آنها شاید همین چند سال قبل اصلا درباره این مسئله فکر نمیکردند زیرا فکر میکردند که فرزند آنها هرگز در خطر اعتیاد نیست ولی امروز تصور دیگری دارند زیرا آنها متوجه شدهاند که همه در خطر هستند مگر اینکه قبلا پیشگیریهای لازم را کرده باشند. در این راه 2تفکر ریشهای وجود دارد:
1 – این کاملا بینتیجه است که مسئولین فقط مانع تولید و عرضه مواد مخدر شوند زیرا این مسئله به مرور زمان غیرممکن میشود بلکه باید بیشتر تلاش در جهت ممانعت از به وجودآمدن و پیشرفت اعتیاد باشد؛ یعنی قدم اول مبارزه با مواد مخدر نیست بلکه هدف پیشگیری از به وجود آمدن اعتیاد است.
2 – بهترین روش برای جلوگیری از اعتیاد معالجه آن نیست بلکه پیشگیری از به وجود آمدن آن است. طی سالیان گذشته متخصصین به این نتیجه رسیدهاند که یک برنامه صحیح پیگیری از اعتیاد خیلی زودتر از آن چیزی که قبلا تصور میکردند باید آغاز شود، بنابراین آنقدر که پیشگیری از ایجاد اعتیاد اهمیت دارد معالجه آن از اهمیت برخوردار نیست، البته یک نسخه 100درصدی برای مبارزه با اعتیاد وجود ندارد ولی سعی ما بر آن است که تا جای ممکن راهی منطقی و عملی برای پیشگیری از اعتیاد را ذکر میکنیم و در پایان از علائم خطری که نشانه اعتیاد است نام میبریم.
تقریبا 30سال پیش گروهی از دانشمندان در آمریکا تحقیقات درازمدتی را آغاز کردند. در این تحقیقات 100کودک از طبقات مختلف جامعه انتخاب شدند که از زمان تولد به مدت 20تا30سال طبق جدول و در زمانهای مشخصی مورد معاینه جسمی و روانی و همچنین بررسی چگونگی پیشرفت اجتماعی قرار میگرفتند.
در این فاصله کودکان تبدیل به بزرگسالان شدهاند و محققان هم در این دوران مقدار زیادی اطلاعات بهدست آوردهاند. این تحقیقات درازمدت نشان میدهد که انسانها در شرایط بخصوص، واکنشهای متفاوتی از خود نشان میدهند.
نتیجه این تحقیقات این است که احتمال گرایش به اعتیاد یا عدم گرایش انسانها به مواد مخدر بستگی نسبی با چگونگی شرایط زندگی آنها در دوران کودکی دارد. شرایط این دوران نشاندهنده خطمشی کودک در بزرگسالی است؛ خصوصا در مراحل تصمیم گیرندهای، نظیر زمان ورود به مهدکودک یا مدرسه و چگونگی گذران دوران بلوغ.
تمام تحقیقات درازمدتی که تاکنون در دنیا انجام شده نتایجی مشابه داشته و آن این است که کودکانی که در دوران کودکی از سلامت روحی و جسمی برخوردارند و زندگی رضایتبخشی دارند کمتر در خطر اعتیاد هستند و برعکس کودکانی که از این شرایط برخوردار نیستند علائم واضحی نشان میدهند که احتمال گرایش آنها به اعتیاد را در آینده به خوبی نشان میدهد.
امروزه محققان میتوانند با اطمینان بگویند: کودکی که در زندگیاش تعادل وجود دارد و از نظر جسمی و روانی زندگی رضایتبخشی دارد شخصیت مستحکمی مییابد و مشکلات را بهتر تحمل میکند و دارای اعتماد به نفس قوی است، این کودکان نیازی برای رویآوردن به مواد مخدر در خود نمییابند.
براساس همین آگاهیها یک برنامه هقفت قدمی برای پیشگیری صحیح از اعتیاد کودکان و نوجوانان برای والدین و مربیان پیشنهاد میکنیم.
