به گزارش همشهریآنلاین در این نشست که سه شنبه،17 آذر در شهرکتاب برگزار شد، غلامحسین صدریافشار،نسرین و نسترن حکمی(مولفان فرهنگنامه واژگان و اعلام) به اتفاق داود موسایی(مدیرانتشارات فرهنگ معاصر) نیز نکاتی را درباره چگونگی کار فرهنگنویسی مطرح کردند.
پیش از آغاز بحث علی اصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب با اشاره به فرهنگنویسی در سه دهه اخیر گفت که در این سالها توجه به فرهنگنگاری و دائرهالمعارف نویسی و کتابهای مرجع رشد مطلوبی داشته است و از گروه مولفان فرهنگنامه واژگان و اعلام و انتشارات فرهنگ معاصر به عنوان یکی از پایههای فرهنگ نگاری در بعد از انقلاب یاد کرد.
داود موسایی:کیفیت را فدای کمیت نکردیم
در ادامه داود موسایی ، مدیر انتشارات فرهنگ معاصر درباره انگیزه و آغاز به کار این موسسه گفت: وقتی کار خودمان را شروع کردیم که مجموعهای از همهی فرهنگها منتشر کنیم و تا حد امکان این فرهنگها به روز شود، چون سالها بود که این فرهنگهای قدیمی منتشر میشد اما روزآمد نمیشد. ۲۸ سال پیش کارمان را با این اندیشه شروع کردیم که نهاد و موسسهای را بنیانگذاری کنیم که بتوانیم حداقل فرهنگهایی را در حد استانداردهای روز اینجا منتشر کنیم.
طبیعتا گردآوری همهی فرهنگها در زبانهای مختلف کار آسانی نبود. کمااینکه در طول ۲۸ سال گذشته بعد از این همه تلاش حاصل کارمان حدود ۱۲۰ فرهنگ است. یعنی اگر این رقم را سی سال در نظر بگیرم شاید سالی ۴ عنوان بیشتر نتوانستهایم منتشر کنیم.
موسایی با اشاره به این که انتشار فرهنگهای فارسی در اولویتکاری این انتشاراتی قرار داشت گفت: برای انتشار فرهنگ فارسی طبعا باید دو کار انجام میدادیم؛ یا تیمی تشکیل میدادیم که برای یک ناشر در بخش خصوصی این کار چندان به صرفه نبود. یا به دنبال فرهنگی میبودیم و انرژیمان را برای روزآمد کردن آن صرف میکردیم. خوشبختانه انتشارات کلمه، ناشری که قبلا این کتابها را چاپ میکرد، تصمیم گرفت امتیاز این فرهنگ را بفروشد و ما امتیاز این فرهنگ را گرفتیم و با همکاری آقای صدریافشار و همکارانشان سعی کردیم این کار را توسعه بدهیم.
برای اولین بار همان فرهنگ یک جلدی آنها را ملاک کار قرار دادیم و سال ۸۱ این کتاب منتشر شد. البته اولین کاری که با آقای صدریافشار شروع کردیم، فرهنگ اعلام بود، چند سال هم طول کشید و یک چاپ هم بیشتر نشد ،به جهت اینکه مداوم باید روزآمد میشد ، لذا وقتی چاپ اولش تمام شد چاپهای بعد را انجام ندادیم تا زمانی که بتوانیم روزآمدش کنیم. به همین دلیل بیشتر فعالیت ما روی فرهنگ فارسی مستقر شد.با این اندیشه که از طرفی این کار توسعه یابد و از طرفی هم فرهنگهای کوچکتر آن را عرضه کنیم که تاکنون پنج عنوان آن منتشر شده است: یک سه جلدی که شامل اعلام و لغت است، یک دو جلدی که فقط لغت است و یک تک جلدی که فشرده آن است و خود فرهنگ اعلام جدید و یک فرهنگ کوچک به انضمام دو عنوان دیگری که الان در دست همکارانمان هست که قرار است منتشر شود.
مدیر انتشارات فرهنگ معاصر با اشاره به این که تمام تلاش مولفان این بود که فرهنگها روزآمد شوند و هر از چندگاهی ویرایشی دقیق از آن صورت گیرد و انتشار یابد ، گفت: قاعده کار ما این است و بر اساس تجربه چندین ساله به این نتیجه رسیدیم که همیشه سعی کنیم از کوچک به سمت بزرگ برویم. حدود ۱۵ سال است با این گروه همکاری میکنیم و امیدواریم در سالهای آینده همچنان با این گروه همکاری کنیم.
