و بیاختیار خاطراتی جان میگیرند و از دل تاریخ سر برکشیده و نقشبند ذهن و ضمیر امروزیان میشوند
نکات برجسته و ویژگیهای پایدار یک زندگی ناگهان به صحنه خاطرات میآید و آدمیان از هر جنسی و نسلی تاریخ یک زندگی را دوباره ورق میزنند تا بتوانند آنچه را که به آن محتاجند در آن شخص بازجویند.
جامعه ما و به خصوص جامعه موسیقی ایران، در زندگی امروزین خود که پلیدی و پلشتی صبغه و صورت و سیطرهای شگفت پیدا کرده است، بیش از هر چیز به اخلاق نیاز دارد و زندگی اخلاقی ودرگذشت بزرگی همانند استاد فرامرز پایور، یکبار دیگر این بحث را از طبقات زیرین زندگی ما به سطح میآورد.چرا که پایور در میان اهل موسیقی به مردی اخلاقی شهره بود که نه خود را فریب میداد و نه دیگران را و در کار خود صادق و جدی بود.
نگاهی به زندگی کاری وی نشان میدهد تنها یک فرد جدی و منضبط میتواند این همه کار را سامان دهد. از شاگردی استادانی چون صبا و دوامی و برومند تا تدریس سنتور ، گردآوری آثار بزرگان موسیقی سامان دادن به گروههای موسیقی،تحصیل زبان انگلیسی در کمبریج و برگزاری سمینارها وسخنرانیهای فراوان و همه و همه نشان میدهد که پایور هدفی مشخص در زندگی کاری داشت که همانا برکشاندن موسیقی سنتی ایران و معرفی آن به نسلهای آتی و دیگر جهانیان بود.
روحیه جستوجو گری و توجه به ظرایف و استفاده از فرصتها و درک عمیق تحولات در حوزه کاری خود از ویژگیهای مرحوم پایور بود.
استاد داود گنجهای برایم تعریف میکرد زمانی پیش استاد دوامی بودند و آقای دوامی داشتند تصنیفی یا آوازی را میخواندند که استاد پایور وارد میشوند،و تا میشنوند بلافاصله قلم و کاغذ را بیرون آورده و به نت نویسی آن آواز یا تصنیف میپردازند و جالب اینکه آقای پایور در کتابی که خود از همین نکتهبینیها از آثار مرحوم دوامی گردآورد، به این نکته اشاره دارند که «به علت اینکه استاد دوامی دارای استعدادی فوقالعاده در ارائه آوازها و تصانیف بودند، حتی برای خودمن هر بار میخواندند باز متوجه میشدم که یک تحریر تازه یا زینتهای جدیدی در اجرا به کار میبرند»(( ردیف آوازی و تصنیفهای قدیمی به روایت استاد عبدالله دوامی-گردآوری فرامرز پایور- انتشارات ماهور-ص10)
تنها از یک مرد منضبط و دارای هدف و البته مستعد در موسیقی برمیآید که چنین کارهایی را صورت دهد؛ در تاریخ موسیقی ایران شاید نمونههای مثل پایور که ابعاد مختلف شخصیتی و کاری داشته باشند و در آن واحد هم مدیر باشند و هم محقق و هم آهنگساز و هم مدرس کم سراغ داریم نمونههای انگشت شمار آن زندهیادان علینقی وزیری، صبا و مرحوم خالقی را میتوان نام برد.