7 پیشنهاد در جهت پیشگیری از اعتیاد
1 – کودکان نیاز به امنیت روانی دارند.
2 – کودکان به تشویق و تأیید نیاز دارند.
3 – کودکان نیاز به بازی آزاد دارند و عادتهای خوشایند.
4 – کودکان به الگوهای واقعی نیاز دارند.
5 – کودکان نیاز به تحرک و تغذیه صحیح دارند.
6 – کودکان نیاز به دوست و همراه دارند و محیطی که نیازهای آنها را بفهمد.
7 – کودکان نیاز به تخیلات و هدف دارند.
با رعایت این هفت نکته میتوانیم راهی را انتخاب کنیم که فرزندمان را از اعتیاد محافظت کنیم.
مطمئنا سؤال میکنید چگونه باید جلو برویم.
ما همه میدانیم همانطور که انسانها و خانوادهها متفاوت هستند، روشهای تربیتی آنها هم متفاوت است. ما تصمیم نداریم به کسی به گویم که خودش را تغییر دهد، فقط تأکید ما این است که هر کودک مثل سایر انسانها یک شخصیت فردی است و با توجه به این فردیت او، والدین باید تلاش کنند نیازهای فرزندشان را تا جای ممکن از جان و دل تأمین کنند. آنها باید سعی کنند نیازهای جسمی و روحی او را برطرف کنند و او را بفهمند و هرجا که او به همراهی نیاز داشت همراهیاش کنند و هدفشان تربیت فرزندی باشد که در بزرگسالی فردی مستقل با اعتماد به نفس، قوی و عشق به زندگی و تعادل روحی باشد.
1 – کودکان نیاز به امنیت روانی دارند
کودکان به امنیت روحی نیاز دارند و این به معنی این است که آنها باید از محبت والدین و نزدیکان بزرگسالشان کاملا مطمئن باشند.
نکته اصلی این است که کافی نیست که والدین فقط فرزندشان را دوست داشته باشند بلکه آنها باید این محبت را نشان دهند، به نحوی که کودک به خوبی آن را احساس کند؛ بنابراین حرف، حرف احساسات است و همانطور که همه میدانیم کودکان احساسات خاصی دارند. نیازهای عاطفی کودکان با توجه به سنشان تغییر میکند و این از زمانی آغاز میشود که کودک در شکم مادر است.
او میتواند صدای والدین را تشخیص دهد و حتی علاقه و عدم علاقه آنها را قبل از تولد از صدایش احساس کند. برای نوزاد و کودک کوچولو تماس پوستی خیلی مهم است و حتی بچههای کمی بزرگتر لذت میبرند که در آغوش گرفته شوند و مورد نوازش قرار گیرند؛ بنابراین والدین باید برای این کار وقت بگذارند، باید کودک را در بغل بگیرند و او را نوازش کنند؛ البته مدت و میزان این نوازش را خود کودک تعیین میکند.
معمولا کودکان در قیاس با بزرگسالان احساسات مستقیم و هیجانانگیز را بیشتر دوست دارند؛ چیزی که معمولا باعث عصبانیت والدین میشود. چه روزها و شبهایی که والدین به خاطر بچهها از خستگی احساس بلاتکلیفی و ناامیدی میکنند و مسلما بعضی وقتها تحمل و صبر کافی ندارند.
البته همه ما میدانیم که هیچ انسانی کامل نیست و والدین هم انسانند و نمیتوانند کامل باشند و احتمالا خطاهایی میکنند که باید سعی کنند خطاهایشان را کاهش دهند. یکی از خطاها تنبیه بیدلیل فرزندان است؛ البته تا زمانی که دعوا و بگو مگوی والدین با فرزندشان یک مسئله هر روزی نباشد و به کتککاری نینجامد نباید به آن زیاد اهمیت داد.
