل این جامعه ما نیست.»
ولی بعد از اینکه انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید و یکی از آرزوهای بزرگ ایشان تحقق یافت، دیدیم که ایشان 2کار بزرگ را هرچند در صفحات بسیار کوچکی است عرضه کردند و در حقیقت برای انقلاب اسلامی بهعنوان تحفه تقدیم کردند.
«الاسلام یقود الحیات» 6بحث مورد نیاز نظام سیاسی جمهوری اسلامی است که کلیات اقتصاد اسلامی، خطوط کلی و تفصیلی اقتصاد اسلامی، نظریه اجتماعی سیاسی، منابع قدرت در دولت اسلامی و بانک در جامعه اسلامی را تدوین و به انقلاب اسلامی هدیه کردند. همزمان با آن «المدرسه القرآنیه» را انجام دادند.
در این مجموعه ایشان بهنظریه اجتماعی قرآن پرداختند و در الاسلام یقود الحیات بخشی از نظامی را که باید بر این نظریه استوار باشد معرفی کردند که این به تعبیر بنده یک مجتمعنای کوچک است از آنچه ایشان میخواست بنویسد هرچند به این نام نیامد ولی این مفهومی که ایشان از مجتمعنا دارد با این الاسلام یقود الحیات بسیار به هم نزدیک هستند و از لحاظ مفهوم همان مفهوم مجتمعناست و لذا اینها پایه کار نگارش این اثر بنده شد؛ یعنی برای اینکه ایدهشان احیا شود این کار نوشته شد.
ایشان مقدمات کتاب مجتمعنا را فراهم کرده بودند ولی بهدلیل اینکه بحث اقتصاد بسیار حساس و مورد نیاز بود و مارکسیستها در جامعه عراق در حال نفوذ بودند و باید سدی مقابل آنها ایجاد و عظمت اسلام نمایان میشد، ایشان سریعا کتاب اقتصادنا را عرضه کردند. در جلد اول اقتصادنا نگاهها و بحثها کاملا اجتماعی است، یعنی مجتمعنا در جلد اول اقتصادنا موج میزند. رویکرد بحث اقتصادی است اما خمیرمایه بحث، اجتماعی است و بر این اساس سعی کردیم که بازخوانی داشته باشیم و بیاییم مجموعهبحثهای مرتبط با مجتمعنا را جمعآوری کنیم و در یک مجموعه منسجم و متوازن با الهامگیری از روششان در اقتصادنا این اثر را عرضه کنیم.
چون در اقتصاد اول نظریه اقتصادی را مطرح کرده و بعد نظام اقتصادی، ما هم تصمیم گرفتیم در این اثر ابتدا مبانی نظریه اجتماعی، نظریه اجتماعی و بعد نظام اجتماعی را مطرح کنیم که در جلد اول فقط به مبانی نظریه اجتماعی پرداختیم و مبانی اجتماعی شهید صدر را با نگاه قرآنی که خودش طراحی کرده بود آوردیم. ذکر این نکته ضروری است که شهید صدر اصلا وارد بحثهای روایی نشده و چون با بحث قرآنی و نگاه کاملا فراشیعی و فرامذهبی این مسائل را مطرح کردهاند اکنون میتوانیم نظریاتشان را در جهان اسلام مطرح کنیم.