غلامحسین صدری افشار: ما برای شنیدن نقدها آمدهایم
در ادامه غلامحسین صدری افشار که این روزها فرهنگ زبانزدهای فارسی وی نیز از سوی انتشارات مازیاب به بازار کتاب عرضه شده است گفت:برای هر کسی دلنشین است درباره کارهایش داد سخن بدهد و من آنم را لفت و لعاب بدهد و درباره آن صحبت کند، ولی طبعا شما حضار برای اینگونه سخن گفته به این نشست نیامدید. از سوی دیگر برای هر کسی دشوار است که عیبها و لغزشهای کارش را بیان کنند، اما ما سه نفر پیش از ورود به جلسه به این نتیجه رسیدیم که چون کاری که کردیم برای این بوده است که گرهی از کار کاربر فارسی زبان باز کند، بهتر این است که شنونده باشیم و بگذاریم که حاضران ایراد این کار را بگویند.
نسرین حکمی، دیگر مولف فرهنگنامه واژگان و اعلام نیز با اشاره به این که گروه ما زبانشناس نیست گفت:گروه ما با کاری که کرد و با توجه به شناختی که از مشکلات ملموس کاربران در استفاده از فرهنگهای زبان فارسی داشتند، به سمتی حرکت کردیم که برخی نیازهای کاربران را که تا به آن زمان ، فرهنگهای دیگر نتوانسته بودند برآورده کنند، برآورده سازیم. به همین دلیل گمان میکنیم بعد از این همه سال راه را حداقل برای دیگران باز کردیم و خوشحالیم از اینکه دیگران دارند این مسیر را طی میکنند.[ریز و درشت فرهنگنامه واژگان و اعلام در گفت وگو با مولفان]
دکتر محمد رضا باطنی و بیان ویژگیهای فرهنگنامه واژگان و اعلام
بعد از سخنان مولفان،نوبت به دکتر محمد رضا باطنی رسید که با درخواست از یکی از همکارانش که فرهنگنامهای را بیاورد که وی در آن نکاتی را یادداشت کرده بود، به ارزیابی خود از این کار سهجلدی پرداخت.
باطنی گفت:فرهنگهای یک زبانه به دو صورت نوشته میشود: فرهنگ لغت و فرهنگ لغت به اضافه اطلاعات دانشنامهای که عمدتا مربوط به اعلام است. سنت فرهنگ نویسی در امریکا به شیوه دوم است؛ یعنی فرهنگلغت که اعلام هم به طور الفبایی در آن ضبط میشود. ولی در آمریکا نام متفاوتی برای فرهنگ لغت تنها و فرهنگ لغتی که همراه با اعلام هستند وجود ندارد و از همان لفظ مطلق دیکشنری استفاده میکنند. صورت بینشان دیکشنری همین است که هم فرهنگ لغت باشد هم اعلام.
دکتر محمدرضاباطنی درباره سنت فرهنگنویسی در انگلیس گفت: در انگلستان هر دو نوع فرهنگ نوشته میشود اما سنت فرهنگ لغت این است که لفظ دیکشنری را به کار میبرند و برای آنها که دانشنامهای هستند هم چیزی به آن اضافه میکنند. اما در فرانسه چنین است که به آن میگویند فرهنگ دانشنامهای و اگر توجه داشته باشیم که ای اغلب به گی تبدیل میشود باید بگوییم فرهنگ دانشنامگی.
وی افزود: من اول بار این ترجمه را از مرحوم بیرشک دیدم. در فرهنگ سه جلدی صدری افشار و همکارانشان هم آمده است Persian encyclopedical dictionary اما اینکه چرا در طرف فارسی فرهنگنامه نوشته شده، داستانی است که میگویم.
باطنی سپس به دیدار کوتاه پیش از نشست خود با صدری افشار اشاره کر
او گفت:من در خلوت از آقای صدریافشار پرسیدم که اصطلاح فرهنگنامه را از کجا آوردید؟ گفتند مرحوم سعید نفیسی در ۱۳۱۹ دست به چنین کاری زد و کتابی را به همین سیاق تالیف کرد و اسم فرهنگنامه را او بر این کار گذاشت. اما این کار ظاهرا با دوران جنگ مواجه میشود و تا حرف «ت» ایشان کار کردند و بعد کار متوقف میشود. بنابراین غیر از نفیسی، هیچکس دیگری لفظ دانشنامهای را فرهنگنامه نخوانده است. حتا در فرهنگی که آقای صدریافشار در ۱۳۷۳ درآوردند، فرهنگنامه را فقط به دایرهالمعارف معنی کردند اما در این کار و کارهای قبلیشان خودشان آمدند، فرهنگنامه را دو معنی کردند: یکی به معنای دایرهالمعارف و دیگری فرهنگی که لغت و اعلام به طور توامان در آن باشد. قبل از کار آقای صدریافشار در هیچ جای دیگر فرهنگنامه به معنای فرهنگ دانشنامهای نیامده است. بنابراین من امیدوارم که لفظ فرهنگنامه مورد قبول اهل فن قرار بگیرد.