اما نکته بسیار مهمی اینجا هست که والدین هرگز نباید آن را فراموش کنند و آن این است که اگر کودکی خواست شما در آغوشش بگیرید، به هیچ وجه نباید به سینه او بزنید مگر اینکه برای شما غیرممکن باشد ولی تا جای ممکن حتی اگر در سختترین شرایط هستید باید او را در آغوش بگیرید و مورد نوازش قرار دهید.
کودکان خصوصا بعد از یک دعوا و تنبیه احتیاج دارند که در آغوش گرفته شوند و دلداری داده شوند. والدین باید همیشه آماده آشتی باشند حتی اگر میدانند که حق با آنهاست. کودک خیلی رنج میکشد اگر والدین ساعتها از نوازش او خودداری کنند و حتی با قهر او را به رختخواب بفرستند.
امنیت روحی به این معنی است که اگر والدین استرس دارند، وقت ندارند و حتی زمانی که با هم اختلاف دارند، کودکشان را با آغوش باز بپذیرند و به او نشان دهند که در هر شرایطی او را دوست دارند.
کودکان به این محبت بیقید و شرط والدین نیاز دارند تا اعتماد به نفس خود را پرورش دهند. کودکی که اعتماد به نفس قوی دارد یاد میگیرد و میداند که به هنگام گرفتاری کسانی هستند که به او پناه بدهند، بنابراین او نیازی ندارد که برای فرار از مشکلات به مواد مخدر پناه ببرد.
2 – کودکان نیاز به تشویق و تأیید دارند
امروزه روشهای تعلیم و تربیت کاملا نسبت به گذشته تغییر کردهاند. در حال حاضر همه متخصصین بر این عقیدهاند که کودکان را نباید کتک زد و ضمنا تشویق مؤثرتر از تنبیه است. همه ما میدانیم که فرزندمان به تشویق ما نیاز دارد ولی اکثرا تردید میکنیم و ترجیح میدهیم که او را مورد انتقاد قرار دهیم. بنابراین سعی کنید دفعه بعد کمی جلوی خودتان را بگیرید و به جای انتقاد او را تحسین کنید.
این هم درست مثل محبتکردن است. نباید فکر کنید که او میداند که شما دوستش دارید بلکه باید نشان دهید و به زبان بیاورید که شما میبینید که او زحمت میکشد و میفهمید که او تمام سعی خودش را میکند.
نباید فقط موفقیت فرزندتان را مورد تحسین قرار دهید بلکه باید او را به خاطر تلاش و کوششی که به کار برده هم تشویق و تأیید کنید.
بسیاری از والدین فرزندشان را از ابتدا زیرفشار میگذارند. این مسلم است که از همان ابتدا این کودک دیگری است که زودتر مینشیند یا راه میافتد و سریعتر زبان باز میکند. باید اعتراف کرد که جامعه امروز جامعهای است با انتظارات بالا و متاسفانه بعضی از والدین فراموش میکنند که هر انسانی توانایی خاص خودش را دارد و همه مثل هم نیستند.
همه استعدادهای مشابه ندارند و به همین دلیل است که بعضی از کودکان در همان سالهای اول دبستان خودشان را از نظر روحی کاملا تنها احساس میکنند. مسلم است که والدین بهترینها را برای فرزندشان میخواهند اما آنها باید بدانند که با تحت فشار گذاشتن او به نتیجه بهتر نمیرسند.
با توجه به این نکته است که باید مجددا تکرار کنیم که فرزندان را نباید فقط برای رسیدن به موفقیت تحسین و تشویق کرد بلکه او را باید به خاطر زحماتش مورد تشویق و تأیید قرار داد. کودکان به این تجربه ریشهای نیاز دارند که اطمینان بیابند والدین و سایر بزرگسالان تواناییهای آنها را میشناسند و بدون قید و شرط آنها را تأیید میکنند.
