شنبه ۳۰ آبان ۱۳۸۸ - ۱۱:۲۴
۰ نفر

خاطره بهفر: سرانجام یکی از مهمانان توانست دل به دریا بزند و پیش از آنکه دلخوری و بگو مگو، مجلس عقد را به‌هم بزند، پیام همه پچ‌پچ‌ها و نگاه‌های نگران و سرگردان و ایما و اشاره‌ها را به گوش نسرین (دختر خاله عروس) برساند.

 داستان این بود که نسرین، مطلقه بود و خانواده عروس باور داشتند که حضور زن مطلقه در اتاق عقد‌، شوم است و مانع رسیدن عروس و داماد به خوشبختی... . نسرین هم هیچ نگفت‌، بغضش را به زحمت فرو داد، چند نفس عمیق کشید و به دور دست خیره شد تا اشک‌ها، همانجا در گوشه چشمانش بماند و پایین نیاید و به اتاق عقد نرفت‌... .

سال‌هاست که از آن روز می‌گذرد، دختر خاله نسرین که آنقدر مراقب امنیت سنتی اتاق عقدش بود، نه تنها از همسرش جدا شده(سرنوشتی که از آن هراسان بود‌) بلکه زندگی تلخ و پر رنجی دارد و تعدادی از جوانان فامیل که همزمان با او ازدواج کرده بودند زندگی‌های مشترک شاد و موفقی دارند(با آنکه نسرین در اتاق عقدشان حضورداشته!)

این تنها نمونه کوچکی از برخوردهایی است که زنان مطلقه و گاه در مواردی‌، مردانی که متارکه کرده‌اند در حوزه خانواده و جامعه با آن روبه‌رو می‌شوند.

شمار قابل توجهی از مردان و بیشتر زنانی که از همسر خود جدا می‌شوند به منزل پدر و مادر بازمی‌گردند. این بازگشت‌ها دلیل‌ استواری است بر نیاز خانواده‌ها به آگاهی و آموزش در مورد چگونگی رفتار با فرزندانی که با روحی خسته به امید یافتن تکیه گاه آمده‌اند.

این افراد مانند بیمارانی هستند که دوره نقاهت خود را می‌گذرانند‌. کسی‌که زندگی مشترک
چند ساله او با طلاق به پایان رسیده فرایند رنج آوری را پشت سر گذاشته و روانی حساس و آسیب پذیر دارد، اعتماد به نفسش لطمه دیده و نیازمند بازسازی است‌. طلاق بی‌شباهت به عمل جراحی نیست؛ لازم است اما دردآور‌، پس از عمل نیز، نیاز به مراقبت داریم تا به بهبودی کامل برسیم.

خوب است خانواده‌ها به‌یاد داشته باشند که فرزندشان هر قدر هم زندگی مشترک ناموفق و تلخ و پررنجی داشته‌، به‌عنوان یک انسان به شکل و شیوه خاصی از زندگی عادت کرده‌. تغییر عادت و پذیرفتن شرایط تازه در هر حال با دشواری‌هایی همراه است و دیگر آنکه زن و شوهری که از یکدیگر جدا شده‌اند‌، گر‌چه کفه‌ رنج و عذاب زندگی مشترکشان بسیار سنگین‌تر از کفه شادی و خوشی بوده اما باز هم خاطرات خوبی (هر چند اندک) با هم داشته‌اند.

کمرنگ شدن آن خاطرات در ذهن انسان، برای آغاز یک زندگی دیگر لازم است ولی آسان نیست‌، زمان می‌برد و با دشواری‌هایی همراه است‌. گاه صرف وجود همان خاطرات روح حساس زن یا مرد را به تناقض و چالش می‌کشد. برای لحظاتی، همه محاسبات عقلانی و تجربه‌هایی که او را وادار به جدایی کرده را  از یاد می‌برد و با خود می‌گوید که «شاید اشتباه کرده باشم...».

دوباره کفه سنگین تلخی‌ها و رنج‌ها را به‌یاد می‌آورد و از اینکه توانسته چنین تصمیم دشواری بگیرد و رها شود، احساس پیروزی می‌کند اما خسته و ناامید‌تر از آن است که توان دوباره ساختن را در خود ببیند و این دور، بارها و بارها تکرار می‌شود. در این دوره که شاید بتوان آن را نقاهت پس از طلاق نامید یکی از عمیق‌ترین نیازهای فرد، داشتن شنونده‌ای صبور و فهیم است که درد دل‌های او را بشنود و کمتر به قضاوت و نتیجه‌گیری و بیشتر به دلداری بپردازد. از یاد نبریم هیچ‌کس به اندازه خود زن و شوهر، مشتاق ساختن زندگی مشترک موفق و حل مشکلاتشان نیست‌.