باطنی درباره ویژگیهای فرهنگنامه سه جلدی واژگان و اعلام گفت: آنچه در این سه جلد فرهنگ آمده است در قسمت اعلام یا اطلاعات دانشنامهای، فقط افراد نیست بلکه شامل قراردادها، جاها، کتابهای مشهور و بسیاری اطلاعات دیگر است. مثلا اگر به ترکمانچای نگاه کنید شما را ارجاع میدهد به عهدنامهی ترکمانچای و همچنین اشاره میکند که نام یک شهر در آذربایجان است. و همینطور که ادامه میدهیم به ترکمن میرسیم. قوم ترکمن تعریف میشود و اضافه میشود که شهرستانی در استان گلستان وجود دارد که نامش ترکمن است. همینطور میرسیم به ترکمن صحرا و چیزهایی که بسیار آموزنده است. در فهرست اعلام علاوه بر یادکرد از قدما نام کسانی مثل زریاب خویی، زرینکوب، احمد تفضلی، جهانگیر تفضلی و بسیاری از کسانی که به گردن ما حق دارند، آمده است.
این زبان شناس نامی که فرهنگپویای وی دو سال قبل به بازار کتاب عرضه شده بود درباره بخش واژگان فرهنگنامه گفت: قسمت واژگان نسبت به کارهای قبلی بازبینی شده است، واژگانی افزوده شده است، بعضی تعاریف غنیتر شده است اما برخی ایرادها همچنان باقی مانده است.
واژههایی که اضافه شدند من به چهار دسته تقسیم کردهام: یک دسته آنهایی که خود فرهنگنویس هم نوشته است نامتداول هستند. یک دسته واژههای گفتاری هستند. بخش سوم واژههای تخصصی و ادبی هستند. گروه چهارم واژههای بسیار جدید و امروزی هستند.
دوم تغییراتی در مقولهبندی و تعریفها ایجاد شده و بعضی از برشهای معنایی دقیقتر شده است و دقیقتر شکافته شده است.
از محاسن دیگر این فرهنگنامه، پیوستهای متعددی است که به آخرکتاب اضافه شده و به کاربران بسیار کمک میکند. جمعا ۲۷ پیوست به این اثر اضافه شده است. نام ماهها در تقویمهای مختلف، نشانههای ریاضی،جدول تناوبی عناصر، تقویم زمینشناسی و بسیاری دیگر.
باطنی ارائه کتابنامهمفصلی در انتهای اثر را از دیگر محاسن کتاب دانست وگفت: کتابنامه بسیار مفصل است و در شانزده صفحه در آخر کتاب آمده و بسیار مفید و باارزش است.
باطنی سپس با اشاره به این که اگر برخی ایرادات به این فرهنگ وارد میشود،به معنی کمانگاشت کار این گروه نیست و بلکه برای تذکر و اصلاح آن در ویرایشهای بعدی است گفت:بعضی از ایرادهای این فرهنگ این است که بعضی از تعاریف دقیق نیست اگرچه از این موارد بسیار کم است و ضمن اینکه تعریف کردن کار بسیار مشکلی است. مثلا حتا برای مسائل فیزیکی که در دنیای بیرون ما به ازا دارند با مشکل مواجهیم.[حاصل 20 سال پژوهش؛گفت وگو با دکتر محمد رضا باطنی]
برای نمونه شما کلمه میز را در نظر بگیرید که اگر بخواهد تعریف شود، باید ابتدا ویژگیهای اصلیآن برشمرده شود مثل این که میز چند پایه باید داشته باشد؟ که اگر بخواهیم پایه را ملاک قرار دهیم ، متوجه میشویم میزهای یک پایه ،دوپایه و چند پایه وجود دارند. پس به اعتبار پایه و جنس و اندازه و شکل نمیتوان میز را تعریف کرد. به هر چه دست میگذارید آن مساله میگریزد و نقض آن تعریف را مییابید. و نتیجه میشود میز وسیلهای پایهدار با سطح مسطح است که روی آن چیزی قرار میدهند. هر چیز دیگری به این تعریف بیفزایید نقیض آن پیدا میشود.
پس تعریف کردن کار بسیار مشکلی است اما با این وجود بعضی از تعاریف آقای صدریافشار میتوانست بهتر باشد. مثلا در تعریف آتش آورده است: جسم سوختنی که بر اثر احتراق با هوا ترکیب شده و نور و گرما تولید کرده است.
بنابر این تعریف آتش عبارت است از چوب یا زغال سنگ یا چیزی که مشتعل است اما آتش جسم مشتعل نیست. در حالی که آتش عبارت است از تبعات سوختن چیزی نه شیئی که دارد میسوزد.