هر سه این بزرگواران و مرحوم پایور ، چه در اندیشه و چه در عمل از زمانه خود جلوتر بودند، و مرحوم پایور به گواه نوشتههایش و آنچه که دوستان و شاگردانش نقل کرده و میکنند، نمونهای شاخص از انصاف موسیقایی بود. نگاهی به یادداشت ایشان بر کتاب«ردیف آوازی و تصنیفهای قدیمی به روایت استاد عبدالله دوامی» گوشهای خرد از این انصاف را نشان میدهد. آنجا که مینویسد«استاد دوامی محفوظات خود را بعد از من به دیگر هنردوستان و علاقهمندان به موسیقی و موسیقیدانانآموختند و حتی بعضیها از آواز ایشان نوارهایی تهیه کردند که تمام آنها قابل استفاده است و» و سپس بدون اشاره و دادن حکمی محکم و برکشاندن کار خود با تعریف از استعداد فوق العاده استاد دوامی و ذهن سیالش مینویسد«به طور قطع،اختلافاتی در این نوشتهها و مطالبی که دیگران از ایشان جمعآوری کردهاند، ممکن است وجود داشته باشد که اگر نظر شخصی من در این باره خواسته شود، توصیه میکنم که تمام کسانی که از استاد مطالبی فراگرفتهاند چه شبیه به آنچه که در این کتاب آمده و چه با اختلاف هرچهقدر جزیی، آنها را تنظیم و چاپ و منتشر کنند تا تبحّر و تسلط این استاد بزرگ موسیقی ما در بداههسرایی بر مبنای ردیف موسیقی اصیل ایرانی ،
چه در آواز و چه در تصنیفها بر همگان روشن شود»(همان -ص 10)
این همان نگاه بیحب و بغض و با انصاف علمی به پدیدههاست که برای دیگران و نظر آنها هم حقی قائل میشود و تمامی حقیقت را در کف باکفایت! خود نمیبیند. مولانا در دیوان شمس اشاره دارند به مفهوم حقیقت وآن را به مثابه آیینهای فرض میکنند که ازآسمان به زمین میافتد و میشکند و صدها تکه میشود. هر تکه آن به دست شخصی میافتد و آن شخص بر این گمان است که تمامی حقیقت را نزد خود دارد در حالی که وی تنها بخشی کوچک از حقیقت را حمل میکند.
خالق ارواح زآب و زگل
آینهای کرد و برابر گرفت
زآینه صد نقش شدو هر یکی
آنچه مر او راست میّسر گرفت.
سخت است کسی در زندگی کاری هم متخلق به اخلاق باشد و اصول حرفهای کار را رعایت کند واین البته در ایران بسیار سختتر است و در حوزه هنر و به خصوص موسیقی که مرید و مراد بازی و مرشدیگری و هیابانگهای استاد استاد کردن، از هر گوشه و کناری در بوق و کرنا شده و به هوا برمیخیزد،بسیار سختتر.
پایور اما همچنان که فکر میکرد،زندگی حرفهای اش را هم همان گونه سامان داد و به معنی دقیق کلمه ضمن حفظ حریمها و حرمتهای افرادی که با وی همکاری میکردند و البته برانگیختن ترسی توام با احترام و حرمت گذاری در نزد شاگردانش نسبت به خود ،درس زندگی حرفهای موسیقی را هم به آنها آموخت،و به قول معروف یک جنتلمن واقعی بود که سعی میکرد حریمها را نگاه دارد و حقی را از کسی ضایع نگرداند.
برخی از اهل موسیقی که با وی حشر و نشر کاری داشتند، بر این وجه منضبطانه سلوک شخصیاش و آمیختن آن با زندگی حرفهای انگشت احترام میگذارند و برآن بوسه تحسین میزنند.
به یاد دارم که چند سال قبل در گفت وگویی با جناب سعید فرجپوری، نوازنده شناخته شده کمانچه و آهنگساز از بیاخلاقیها در حیطه موسیقی سخن رفت و ایشان از مرحوم پایور به عنوان یک موزیسین صاحب اخلاق یاد کرده و درباره رفتار هنگام سفر مرحوم پایور میگفتند، وقتی به هتلی یا محل اقامتی میرفتیم، تا زمانی که مطمئن نمیشدند تک تک اعضای گروه در جایی راحت اسکان یافتهاند ،آرامش خاطر نمییافت و مدام از اعضای گروه میپرسید که چیزی کم و کسر دارند یا نه؟
اینها گوشههایی خرد از زندگی مردی بود که قطعا شاگردان و دوستانش با یادکرد سلوکزندگی شخصی و هنریاش، رودهای دیگری از این دریای جاری موسیقی و اخلاق را روایت خواهند کرد.[درگذشت استاد فرامرز پایور]