حتما از خودتان میپرسید که تشویق و تأیید چه ارتباطی با پیشگیری از اعتیاد دارد، ولی همین تأیید و تشویقها باعث تقویت اعتماد به نفس کودک میشود و همین اعتماد به نفس قوی است که بزرگترین مانع در مقابل اعتیاد است.
3 – کودکان نیاز به بازی آزاد دارند و عادتهای خوشایند
کودکان باید خودشان تجربه کنند؛ مسلما در سخن آسان است ولی در عمل مشکل. مطمئنا شما میگویید: خوب اگر او هر کاری که دوست داشت انجام دهد به خطر میافتد؛ البته این حرف شما کاملا صحیح است و پاسخ هم این است که در جایی که او در خطر جدی است میتوانید مانعش شوید ولی سعی نکنید دائم مانع او شوید چون در این صورت کودک هیچ تجربهای بهدست نمیآورد.
او باید بدود و زمین بخورد تا درد زمین خوردن را حس کند فقط با تجربه کردن است که او واقعیت زندگی را حس میکند. کودک در حال بازی است که موفقیت و عدمموفقیت را میشناسد. هیچکس نمیتواند تجربه را به کودک منتقل کند؛ نه مادر، نه پدر و نه تلویزیون! به همین دلیل است که شما باید در هر فرصتی به او آزادی تجربهکردن را بدهید. مطمئن باشید که اگر او کمک بخواهد به سراغ شما خواهد آمد.
اما این غلط و اشتباه محض است که دائم به او نشان دهید که هر کاری یا بازی چگونه درست است، حتی اگر او قوطی بالای قفسه را میخواهد بگذارید خودش فکر کند که چگونه آن را پایین بیاورد؟ حداکثر کاری که شما میکنید باید این باشد که مثلا قوطی را کمی پایینتر بگذارید که او با یک صندلی به آن برسد.
والدینی که همه کارهای فرزندشان را میکنند مانع بزرگشدن او میشوند؛ این کودکان قربانی محافظت زیاد والدین میشوند و در بزرگسالی مشکل میتوانند روی پای خودشان بایستند؛ یعنی مستقل و بدون وابستگی زندگی کنند.
برعکس بعضی از والدین هم هستند که آنقدر به فرزندشان آزادی میدهند که او هیچ مرزی را نمیشناسد و مسلما تعجب ندارد که این فرزند معتاد شود.
متخصصان این روش را هم غلط میدانند. بهترین روش میانهروی است
وقتی آدم امروزه برنامه اکثر کودکان را نگاه میکند متوجه میشود که آنها واقعا آزادی ندارند، اکثرا بعد از مدرسه در کلاسهای مختلفی باید شرکت کنند و جای زیادی برای تجربه شخصی نمیماند. در گذشته والدین کمی به بچهها سخت میگرفتند اما در عوض آنها فرصت زیادی داشتند تا خیلی از چیزها را خودشان تجربه کنند، مثلا میتوانستند ساعتها جلوی در خانه با دوستانشان بازی کنند، آنها مخفیگاههای کودکانه داشتند و حتی رازهای کودکانهای داشتند که والدین اکثرا از آنها خبر نداشتند.
اما امروزه اکثر بچهها تحت نظارت کامل هستند. آنها بهندرت شانس تجربه فردی مییابند، در حالی که این تجربیات کودکانه برای رشد جسمی و روانی صحیح آنها لازم است.
مسلما باید برای کودکان مرزی تعیین کرد. آزادی آنها در آنجایی تمام میشود که آزادی دیگری را سلب کنند؛ البته در این شکی نیست که برای عدم تجاوز از این مرز والدین باید سختگیر باشند و شاید برایشان مشکل ایجاد شود ولی آنها نباید هرگز کوتاه بیایند؛ البته باید این تعیین مرز منطقی باشد، مرز باید غیرمنطقی باعث مقاومت فرزندان میشود. اگر والدین همه چیز را ممنوع کنند روش آنها فایدهای ندارد و این راه به هیچ نتیجهای نمیرسد.
قبلا تصور میکردند که ممنوعیت درست است در حالی که امروزه معتقدند که عادات خوب را باید در خانواده تقویت کرد و برای آنها ارزش گذاشت مثلا اینکه حداقل یک وعده غذا را همگی باهم بخورند، یا به هنگام خواب حتما برای بچههای کوچکتر یک قصه گفته شود و یا آخر هفته همگی کاری دسته جمعی بکنند.
شاید به نظر شما این چیزها مسائل عادی و کمی خستهکننده به نظر بیایند به حدی که ما معمولا فراموش میکنیم، در حالی که آزادی تجربهکردن و عادتهای خوشایند به کودک امکان تجربه موفقیت را میدهد و تفکر مثبت را در او تقویت میکند. این عادات به کودک در دوران بعدی زندگی امنیت میدهد و او برای راضیشدن نیازی به پناهبردن به مواد مخدر احساس نمیکند.
4 – کودکان نیاز به الگوهای واقعی دارند
در 3 پیشنهاد قبلی جهت پیشگیری از اعتیاد به رشد و پیشرفت روحی و روانی کودکان توجه داشتیم و آن هم به این دلیل بود که امنیت روانی، محبت و ایمنی و همچنین بازی آزاد و عادات خوشایند پیششرط پیشگیری از اعتیاد هستند.
حالا باید در مورد الگوها صحبت کنیم. مسلما الگوها برای کودکان خیلی اهمیت دارند کودکان خیلی دقیق بزرگسالان را زیر نظر دارند و در بسیاری از کارهایی که انجام میدهند از بزرگسالان الگوبرداری میکنند و ضمنا آنها به خوبی میفهمند بین آن چیزی که والدین میگویند و آنچه خودشان انجام میدهند تفاوت وجود دارد. مثلا والدین میگویند که الکل خطرناک است ولی خودشان مینوشند یا در مورد سیگار میگویند چقدر بد است و برای سلامتی ضرر دارد ولی خودشان قادر به ترک آن نیستند. اکثر بزرگسالان در مورد زندگی سالم حرف میزنند ولی با کوچکترین ناراحتی فوری به مسکنها پناه میبرند.
والدین نیازی ندارند که خودشان را فریب دهند که مثلا عادات مضر خودشان را از کودکان مخفی نگاه دارند زیرا فرزندانشان همه چیز را میدانند. پس چه باید کرد؟ مسلما میتوانید به آنها دروغ بگویید ولی تا کی و چقدر؟ یا مثلا بگویید من الکل مینوشم و سیگار هم میکشم ولی معتاد دیگران هستند. مسلما فرزند شما این را باور نمیکند و از همه بدتر این است که او هم ممکن است در دام اعتیاد بیفتد.
بنابراین تنها راه برای والدین این است که خودشان را از این عادات مضر رهایی دهند. اگر موفق نشدید بهتر است که به اشتباه خودتان اعتراف کنید و به جای اینکه مضرات سیگار را انکار کنید، واقعیت را بگویید و اینکه اشتباه کردید و شما نقطه ضعفی دارید؛ البته در این شرایط نباید از فرزندتان زیاد انتظار داشته باشید که بفهمد، ولی چارهای ندارید.
در هر صورت کودکان نیاز به الگو دارند و الگوهایشان هم باید واقعی باشند زیرا تنها الگوهای واقعی نشاندهنده دنیای حقیقی ماست.
باید والدین بدانند که گاهی اعتراف به خطا نشان میدهد که والدین هم انسان هستند و خطاکار.
5- کودکان نیاز به تحرک و تغذیه صحیح دارند
کودکان دوست دارند بازی کنند، بدوند. آنها از این کارها لذت میبرند ولی متاسفانه ما والدین گاهی فراموش میکنیم که بچهها نیاز به تحرک جسمی دارند. آنها باید آنقدر حرکت کنند که خسته شوند. اما امروزه به علت زندگی آپارتمانی کودکان فرصت و امکانی کافی برای حرکات جسمانی ندارند. آپارتمانها معمولا کوچک هستند و کمتر از گذشته کودکان امکان بازی در کوچهها یا مقابل خانه را دارند، در خیابانها هم که به علت وجود اتومبیلها خطرناک است، بنابراین تنها جایی که بچهها میتوانند کمی بازی کنند در پارکها است.
باز اینجا حتما سوال میکنید این کارها با اعتیاد چه ارتباطی دارد؟
برای ارتباط آن را میگوییم: کودکی که به اندازه کافی تحرک داشته باشد خسته میشود و به خوبی میخوابد و احتیاج به داروی خوابآور ندارد.
کودکان باید این تجربه را بیابند که سلامتی جسمی با رضایت روحی ارتباط مستقیم دارد. ما نمیگوییم که جسم سالم مانع اعتیاد است. ولی باید اعتراف کنیم که سلامت جسمی و روحی ارتباط نزدیکی به هم دارند.
نکته تصمیمگیرنده بعدی برای به دست آوردن سلامتی جسمی تغذیه صحیح است. متاسفانه تبلیغات در مورد موادغذایی که کودکان را فریب میدهد.
زیاد شده شکلات یا چیپس یا موادمضر دیگر چنان به نمایش گذاشته میشوند که ما فراموش میکنیم که اگر کودکی گرسنگی خود را با این مواد از بین ببرد در حقیقت قدمی در راه آغاز اعتیاد برداشته زیرا اعتیاد هم یاد گرفتنی است.
بنابراین باید بزرگسالان دقت کنند که چه موادخوراکی به هنگام گرسنگی به فرزندشان میدهند. چه به او میدهند وقتی میخواهند او را آرام کنند، یا با چه چیزی او را دلداری میدهند. این عمل والدین بسیار اشتباه است که مثلا به جای اینکه بچه را در آغوش بگیرند و نوازش کنند به او یک شکلات میدهند و او را به این وسیله ساکت میکنند. به این طریق به فرزندشان یاد میدهند که برای هرچیزی یک جانشین وجود دارد.
متاسفانه امروزه خیلی از کودکان داروهای آرامبخش یا تقویتکننده استفاده میکنند البته اگر از نظر پزشک معالج واجب باشد حرفی نیست. ولی اگر خودسرانه به کودک داده شود بزرگترین خطاست. داروها ممکن است مدتی اثر کنند ولی برای به دست آوردن نتیجه مشابه روز اول باید مقدار آن را دائم بالا برد و این خود آغاز اعتیاد است.
6- کودکان نیاز به دوست و همراه دارند و محیطی که آنها را بفهمد
کودکان امروز امکاناتی دارند که نسل گذشته نداشت، تلویزیون، ویدیو و بازیهای کامپیوتری جزئی از زندگی آنهاست. درعوض خواهروبرادر داشتن چیز مسلمی نیست. کلا فرم خانواده طی چندسال گذشته خیلی تغییر کرده در گذشته گاهی سه نسل در یک خانه با هم زندگی میکردند به همین دلیل معمولا مادربزرگها و پدربزرگها از نوهها مراقبت میکردند.
در حالیکه امروزه خانواده از پدر و مادر تشکیل شده که معمولا هر دو شاغل هستند. در نتیجه بسیاری از کودکان اکثر مواقع در خانه تنها هستند و هیچکسی را ندارند که به آنها کمک کند یا با آنها حرف بزند. روش صحیح این است که والدین برنامهکاری و شخصی خود را با توجه به نیازهای فرزندشان تنظیم کنند تا همیشه یک نفر در دسترس کودک باشد.
در زندگی مدرن بیشتر وقت کودکان در مهدکودک میگذرد در حال حاضر مهدکودک جای خانواده بزرگ را گرفته، در آنجاست که کودک دوست پیدا میکند و یاد میگیرد که با دیگران چگونه باید رفتار کند و به هنگام عصبانیت چگونه خودش را کنترل کند.
در مهدکودک فرزند شما با اولین گروه بزرگسالانی آشنا میشود که برای او وقت میگذارند. به همین دلیل باید بپذیریم که مهدکودک نقش سازندهای در زندگی کودکان دارد. کودکان احتیاج به دوست دارند آنها به افرادی نیاز دارند که هم سن آنها باشند تا بتوانند با هم بازی کنند و ضمنا کودکان به بزرگسالانی نیاز دارند که به آنها بتوانند اعتماد کنند و شاید آنها را الگو قراردهند.
تحقیقات علمی نشان داده بزرگسالی معتمد خارج از اعضای خانواده کمک روحی قابل توجهی برای کودک است زیرا کودکان به انسانهایی نیاز دارند که به آنها اهمیت دهند و آنها را بفهمند. کودکان باید در محیطی بزرگ شوند که مطمئن باشند بزرگسالان برای آنها ارزش قائلند و به حقوقشان احترام میگذارند.
احساس امنیت و پذیرش محیطی، اثر بسزایی در عدم گرایش کودک در بزرگسالی به سوی موادمخدر دارد.
7- کودکان به تخیلات و هدف نیاز دارند
بهترین محافظ در مقابل اعتیاد به موادمخدر بالانس روحی و اعتمادبه نفس قوی است. این باعث میشود که کودک به صورتی مستقل، واقع بین، انتقادپذیر به سن نوجوانی و بزرگسالی برسد.
پیشنهاد ما برای یک تربیت مناسب علیه اعتیاد در قدم اول ایجاد محیطی احساسی در خانواده است. اگر محیط خانواده محبتآمیز، دوستانه و مثبت باشد میتوان در آن یک برنامه صحیح تربیتی را پیاده کرد. این محیط فردیت کودک را میپذیرد و به او احترام میگذارد و براساس قوانین خشک و غیرقابل انعطافپایهگذاری نشده. پایه تربیتی این محیط خانوادگی براساس تایید و تشویق گذاشته شده است نه براساس تنبیه.
این نوع تربیت به کودک آزادی، امنیت روحی و محبت و گرمی خانوادگی میدهد. در چنین محیطی والدین هرجایی که امکان دارد با کمال میل بله میگویند و وقتی امکانش نیست (محکم نه میگویند) مسلما چنین روشی برای والدین زحمت دارد و سختتر از مراقبت مطلق و مقررات خشک است.
آنطور که گفتیم بازی آزاد برای کودکان بدون دخالت دائمی والدین در رشد شخصیت آنها اهمیت اساسی دارد.
مسلما مواقعی هم لازم است که کودک را نباید به حال خود رها کرد مثلا در مقابل تلویزیون، با تلویزیون دنیای بیرون وارد خانواده میشود آن هم نه یک دنیای کامل بلکه آنچه که فرستنده مایل به انتقال آن است، اکثرا این برنامهها نمیتوانند جانشین تفاوتها، تنوعات و تجربیات با ارزش بشوند. در هر صورت بهتر است که شما تلویزیون را جانشین پرستار کودکتان نکنید. به قول متخصصین نباید کودکان را مقابل تلویزیون پارک کرد.
تا جایی که ممکن است، سعی کنید برنامهای را با فرزندتان انتخاب کنید و با هم به نگاه کردن آن بپردازید، حتی مربیان مهدکودک هم باید به این نکته توجه کنند که نباید کودکان را با تلویزیون به تنهایی رها کنند.
زیرا کودکان وقتی برنامه یا فیلم نگاه میکنند دائم سوال دارند و باید یک نفر بزرگسال حضور داشته باشد و پاسخ سوالات کودکان را بدهد. همه متخصصان در این مورد هم عقیده هستند که تلویزیون هیچ نفعی برای کودکان ندارد بلکه قدرت تخیل آنها را نابود میکند.
بهتر است که والدین با کودکشان حرف بزنند خصوصا حرفهای جدی، بسیاری از کودکان در مورد خدا سوال میکنند و در مورد چگونگی به وجود آمدن دنیا، آنها مایلند بدانند آیا خدایی هست؟ و اگر هست کجاست؟ این سوالات بستگی به تخیلات کودک دارد و گاهی بزرگسالان مشکل میتوانند سوالات کودکان را جواب دهند، ولی جالب این است که کودکان پاسخهای قابل توجهی دارند اگر ما درست گوش کنیم شاید ما هم چیزی از آنها یاد بگیریم.
بنابراین بهتر است تلویزیون را خاموش کنید و نگذارید که فقط تلویزیون دنیای ما را به فرزندانمان نشان دهد. شاید از نظر علمی نشود این نظریه را ثابت کرد ولی نباید فراموش کنید که کودکان کنجکاوند و نیاز دارند دنیای اطرافشان را بشناسند و بفهمند، این ریشه کنجکاوی بشری است که بداند دنیای اطرافش چگونه به وجود آمده است؟
بسیاری از بزرگسالان گله دارند که امروزه بچهها اکثرا هدف منطقی ندارند. بنابراین این والدین هستند که میتوانند در یافتن هدف به کودکشان کمک کنند، برای نشان دادن این کار باید خودتان هم با برنامه و هدفدار زندگی کنید و بعد از مدتی بررسی کنید که چقدر به هدفتان نزدیک شدید. به این ترتیب او یاد میگیرد که باید در زندگی با برنامه و هدف زندگی کند، مسلم است که وقتی زندگی خالی از هدف باشد، شاید فرزند شما هم سعی کند برای پرکردن این جای خالی به سوی موادمخدر برود.
علائم خطر و نشانههای احتمالی اعتیاد
قبل از اینکه نوجوانی معتاد شود، علائم اخطاری نشان میدهد این علائم اکثرا نشانه مشکلات روحی اوست، مسلما فهمیدن و شناخت این علائم راحت نیست، بنابراین بهتر است که با مشاهده اولین نشانه دچار ترس و وحشت نشوید. زیرا در صورتی باید این علائم را جدی بگیرید که مرتبا و به مدت طولانی مشاهده شوند.
این علائم عبارتند از:
- هنگامی که کودک به نحو واضحی گوشهگیر باشد.
- وقتی به طور افراطی بترسد.
- وقتی به طور مشخصی تعادل جسمی نداشته باشد و نتواند حواسش را جمع کند.
- وقتی کلا در دنیای تخیلی زندگی کند و از آن بیرون نیاید.
- وقتی با کودکان دیگر بدون دلیل خشونت کند و عمدا وسایل را خراب کند، دائم از خودش صدا درآورد و مزاحم دیگران شود، و حاضر به پذیرش حرفهای دیگران نباشد.
- وقتی که در مدرسه دائم حوصلهاش سر برود و شکایت کند که مدرسه برای او خستهکننده است و نتواند توجه دیگران را به نظراتش جلب کند.
- وقتی که سعی نکند شرایط را تغییر دهد و موفق به تغییر این شرایط نشود.
- وقتی هیچ دوستی نداشته باشد، به خودش اطمینان نداشته باشد و از استقلال داشتن بترسد و قادر به تصمیمگیری نباشد.
اعتیاد یک بیماری است. بیماری است که در هر خانوادهای ممکن است بروز کند. هیچکس صددرصد از آن در امان نیست، ممکن است هر کسی به آن مبتلا شود و این ممکن است در هر سنی اتفاق بیفتد.
آنچه که مسلم است اگر این اتفاق افتاد آدم نباید از معالجه آن خجالت بکشد بلکه باید هرچه سریعتر اقدام کند.
* کارشناس ارشد روانشناسی اجتماعی
منبع اصلی: گزارشی از طرف سازمان حمایت از کودکان آلمان