این ایرادی است که به برخی از مداخل وجود دارد. لازم نیست ما خیلی چیزها را خودمان تعریف کنیم میتوانیم برای تعریف بعضی از این مداخل از فرنگیها که سالهای سال در این باره کار کردند کمک بگیریم. یقینا ما تجربه آنها را در تعریف کردن نمییابیم. بعضی از تعاریف ایشان در مقایسه با تعاریف فرهنگهای دیگر بسیار بسیار جالب و مورد توجه است. مثلا تعریف طویله را نوشتند فضای محصور و معمولا سرپوشیدهای که برای سکونت دامها از قبیل گاو، خر و اسب استفاده میکنند.
این را مقایسه کنید با تعریف استاد معین در فرهنگ معین که به اصولا تعریف طویله نیست. در حالی که تعریف آقای صدریافشار کاملا درست است و اطلاعات تاریخی کاملا درهم و برهمی که در فرهنگ معین در ذیل این مدخل آمده است، به خواننده و کاربر برای فهم این مسئله که طویله را بدون دیدن بشناسد و فهم کند، کمکی نمیکند.
ما نیازمند بانک دادگان واژههای زبان فارسی هستیم
در ادامه دکترمحمدرضا باطنی با اشاره به تجربهای که در انتشاراتآگاه در زمینه گردآوری نزدیک به 600 هزار لغت از دادگان زبان فارسی انجام شده بود،گفت: چون فرهنگهای فارسی ما هیچکدام دادگان ندارند بنابراین در تاریکی حرکت میکنند یعنی معلوم نیست که چه چیزی برای فارسی زبان اهمیت دارد. ما در زمانی که در انتشارات آگه مشغول پیدا کردن دیتا بیسها بودیم برای مثال دنبال کلمه «اریکه»میگشتیم که ببینیم این کلمه در کتابهای گذشتگان ما چگونه و به چه صورت و برای چند بار به کار رفتهاست، چرا که معتقد بودیم معنی کلمه را در بافتی که آن کلمه به کار میرود باید در نظر بگیریم.
در حدود صد بار در دیتا بیس کوچک ما کلمهی «اریکه» آمد اما «اریکه»ی تنها فقط دو بار آمد در مقابل نود یا نود و هشت بار «اریکهی قدرت» آمده بود، در حالی که در هیچ کدام از فرهنگها اریکهی قدرت نیامده است و فقط اریکه آمده است و این راه رفتن در تاریکی است. بنابراین اگر بخواهیم کار علمی درباره فرهنگنویسی انجام بدهیم ناگزیریم از این که دیتا بیس داشته باشیم که ما نام آن را دادگان میگذاریم. بدون دیتابیس فرهنگنویسی راه رفتن در تاریکی است و البته آدمی در تاریکی هم میتواند راه را گم نکند، اما خیلی راه پرزحمت و طاقت سوزی است و امکان خطا و اشتباه در آن وجود دارد.
باطنی درباره ایراد دیگر این فرهنگ گفت:یک ایراد دیگر که به نظرم رسید به برخی واژههای دوجزیی برمیگردد که تعدادی فهرست شدند و یک تعدادی تعریف شدند که به آن اشکال مدخل گزینی میگوییم. مثلا اینهایی که میگویم فهرست شدهاند: سوء تدبیر، سوء مدیریت، سوء نظر، سوء تعبیر، سوء نیت، سوء هاضمه، سوء مزاج، سوء رفتار، سوء معامله اما بعضی از اینها که با سوء آمدهاند معلوم نیست به چه دلیلی در فهرست نیامدهاند و تعریف جداگانه دارند. مثلا هیچ دلیلی نیست که چرا سوءتغذیه باید تعریف شود، ولی سوءهاضمه فهرست شود. این مشکل با کلمات دیگری که به کلمه«خوش»میچسبد هم وجود دارد. من گمان میکنم شیوهی قبلی که در فرهنگ به کار رفته بود و عمدتا کلماتی که با خوش یا سوء فهرست شدهاند، فهرست کردهبودند بهتر و درستتر جواب میدهد تا اینکه بعضی را انتخاب کنند و تعریف کنند.
به گفته دکتر باطنی ،بعضی از تغییرات فرهنگ در جهت بهبود نبوده است. در ویراست قبلی «بودایی» هم به عنوان اسم به کار رفته است و هم به عنوان صفت که اسم آن میشود کسی که پیرو بوداییت است و صفتش میشود منسوب یا مربوط به بودایی. ولی در فرهنگنامهی جدید مقوله بودایی فقط به صورت صفت تعریف شده است و بودایی به معنی اسم حذف شده است. البته اضافه کنم اکثر صفتهایی که ذکر کردهاند، نوشتهاند که صورت جمع آنها هم با «ها» میآید. البته این طور است که همه صفتها در فارسی میتوانند به جای اسم بنشینند اما این جواب آن قضیه را نمیدهد که در بودایی قسمت اسم را به کلی حذف کنیم و بگوییم صفت است ولی صفتی است که به جای اسم مینشیند.
تغییرات در جهت روشمندی بیشتر فرهنگ است
دکتر باطنی با اشاره به این که بسیاری از تغییرات در جهت روشمندی بیشتر فرهنگ است گفت: مثلا در ویراست قبلی بوته یک مدخل بود با سه معنای مختلف اما در ویراست جدید دو مدخل شده است.
برآیند همه این بحثها این است که فرهنگ آقای صدریافشار و همکاران شان فرهنگی پویاست برای اینکه دائما در حال تغییر است و تغییراتی که در آن وارد میشود کلا در جهت بهبود فرهنگنویسی است. ایرادهایی که گرفته شد در برابر محاسن فرهنگ ناچیز است و ذکر آنها صرفا برای جلوگیری از پارهای ایرادهاست که در کار فرهنگنویسی اجتنابناپذیر است.
درادامه غلامحسین صدری افشار با اشاره به این نکته که قسمتهای سودمند فرمایشهای دکترباطنی را وارد ویراست جدید فرهنگ خواهم کرد، گفت:اهمانطور که خانم حکمی توضیح دادند، ما هیچ کدام زبانشناس نبودیم و به همین دلیل جرات نکردیم که ریشه برای واژگان بدهیم و این برای یک فرهنگ عیب است. ریشه زبانی بسیار مهم است اما چون ما قصدمان این بوده که اطلاعاتی بدهیم که به باور خودمان درست است، از این مقوله صرفنظر کردیم.
از طرفی فرهنگ تا وقتی که مصور نشود یک فرهنگ کامل نیست. ایراد بزرگ فرهنگ ما این است که هنوز مصور نیست و ریشه ندارد. ریشه را مطمئنم که ما نمیتوانیم انجام دهیم اما امیدوارم به همت ناشر که کارهای بزرگی را تقبل کرده است ما بتوانیم ویراست دیگری با تصاویر لازم و نه فقط تصاویر زینتی ارائه دهیم. فرهنگ ما از جهت مترادف هنوز فقیر است.
تصویرگر قابل برای مصور کردن فرهنگ نداریم
داود موسایی در برابر برخی پرسشها درباره مصور نبودن فرهنگ به سنت نوپای فرهنگنویسی در ایران اشاره کرد و گفت:فرهنگهایی مانند لاروس، وبستر و ... سالها سنت فرهنگنویسی را دارند که ما نداریم. ما حتا نمیتوانیم تصویرگری را پیدا کنیم که اشل واقعی هر ژستی را در فرهنگ بیاورد به همین دلیل ما دو راه بیشتر نداریم. یا اینکه از یک سری از تصاویر تزئینی استفاده کنیم که سیاست و استاندارد ما چنین چیزی نیست. یک بار این کار را کردیم اما دیدیم کار الکنی از آب درمیآید. در بعضی از مواقع نبودن یک چیزی استاندارد را بالاتر میبرد تا بودن آن. البته درباره «اعلام»طبیعی است که باید تصاویرش میبود اما چون چندین سال طول کشید چاپ این فرهنگ و معطلی برای تصاویر اعلام به طور طبیعی کار را دچار اشکال میکرد تصمیم گرفتیم یک یا دو چاپ به همین صورت دربیاوریم ولی در ویرایش دیگر اعلام که تا پایان امسال منتشر خواهد شد، تصویردار خواهدبود.
مدیر انتشارات فرهنگ معاصر با اشاره به تصاویری که در فرهنگهای ایرانی آمده گفت: هیچکدام تصاویری نیستند که کارگشا و گرهگشا باشند در حالی که وقتی به «فرهنگ لانگمن» مراجعه میکنید تمام تصاویر یکدست است و یک طراح همهی آنها را اندازه گرفته و همخوانی دارد که ما در ایران چنین چیزی نداریم.
وی افزود: ما باید در تصویرگری فرهنگها تمرین کنیم و یاد بگیریم. عکسهایی که در فرهنگهای غربی آمده است برای ما قابل استفاده نیست و ما اگر قرار است مثلا عکس هندوانه بگذاریم باید عکس هنداونه شریفآباد را بگذاریم و نمیتوانیم هندوانهای که در اسپانیا میبینیم را بگذاریم این کار ظریفی است که اگر امروز شروع شود پنج سال دیگر ثمر میدهد. پس ما میدانستیم و به این معنا نیست که این آگاهی را نداشتیم.
محمدرضا باطنی که در زمینه فرهنگ نگاری تجربههای وثیقی دارد، در ادامه سخنان مدیر انتشارات فرهنگ معاصر به تصویر سازی در فرهنگها پرداخت و گفت:در عکس گذاشتن برای فرهنگ باید بین فرهنگهای آموزشی و فرهنگهای خیلی مفصل که عکس میگذارند تفاوت قائل شد، چرا که به علت همان اشکالی که در تعریف یک شکل یا شئ وجود دارد سعی میکنند از عکس استفاده کنند تا مقصود اصلی را برسانند. برای نمونه فرهنگهایی مثل لانگمن که فرهنگهایی آموزشیاند و عموما مخاطب آن کسانیاند که خارجی زبانند و یا زبانمادریشان انگلیسی نیست و به دلیل آنکه مرددند تعریف مثلا لغت سیب نمیتواند فرد را به فهم از این کلمه برساند، و پیام را منتقل نکند، یک عکس سیب را میگذارد. اما در فرهنگ فارسی که برای فارسی زبان نوشته میشود گمان نکنم عکس سیب لازم باشد.
اما اگر شما به فرهنگ راندوم هاوس نگاه کنید، میبینید علاوه بر اینکه عکس اعلام را گذاشته و تعریفهایشان را ارائه کرده است، درباره واژگان ،فقط آنهایی که بسیار بسیار دیر فهم هستند، مانند انواع ماهیها و انواع گلها که مردم نمیدانند چه طور شکلی دارند ، عکس را طرح گذاشتهاند. حتا در فرهنگهای آموزشی مانند آکسفورد و لانگمن با وجود اینکه نهایت سعی شده تا مثلا واژه هلدادن را تعریف کنند، اما عکس هم کنارش گذاشته است تا مخاطب و کاربر دقیقا مفهوم هل دادن را متوجه شود. پس عکسهایی که در فرهنگهای دیگر آموزشی میبینیم الزاما برای فرهنگ فارسی زبان و یک زبانه لازم نیست. فقط برای چیزهایی که نادر هستند و در حوزه تجربه ما نیستند برای آنها لازم است که عکس بگذاریم.
دکتر باطنی در ادامه درباره چرایی نبود ریشهشناسی برای فرهنگهای زبان فارسی گفت: در مورد ریشهشناختی باید از دکتر(ژاله) آموزگار و دیگران پرسید که چرا یک فرهنگ ریشهشناسی ،ولو اینکه ناقص باشد، در حد عام منتشر نکردهاند. چون کار آقای صدریافشار هم نیست. ریشهشناسی در حد اینکه بگوییم واژه کجایی است گره از کار باز نمیکند، بلکه باید به اصل آن در زبان اصلی بازگردیم تا جایی که به جایی برسیم که بگوییم نمیدانیم. باطنی درباره واژههای مترادف گفت: خیلی درباره آوردن مترادف برای یک واژه موافق نیستم. فرض کنید پهن را معنا کردید بعد زیر آن مینویسید که هممعنای آن عریض است. اما این طور نیست چون در بعضی از بافتها عریض و پهن هممعنا هستند و در بسیاری از بافتها هممعنا نیستند، یعنی به جای هم به کار نمیروند. پس مترادف کامل در زبان وجود ندارد. بنابراین مترادف بدون اینکه توجه خواننده را به آن جلب نکنیم، میتواند گمراهکننده باشد.
نسرین حکمی درپاسخ به چگونگی به کاربردن واژههای مترادف در فرهنگنامه فارسی واژگان واعلام گفت: ما سعی کردیم مترادفها را در آن بخشی که مشابهت و تا حدودی همپوشانی وجود دارد، برای آن تعریف معین پهن یا عریض را بیاوریم. یعنی اگر عریض چهار تا تعریف داشته و پهن سهتا تعریف داشته، به طور مثال در یکی از آنها به آنجایی که میشود اینها را به جای هم استفاده کرد، ما انتهای آن مثلا پهن را نوشتیم یا نوشتیم عریض. شمارهی یک با پهن یکی بوده است شمارهی دو و سه که آن کاربرد را نداشته آن لغت را به عنوان مترادف نداریم.
وی همچنین درباره استفاده از تصویر در فرهنگها و مشکلات تهیه آن گفت: در مورد تصویر آقای موسایی درست میفرمایند یکی اینکه بایگانی عکس به صورت عکاسی و بایگانی نقاشی برای هر جسمی که فیزیکی است، وجود ندارد. اما برخی از کلمات و واژهها نیازمند تصویرند، برای نمونه همچنانکه آقای صدری افشار اشاره کردند، ما هنوز در داستانها و رمانها داریم از کلمه آتشگردان استفاده میکنیم و این کلمه از زبان فارسی بیرون نرفته و مهجور نشده و حتا نمیتوان به آن نامتداول گفت،اما برخیها نمیدانند که آتش گردان چه شکلیاست. در نتیجه برای بچههای امروز هر چه قدر این آتشگردان را توصیف و تعریف میکنیم و هر چقدر سعی میکنیم معنای آن را برسانیم اما بچههای نسل جدید این وسیله را ندیده و این عکسها برای آن دسته واژگانی است که این طور کاربرد دارند، اما استفاده امروزی ندارند.
وی درباره فرهنگ اعلام در دست انتشار گفت: آقای موسایی تمام سعیشان را کردند و تا جایی که همکاران هنرمندشان میتوانستد، عکس پیدا کردند، اما عکس برخی از افراد را نمیتوانستند حتا در کتابخانه ملی پیدا کنند. برای نمونه برای نماینده مجلسی که تاثیر تاریخی در تاریخ ما داشت، عکس درب و داغانی پیدا شد که هیچ طوری اسکن نمیشد و نمیدانستند باید با آن چه بکنند.
ما باید قبول کنیم بایگانی ضعیف داریم و عکاسها روی آن کار نکردند. تمام گلها و گیاهان و درختها و ماهیهای ما به عکس نیاز دارند نه به دلیل آموزشی بودن آنها، بلکه به دلیل اینکه در هر منطقهای اینها با اسامی متعدد با هم اشتباه میشوند. بادام کوهی یک جا ارژن گفته شده است اما جایی خانواده یک تیرهی دیگر است. به این دلیل عکس لازم است. یا اصطلاحات فنی. آقای موسایی یک سال بر این مساله کار کردند اما میسر نشد.
حکمی درباره ویراست تازه فرهنگ نامه گفت: در فرهنگنامهمان نسبت به ویراست قبلی علاوه بر واژگان فارسی امروز خواستیم یک خرده حوزه را وسیعتر کنیم. پس نامتداولهایی که امروز نامتداولاند، ولی در ادبیات امروز ما متداولاند و گفتاریهایی که ممکن است به نظر بیاید که همه میدانند را هم وارد فرهنگ کردیم. چون میخواستیم تا حدودی ادبیات کلاسیک وارد این فرهنگنامه بشود، از سوی دیگر واژههای تخصصیهای فنی و ادبی و تا حدودی واژههای علمی، پزشکی، شیمی، کامپیوتر که داریم خودمان استفاده میکنیم بدون اینکه بدانیم ریشه آن چیست را در فرهنگآوردیم.
وی به برخی واژههای پرکاربرد که از زبان دیگری وارد زبان فارسی شده است اشاره کرد و گفت:در کامپیوتر همه دارند میگویند چت کردن. تا وقتی فرهنگستان فکری به حال این تخصصیها نکرده است ،ما ناچاریم بعضی از واژههای حوزههای دیگر را که فارسی هم نیستند وارد کنیم، چون وارد شدهاند؛ یعنی کاربر چه بخواهیم و نخواهیم وارد کرده است.
برخی واژهها مانند پودمان روی تابلوی خیلی از موسسات آموزشی دورهای آمده و نوشته شده آموزشکده پودمانی فلان. ما اینها را هم ناچاریم وارد کنیم. از دید گروه ما بیشتر از آنکه از طریق متون قرار باشد واژه وارد شود، الان کاربرها از ما جلوترند ؛یعنی متون یک طرف است و کاربران طرف دیگر که از واژگانی که یا وارداتی است یا میسازند، استفاده میکنند. از نظر ما تا وقتی پودمان تابلو نشده بود، یعنی تثبیت نشده بود، ما وارد فرهنگ، نکردیم اما وقتی تبدیل شد به تابلوی موسسات آموزشی ،طبعا ما وارد میکنیم. ما به واژگان جدید زمان میدهیم و وقتی تثبیت شد وارد فرهنگ میکنیم، نمیدانم درست است یا غلط است اما خط مشی گروه ما این شکلی است.
نسترن حکمی درباره تلفظ ونحوه تلفظ واژهها گفت:علاوه بر این که با واژههای وارداتی مشکل داریم ،با تلفظ آنها هم مشکل داریم بنابراین ما بنا را بر این گذاشتیم که اصولا داوری نکنیم و وقتی مردم واژهای را آوردند و مدتی با آن کار کردند آن واژه، واژهی زبان فارسی است. منظورم این نیست که ریشهاش کجاست وقتی فارسیزبان به کار میبرد و مردم آن را میفهمند و خودش که به کار میبرد میداند چگونه به کار ببرد از نظر ما این واژه دیگر باید وارد شود بدون هیچگونه داوری. مساله تلفظ هم جزو مشکلات ماست. فعلا ما باید کار کنیم و این کلمات را بیاوریم و پالایش شود.
محمدرضا باطنی هم درباره قدمت و تازگی واژهها گفت:فرهنگ سخن کار خوبی کرده است و برای برخی از کلمات قدیمی در جلویشان ،نوشته قدیمی یا مهجور. بنابراین شما تکلیفتان را میدانید که این معنای امروزی واژه نیست. اگر که آنها آن دقت بیشتر را داشتند و میگفتند که این تا چه قرنی به کار میرفته است، این روش خیلی خوبی بود که رشته معنایی بریده نشود .
باطنی با اشاره به این که در افواه میگویند، واژههای نو را بچهها میسازند و افراد بیسواد گفت: صرف نظر از واژهسازی آگاهانه، واژههایی که وارد زبان میشوند، را این دو گروه میسازند. چون نمیدانند چه میکنند. یا بعضی از اوقات گرایشی در مردم هست که کلماتی که شفاف نیستند آنها را شفاف کنند. مثلا همبرگر یعنی چیزی که از هامبورگ آمده ،ولی خود انگلیسی زبانها فکر کردند که قسمت اول آن Ham است و burger هم یعنی آن را لای دو تکه نان بگذارند. بنابراین به قیاس آن ساختهاند چیزبرگر، دبل برگر و ... و جالب این که در حال آمدن به این نشست بودم دیدم روی یکی از ساندویجیها نوشته شده حسن برگر.
باطنی درباره نحوه ورود یک واژه به فرهنگ گفت:نحوهای که این کلمات کمکم با ما آشنا میشوند این طوری است که کمکم قشر وسیعی در حوزه گفتار آن را به کار میبرند و در حوزه گفتاری وسیع میشود، اما کسی آن را نمینویسد. قدم بعد رماننویسانی که از شیوهی گفتاری پیروی میکنند در نوشتههایشان این گونه واژهها را میآورند. بعد این نوشته اگر از سوی نویسنده خوبی به کار رفته باشد، مورد تقلید قرار میگیرد و کمکم در فرهنگ با انبر گرفته میشود و میگویند، این گفتاری و عامیانه و بعد وارد فرهنگ میشود. این روند را همه زبانها دارند. در خارج هم فرهنگهای اسلنگ هم هست.
باطنی با اشاره به این نکته که در حوزههای دیگر علمی همانند فیزیک و شیمی و ریاضی و پزشکی کار فرهنگ نویس راحت تر است گفت: چون کامپیوتر دست بچههاست ما از پس آنها برنمیآییم . دیگر اینکه انتظار نداشته باشیم فرهنگستان برای آنها معادل بسازد. به وبگاه بیبیسی نگاه کنید برای همه این کلمات فارسی گذاشته است. در یک فرهنگ کامپیوتری که آقای موسایی درآوردند و دوست عزیزی که جز به جز ترجمه میکنند برای آپلود «بالا بار گذاشتن» و برای دانلود «پایین بار گذاشتن»، آورده است، اما بیبیسی آپلود را «سوار کردن» و دانلود را «پیاده کردن» معنی کرده است و برای کانفرم گفته است «تایید». ما میتوانستیم این کار را بکنیم. فرهنگستان میتوانست به سادگی این کار را بکند و بیبیسی در پیدا کردن این برابرها از ما خیلی جلوتر است.
در مورد عکس یک نکته دیگر این است که باید برای چیزهایی که در فرهنگ ما هست اما دیگر در حوزه تجربی ما نیست برای اینها حتما باید عکس گذاشت.
صدری افشار در ادامه درباره گفتار عامیانه گفت: عامیانه زبان مردم بیسواد است؛ کسی که به تلفن میگوید تلیفون. این عامیانه است. اما آنجایی که حرف میزنیم این زبان گفتاری است. عامیانه از گفتاری متمایز است اما متاسفانه در فرهنگهای ما چه دکتر معین چه دیگران اینها را مرتب به نام عامیانه میآورند اما آنها گفتاری است.
دکتر ژاله آموزگار:در قدیم لغت مترادف نداشتیم
ژاله آموزگار که تا به این لحظه در سکوت و در جمع مخاطبان این نشست به سخنان گوش میکرد به سخن آمد و درباره واژههای مترادف گفت: در زبان قدیم مطلقا مترادف وجود نداشت و وقتی که دو واژه را میآورند آنقدر اینها تفاوت معنایی کوچکی دارند که اصلا نمیشود گفت یکساناند. در زبانهای پهلوی ممکن است کلمات شبیه هم باشند اما ما فقط خیال میکنیم و اینها با هم تفاوت دارند. من هم باور دارم که مترادف اصلا وجود ندارد.
وی درباره ریشهشناسی و نبود یک فرهنگ ریشه شناسی گفت:به گمانم این کار در داخل یک فرهنگ عمومی خیلی سخت است و باید یک فرهنگ ریشهشناسی جدا وجود داشته باشد. ولی باز هم به نظرم دادن این اطلاعات که کلمه از کدام زبان آمده است شاید مفید باشد.
آخرین فردی که در این نشست به سخن گفتن پرداخت، دکتر علی محمد حق شناس بود که در سخنانی به جایگاه انتشارات فرهنگ معاصر در سنت فرهنگنویسی پرداخت.[موج فرهنگنویسی را فرهنگ معاصر ایجاد کرد]
گزارش همشهریآنلاین حاکیست در این نشست چهرههایی چون دکتر اسماعیل سعادت،ژاله آموزگار، دکتر محمود عبادیان،دکتر خسرو پارسا ، دکتر مهشید مشیری و ... در جمع حاضران و مخاطبان حضور داشتند.