با توجه به این واقعیت‌، هنگامی‌که زندگی ایشان به جدایی منجر شده، تنها نیازمند همدردی و امید‌بخشی ما هستند تا اظهار فضل و سخنرانی و تجزیه و تحلیل ما، آنها زندگی مشترکشان را با همه وجود درک و تجزیه و تحلیل و مهم‌تر از همه تجربه کرده‌اند؛ به‌ویژه به اندازه توانشان. یقیناً به بن‌بست رسیده‌اند که به چنان تصمیم دشواری رسیده‌اند.

برای ایشان مفید خواهد بود اگر شجاعت و توان روحی‌شان مورد ستایش قرار گرفته و به ساختن زندگی بهتر تشویق شوند‌. ‌ای کاش هر چه بیشتر به آن رشد برسیم که هنگام شنیدن خبر جداشدن یک زوج، به‌جای گشتن به دنبال مقصر، برای خود تکرار کنیم که «باز هم  دو نوع گل که شرایط زندگی و رشدشان با هم متفاوت است نتوانستند در یک فضا کنار هم بمانند»‌. اینگونه اندیشیدن به‌ویژه هنگامی‌که پای فرزندان نیز در میان باشد مفیدتر خواهدبود.

شایسته است که فرزندان از پدر بزرگ و مادر بزرگ، عمه، خاله و... بشنوند که «پدر و مادر تو هر دو انسان‌های خوبی هستند اما نتوانستند در کنار یکدیگر شاد و راضی باشند». اما برخلاف انتظار، گاه در برخی خانواده‌ها شاهد رفتارهایی هستیم که هیچ تناسبی با شرایط حساس و موقعیت فرزندانشان ندارد:

1- وارد شدن به حریم خصوصی و جزئیات زندگی مشترک فرزندان: یکی از عادات ناپسند که به شکل کامل از بین نرفته‌، آن است که خانواده‌ها خود را ملزم می‌دانند دلیل یا دلایل جداشدن و طلاق فرزندشان را برای افراد فامیل توضیح دهند‌. برای از میان برداشتن این عادت ناشایست از دوسو باید تلاش کنیم؛ نه چنین توضیحاتی را از خانواده‌ها بخواهیم و نه اجازه دهیم شرح و تفصیل جزئیات زندگی مشترک و مشکلات فرزند‌مان را از ما بخواهند. بیان سوزناک و گله‌مندانه اختلافات فرزند ما با همسرش‌، آن هم هنگامی‌که او خسته و افسرده در کنار ما حضور دارد، بر دردهای او می‌افزاید و هیچ گره‌ای را نخواهد گشود.

2-تسلیم شدن به خرافات درباره طلاق: چنانکه ابتدا آمده، باورهای نادرست بسیاری در حاشیه طلاق، مطلقه و... وجود دارد که بیان همه آنها در این نوشته نمی‌گنجد. تنها به اشاره به یکی از این موارد بسنده می‌شود: گاهی جداشدن دختر یا پسر خانواده از همسر و بازگشت او به خانه پدری‌، خانواده را نگران آینده ازدواج سایر خواهر و برادرها می‌سازد.

می‌شنویم که‌ «اگر بخواهیم برای پسرمان به خواستگاری برویم، خجالت می‌کشیم بگوییم که خواهر طلاق گرفته در خانه دارد یا اگر بدانند که دختر طلاق گرفته در خانه داریم کسی به خواستگاری دخترهای دیگرمان نخواهد آمد». به‌همین سادگی چشم‌پوشی می‌کنیم از این حقیقت بدیهی که اگر داماد یا عروس آینده ما و خانواده او آن‌قدر تنگ نظر هستند که طلاق را نه یک مشکل واقعی که ممکن است برای هر خانواده‌ای پیش‌ آید بلکه یک نکته منفی اخلاقی می‌دانند‌، بهتر است درباره وصلت با آنها تجدید نظر کنیم!

3- از چاله به چاه انداختن فرزند‌: طلاق در طبقات متفاوت اقتصادی و فرهنگی جامعه اتفاق می‌افتد‌. خانواده‌های بسیاری هستند که با بازگشت فرزند مطلقه به خانه دچار مشکلات اقتصادی بیشتر می‌شوند. در چنین مواقعی‌، صبوری کردن و یاری رساندن به فرزند برای رسیدن به شغل و استقلال مالی‌، سخت‌ترین اما بهترین راه است‌. اگر پدر و مادر و سایر افراد خانواده به زبان نیش وکنایه، گله و... . فرزند را به‌دلیل مشکلات اقتصادی پیش آمده یا نیش و کنایه‌های اطرافیان و همسایه‌ها و... . در تنگنا قرار دهند از مسیر انسانیت و انصاف دور می‌شوند و این کار می‌تواند پیامدهایی داشته باشد که برای خود ایشان نیز با رنج و عذاب بیشتری همراه است.

