با این وجود، عدهای براین عقیدهاند که در فلسفه او یک روح دینی دمیده شده است. به هر حال ویتگنشتاین با وجه دینیاش در کشور ما مورد توجه خاصی قرار گرفته و برخی سعی در واکاوی اندیشههای دینی ویتگنشتاین دارند. در نشستی که در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و در ادامه سلسله درسگفتارهایی در فلسفه دین برگزار شد دکتر قاسم پورحسن، استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی، نظریه صورت حیات و عمق نفوذ با تأکید بر نگاه ویتگنشتاین به دین را بررسی کرد و دکتر سید حسن حسینی، استاد فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف نیز مروری بر مهمترین نظریههای زبان دین و نظریه زبان طبیعی دین داشت. در پایان این نشست دکتر محسن جوادی به نقد دیدگاههای سخنرانان پرداخت و مدعوین نیز پرسشهای خود را با فراغ بال و فرصت فراهم آمده ارائه کردند. آنچه در پی میآید جستاری از سخنرانیهای این نشست است.
دکتر حسینی بهعنوان نخستین سخنران این درسگفتار به تبیین نظرات خود درباره زبان طبیعی پرداخت. وی درباره نظریه زبان طبیعی دین گفت: مهمترین ویژگی این نظربه سازگاری و انطباق آن با منطق درون دینی ادیان است. برخی عناصر این نظریه مشتمل بر برخی اصول نظریههای پیشین است اما ادعای اصلی من بیشتر مبتنی بر ارائه طرحی نو درخصوص مسئله زبان دین و ارائه دیدگاهی نوین با تأکید بر رویکرد زبان طبیعی است. به عبارت دیگر، پیشفرض این دیدگاه، طبیعی بودن زبان است. استاد دانشگاه صنعتی شریف سپس به تبیین ویژگیهای زبان طبیعی دین که از اصل زبان طبیعی (با رویکرد خاص) نشأت گرفته است پرداخت. مباحث مهم زبان طبیعی دین بدین ترتیب است:
معناداری مفردات در زبان طبیعی
در مباحث مربوط به فلسفه زبان، معناداری مفردات معیارهای مختلفی دارد. نظریههای مصداقی، ایدهای، محرک و پاسخ و کارکردگرایی مهمترین دیدگاهها را تشکیل میدهند. در زبان طبیعی، معناداری مفردات متعین و یا در انحصار هیچکدام از این دیدگاههای تبیینی نیست. به عبارت دیگر، در زبان طبیعی، معناداری مفردات گاهی مصداقی یا ایدهای و یا منطبق بر دیگر فرضیهها و نظریههای مطرح شده در فلسفه زبان است، گرچه ممکن است شامل اقسام دیگری هم باشد.
درحقیقت این تقسیم بندی، خود از استقراء اقسام مختلف کاربردهای زبانی در زبان طبیعی حاصل شده است که خود میتواند صورتهای دیگری از معناداری مفردات را نیز تبیین کند.
اصرار پوزیتیویستهای منطقی در همسان پنداری معناداری و تحقیق پذیری با منطق زبان طبیعی سازگاری ندارد. اگر چه ممکن است در برخی عبارات زبانی، تحقیق پذیری عیناً ملاک معناداری نیز محسوب شود اما در زبان طبیعی این دو مقوله از یکدیگر جداست؛ بهنحوی که بیتردید میتوان گفت تحقیقپذیری (به معنای سنجش صدق یا کذب یک گزاره) فرع معناداری عبارات زبانی است.
معمولاً چنین گفته میشود که تحقیق پذیری برای سنجش صدق یا کذب گزارههاست؛ یعنی در تحقیق پذیری بهدنبال یافتن راه حلی برای پیدا کردن معیار صدق و کذب عبارات زبانی مشمول صدق و کذب هستیم. طبیعی است که با این قید، مفردات از شمول تحقیق پذیری جدا میشوند اما از طرف دیگر در زبان طبیعی، صدق یا کذب، فقط یک سطح از تحقیق پذیری را نشان میدهد، ضمن آنکه اصل صدق و کذب نیز در منطقهای چندگانه بهخصوص پس از منطق فازی، وضعیت جدیدی بهخود گرفته است.
در حقیقت تحقیقپذیری زبان طبیعی طیف وسیعی از صدق و کذب، درست و نادرست، موفق و ناموفق، قابلقبول و غیرقابلقبول، نتیجه بخش و بینتیجه، رضایتبخش و بیرضایتی و شبیه آن را تشکیل میدهد و به هیچ وجه منحصر در درستی یا نادرستی یا حتی طیفی از درستی، نادرستی نیست. این ویژگی مستلزم رد انحصار زبان منطقی در زبان گزارههاست، چنان که در زبان طبیعی، حتی انشائات (غیرگزارهها) نیز در شمول درستی یا نادرستی میتوانند قرار گیرند، بدون آنکه به جملات و گزارهها تحویل یابند.
در زبان طبیعی، تحقیق پذیری گزارهها، در نسبت با منابع معرفت تبیین میشود. براساس دیدگاه چند گانه بودن منابع معرفت، تحقیق پذیری گزارهها ممکن است از طریق تجربه یا استدلال عقلی و یا صرف تعقل و اندیشه یا شهود و حدس و یا از طریق وحی و تعبد و نقل باشد. بنابراین، هر گزارهای صرفاً باید در نسبت با منبع معرفتی خود مورد سنجش و تحقیق گزارهای برای تعیین ارزش صدق یا کذب قرارگیرد. توجه به این نکته مهم در زبان طبیعی از بسیاری مغالطات جلوگیری میکند.
معناداری، سیّال و متحول است
با توجه به اهمیت کارکردی زبانی، معناداری عبارات زبان، شامل مفردات و گزارهها، سیال و در زمان، متحول و متغیر است؛ البته این به معنای نفی معناداری قراردادیگرایی عبارات زبانی نیست. به عبارت دیگر، معنای یک عبارت زبانی پس از تعیین در معناداری قراردادی، توسط کاربردهای زبانی، معنادار میشود. نمونههای بسیاری از این اصل را میتوان در زبان طبیعی ملاحظه کرد.
تبیین ارتباط زبان طبیعی و زبانهای غیرطبیعی مهم است. در حقیقت آنچه تحت عنوان زبانهای متنوع و متعدد گفته شده است، توسط زبان طبیعی بهعنوان صورت تمامی زبانهای ثانوی، تعین پیدا میکند. زبانهای غیرطبیعی با وجود بهرهمندی توسط کاربرد زبانی خاص خود، ریشه در زبان طبیعی دارند و از آن نشأت میگیرند؛ بنابراین، نمیتوان زبانهای غیرطبیعی را کاملاً از هم جدا و منفک دانست. این بدان معنا هم نیست که زبان طبیعی جمع زبانهای غیرطبیعی است بلکه در حقیقت چنان است که هر زبان غیرطبیعی توسط زبان طبیعی بهصورت یک نوع خاص تشخص مییابد.
از دیگر ویژگیهای زبان طبیعی، مرکب بودن زبان طبیعی از شیوههای مختلف کاربردی زبانی است. استفاده از زبان حقیقی و غیرحقیقی، رئالیستی و ضدرئالیستی که شامل انواع مختلفی از قبیل استعاره، نماد و مجاز است، از خصوصیات زبان طبیعی است. معناداری عبارات زبانی در این شرایط بستگی به امور مختلف معنایی و تفسیری دارد. همچنین در زبان طبیعی، تفکیک جملات به جملات توصیفی و غیرتوصیفی یا تفکیک فعل گفتاری به جملات سهگانه (آستین) و یا تفکیک سمانتیک و پراگماتیک (گرایس)، بخشی از فرایند قصد معنا، اظهار زبانی و ایجاد معنا در مخاطب است، گرچه تعیین شرایط فرایند معنا به عوامل مختلفی بستگی دارد که بحث آن در موضوع این مقاله نیست.
نظریه صورت حیات و عمق نفوذ
در ادامه این نشست دکتر قاسم پورحسن، استادیار گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی، به بحث درباره نظریه صورت حیات و عمق نفوذ پرداخت. وی در آغاز سخن با اشاره به این نکته که سرچشمه نخستین نظریه صورت حیات و عمق نفوذ، به گزاره هفتم تراکتاتوس ویتگنشتاین یعنی گزاره پایانی باز میگردد: به این گفته وینگنشتاین اشاره کرد که آنچه دربارهاش نمیتوان سخن گفت، میباید دربارهاش خاموش ماند.
کلمات و زبان در متن زندگی و صور حیات Forms of Life معنا دارند. صورت حیات همان کل زمینهها، کنشها و اعمال و فرهنگ است. تا فرد در صور خاصی از حیات شرکت نکند یا تا اندازهای با آن همدلی نداشته باشد، معنای زبان و کلمات برای او صورت خاصی نداشته و نمیتواند آن را درک کند. پس نمیتوانیم خارج از صورت حیات دین درباره آن زبان داوری کنم یا قانونی برای داوری آن وضع کنیم. هرچه شرکت در یک حیات عمیقتر و بیشتر باشد، فرد صاحب صورت نیرومندتر شده و درباره آن حیات واجد باور عمیق میشود که همان عمق نفوذ است، لذا معناداری نیز میتواند براساس تصویر حیات، دارای مراتب باشد.دکتر پورحسن با اشاره به کتاب تراکتاتوس و اینکه ویتگنشتاین معنا را همان ساختار و گزاره میداند، اظهار داشت: ویتگنشتاین معتقد است که زبان، تصویری از جهان است لذا آنچه تصویر باز مینماید، معنای آن است. پس از طریق زبان جهان را می شناسیم؛ بنابراین زبان من، جهان من است. او مهمترین ویژگی گزاره را تصویری بودن آن میداند. گزارههایی که جهان را به تصویر میکشند، معنا دارند. از اینرو هر گزاره، هم درباره جهان چیزی میگوید (sayable) و هم نشان میدهد (showable).
حوزه زبان حوزه جهان است و اگر از این محدوده خارج شود بیمعناست. گزارههای بیمعنا دو قسم اند: یا فاقد معنا و senseless یا مهمل هستند nonsensical. گزارههای بیمعنا تصویرگر و منعکسکننده جهان نیستند و چیزی را بازنمایی نمیکنند. گزارههای فاقد معنا، متعلق به مرز زبان است اما گزارههای مهمل به ورای مرزهای زبان تعلق دارند. ویتگنشتاین در دوره دوم از این تئوریگذار کرده و تصریح میکند که حوزه دین و باورهای دینی و غایت زندگی امور نشان دادنی است. وی جهان، برخی امور و حوزه دین را راز آلود میداند.
وی در ادامه گفت: ویتگنشتاین در تراکتاتوس میاندیشد که آیا زبان دینی به چیزی اشاره دارد یا خیر؟ اما در پژوهشها بر چگونگی دلالت زبان دینی متمرکز شد. 5گزاره از یک تا 5 اساس دیدگاه ویتگنشتاین متأخر یا دوم است و این 5گزاره تفاوت بنیادین با گزارههای 7 تا 9 دارد. بررسی اهمیت نظریه صورت حیات به مقایسه 2دسته گزارهها منوط است: گزارهای معنادار است اگر و فقط اگر یا تحلیلی و پیشینی باشد یا در خارج قابل تشخیص و تحقیق باشد. گزارههای تحقیق پذیر شدید (گزارههای موجبه جزئیه یا گزارههایی که مستقیماً به جهان خارج یا قابل مشاهده دلالت کند) و تحقیقپذیر ضعیف (گزارههای احتمالی یا موجبه کلیه یا گزارههای علم) 2قسم مهم گزارههای معنادار هستند. ویتگنشتاین در مقابل این دو گزاره ابتدا واکنش نشان داده و حوزه معنا دار را گسترش داده و سپس ملاک معناداری را تغییر میدهد: صرفاً نشان دادن صدق یک گزاره برای معنا داشتن آن کافی نیست بلکه باید کذب آنرا نشان دهیم. گزارهای معنادار است اگر و فقط اگر نقیض یا تکذیب آن نیز معنا دار باشد. بنابراین زمانی گزارههای دینی بیمعنا خواهند بود که ابطالپذیر بوده و کذب آن را بتوانیم نشان دهیم.
دکتر پورحسن در ادامه سخنانش با تأکید بر این نکته که همه آرای ویتگنشتاین در دوره دوم درباره باور دینی بر صورت حیات و ایمان راسخ یا عمیق استوار است، گفت: ویتگنشتاین گزارههای ذیل را در تبیین تئوری صورت حیات ارائه میدهد: آنچه باید پذیرفته شود، صور زندگی است. وی باورهای ما را با کنشها، ارزشها و اعتقادات پیوند میزند و میگوید: اینها سازنده شکل جامع زندگی ماست. صورت زندگی همان تفکر، تصورات، مفاهیم خاص کنشگر، موقعیت و فرهنگ است. بیان کردن از طریق زبان بخشی از یک صورت زندگی است. چرا نباید یک صورت زندگی منجر به اظهار باور به روز رستاخیز شود؟ دین به مثابهصورتی از زندگی است. باورهای دینی نقش مؤثر و حیاتی در زندگی مؤمنین دارند و تزلزل ناپذیرند. این عمق و پایبندی استوار در باور دینی بهصورت زندگی و تصویری مربوط است که مؤمن در آن زندگی میکند.