معصومه 19 ساله، دختر جوانی که پس از یک سال زندگی مشترک‌، از شوهر معتاد خود جدا شده می‌گوید‌: پس از طلاق، پدر، مادر، خواهر و برادرهایم بیش از هر کس دیگری تلاش می‌کردند نیش و کنایه فامیل و همسایه را به گوشم برسانند و به زبان‌های مختلف یادآور می‌شدند که هزینه نگهداری از من خارج از توان مالی پدر است. آن‌قدر در فشار روحی قرارگرفتم که با خود گفتم با نخستین خواستگار- هرکس که باشد- ازدواج می‌کنم و همین کار را هم کردم. حالا همسر مردی شده‌ام که کتک زدن زن یکی از عادات بسیار رایج خانوادگی اوست.

آن‌قدر زندگی تلخی دارم که پدر و مادرم با به‌یادآوردن نام من اشک می‌ریزند. حالا مادرم می‌گوید‌: ‌ای کاش لقمه نان را از تو دریغ نمی‌کردیم و در مقابل حرف مردم قدری می‌ایستادیم. بهتر از این بود که همیشه تن و بدنت را سیاه و کبود ببینیم اما اگر باز هم طلاق بگیری و برگردی مردم چه می‌گویند‌؟ حتماً می‌گویند‌: «شوهر اولش مشکل داشت، دومی دیگر چرا؟»

معصومه‌ها بسیارند که زندگی پررنج آنها در فرهنگ خانواده و جامعه‌شان عادی‌ تلقی می‌شود‌، اما گاهی همین زندگی‌های عادی موضوع گزارش صفحه حوادث روزنامه‌ها می‌شود. چندی پیش زن جیب بری که دستگیر شده بود‌، علت اصلی دزدی‌هایش را مطلقه بودن و طردشدن از سوی خانواده عنوان کرد (صفحه حوادث روزنامه همشهری 19/12/1387) یا در اصفهان، لیلا، زن جوانی که خود، پدر و خواهرش قربانی جنایت شوهر خشن او شدند‌، مطلقه بود و به گفته مادرش نیش و کنایه‌های اطرافیان او را به دام ازدواج شتابزده دوم انداخته بود(صفحه حوادث روزنامه اعتماد 24/12/1387). توجه به این موارد می‌تواند خانواده‌ها را یاری دهد تا دوراندیشی بیشتری داشته باشند و خدای ناکرده با دریغ کردن همان لقمه نان معروف و ایستادگی نکردن در برابر حرف مردم، فرزندان خود را از چاله به چاه نیندازند.

4- بازگشت بی‌مطالعه و از سر عجز: در فضای غم آلودی که دختر خانه با کوله باری از خاطرات تلخ، چشمان اشکبار و دلی ناامید و رنجور، هر بار در گوشه‌ای از خانه زانوی غم به بغل گرفته و به گل‌های قالی خیره مانده، مادر گهگاه در آشپزخانه می‌گرید و پدر به بهانه‌های مختلف بیرون می‌رود تا غصه‌هایش را در لابه‌لای درخت‌های پارک نزدیک خانه گم کند‌. شنیدن هر نوای امید بخش، البته که شوق بر می‌انگیزد و شادی آفرین است اما این شوق نباید هشدارهای عاقلانه و منطقی را از یاد برده و روشنی چراغ تجارب گذشته را خاموش کند‌.

داستان، همان داستان تکراری پیغام و پسغام‌هاست که دوست و فامیل به خانه دختر می‌رسانند‌؛ تقاضای بازگشت و آغاز دوباره زندگی که یک بار به جدایی انجامیده. نباید از یاد برد که سرویس طلا، جعبه شیرینی، سبد بزرگ گل و عذرخواهی لفظی، مشکلاتی را که زندگی مشترک را به طلاق کشانده حل‌ نمی‌کند‌.

حل مشکل اگر ممکن باشد به دست مشاور خانواده و متخصص مسائل زناشویی است‌. اگر پیش از طلاق به او مراجعه نشده، خوب است برای شروع دوباره زندگی مشترکی که یک بار از هم گسسته، نظرش را جویا شویم. باید مراقب بود که این بازگشت از سر ناتوانی، خستگی، تنهایی، بریدن و کم آوردن در مقابل مشکلات پس از طلاق نباشد.

کد خبر 95719

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز