اگر غیر این بود ارومیه به وضعیت اسفبار امروز مبتلا نمیشد؛ همچنانکه تالاب انزلی هم حال و روز خوشی ندارد؛ روزگار پریشان هم بیش از هر زمان دیگری پریشان است، زایندهرود خشک شده و از این پس در کتابهای درسی باید از باتلاق گاوخونی سراغ گرفت. از تالاب هامون که در روزگاران دیرین بهدلیل پر آبی از آن باعنوان دریا یاد شده نیز جز خاطرهای حسرتبار چیزی برجای نمانده است.
سیستانیها دیر زمانی است خشک شدن هامون زیبا را به سوگ نشستهاند چرا که افغانها مدتهاست راه را بر حقابه این تالاب بستهاند؛ مدیران سازمان محیطزیست هم هرگاه از هامون سخن میرود از رایزنیهای وزارت امورخارجه با همتایان افغانی سخن به میان میآورند؛ اما چه فرقی میکند رایزنی بشود یا نشود؛ هامون خشک شده و از آن دریای پرنشاط، اکنون بیابانی برهوت برجای مانده است که ماشینها با سرعت از پهنه آن میگذرند.
روزگار تالابهایی که در مناطق پر آب هم واقع شدهاند دست کمی از دیگر تالابها ندارد؛ برای نمونه، قرار است با وجود همه مخالفتها و انتقادات دوستداران محیطزیست، پالایشگاهی در محدوده میانکاله سر بر آورد، انزلی هم متاثر از ساخت کنارگذر(بخوانید میانگذر) عملکرد تالابیاش رنگ میبازد اما این سکه روی دیگری هم دارد؛ درحالیکه ما هر از چندی شاهد بیمهری با یکی از تالابهای کشورمان هستیم کشورهایی که به اهمیت تالابها پی بردهاند با صرف میلیونها دلار، کمر به احیای تالابهایشان بستهاند؛ از آن جمله 200 هزار هکتار از 800 هزار هکتار اراضی تالابی شبهجزیره فلوریدا که 40 سال پیش تبدیل به اراضی کشاورزی شد طی 10 سال گذشته با صرف 250 میلیون دلار هزینه به حالت اولیه بازگردانده شده است؛ دولتمردان آمریکایی با اعتراف به اشتباه خود، بازگرداندن 600 هزار هکتار باقیمانده را نیز در دستور کار قرار دادهاند. همچنانکه ژاپن که 13سال بعد از کشور ما به عضویت کنوانسیون رامسر درآمد «تالابهای بینالمللی کوشیرو » را که به اراضی کشاورزی تبدیل شده بود احیا و به تالابهایی با ارزش جهانی تبدیل کرد.
این نگاه متفاوت، ریشه در آگاهی و دانشی دارد که نه تنها مردم که اغلب مسئولان ما نیز از آن بیبهرهاند. به مناسبت روز جهانی زمین، وضعیت تالابهای کشور را از دکتر برهان ریاضی، مدرس محیطزیست و پژوهشگر تالابها جویا شدیم. او میگوید تالابها روزگار خوشی ندارند.
به روز زمین پاک اشاره میکنم و از حال و روز تالابها میپرسم؟ دکتر ریاضی گفتههایش را با این پرسش آغاز میکند: «کدام بخش از منابع طبیعی کشور مبتنی بر موازین اکولوژیک مدیریت میشود»؟ و ادامه میدهد: هر مبحثی در زمینه محیطزیست و منابع طبیعی به زمین پاک مربوط است؛ زمینی که باید بر مبنای اکولوژیک حفظ و حراست شود اما در کشور ما موازین اکولوژیکی جایگاهی در مدیریت ندارند. اگر در مناطق مرطوب تخریبی صورت بگیرد طبیعت میتواند طی یک زمان معقول با توان اکولوژیکی، به وضعیت قبلی بازگردد. ولی دریک منطقه خشک بهدلیل حساسیتهای ذاتی و طبیعی اصولا توالی ثانویه( توالی بعد از تخریب) یا مقدور نیست یا بهقدری کند است که به زمانهای چندساله نیاز دارد که عملا غیرمقدور است، این در حالی است که کشور ما در منطقه خشک و نیمهخشک واقع شده است. با وجود این، ما حتی بدیهیات مربوط به زمین پاک را که حفاظت اصولی از زمین است رعایت نمیکنیم؛ در نتیجه جنگلهای ما به این وضعیت وحشتناک مبتلا شده همچنانکه برای علفزارها حکم کلی صادر کردهایم و با اطلاق عنوان مرتع به همه این عرصهها، اجازه دادهایم در همه جا شتر و بز چرا کند.
خشکسالی
دکتر ریاضی،پژوهشگر تالابها در ادامه از عوامل تهدیدکننده تالابها سخن به میان میآورد و میافزاید: همه عواملی که سایر زیستبومها را تهدید میکنند تالابها را هم تهدید میکنند؛ در واقع هیچ مصداقی از تخریب محیط وجود ندارد که دامنگیر تالابها نشده باشد؛ از وارد کردن گونههای غیربومی(مثل آزولا) و درنتیجه خشکاندن گونههای بومی گرفته تا تغییر و تبدیل اراضی تالابی به اراضی کشاورزی و عدمرعایت حقابه. بهویژه عدمرعایت حقابه- بهرغم همه شعارهایی که میدهیم- تالابها را با خطر جدی مواجه ساخته است. نمونه آن دریاچه ارومیه است که رسانهای شد اما این معضل در بسیاری از جاها وجود دارد که رسانهای نشده؛ به عبارت دیگر اتفاقی که برای ارومیه رخ داد دامن اغلب تالابهای کشور را گرفته است.
ریاضی نگاه متفاوتی به خشکسالی دارد. او برخلاف برخی مسئولان و کارشناسان که خشکسالی را عاملی مؤثر در خشکشدن تالابها عنوان میکنند خاطرنشان میسازد: متأسفانه ما در طول تاریخ گناه خودمان را به گردن طبیعت و مشیت الهی و خشکسالی میاندازیم؛ درحالیکه خشکسالی پدیدهای کاملا طبیعی است؛ همانطور که ترسالی پدیدهای طبیعی است. خشکسالی یک قانون و یک ویژگی ذاتی مناطق خشک است. هر چه منطقه خشکتر باشد بینظمیهای جوی بهویژه بارش در آن کمتر است. وقتی میگوییم در انزلی خشکسالی شد یعنی میزان بارش که 400 میلیمتر بوده 20درصد کاهش داشته است اما وقتی در یزد خشکسالی حادث میشود به معنای آن است که متوسط بارش که 70میلیمتر بوده به 10میلیمتر رسیده است.
وی تاکید میکند: خشکسالی نقش مؤثری در وضعیت اسفباری که امروزه تالابها با آن مواجهند ندارد؛ آنچه مسلم است خشکسالی هرگز باعث خشک شدن ارومیه در طول تاریخ نشده، همانطوری که زاینده رود هم هیچگاه براثر خشکسالی وضعیت مشابه امروز را نداشته است بلکه شیوه برخورد و رفتار ما با طبیعت، زایندهرود و سایر تالابها را به این وضعیت اسفناک مبتلا کرده است.
زایندهرود امروز خشکشده و از باتلاق گاوخونی هم چیزی برجای نمانده است؛ به عبارت دیگر، اصلا گاوخونی وجود ندارد. شما در هیچ برهه زمانی نمیبینید که پریشان خشک شده باشد که بتوان از وسط آن عبورکرد. بنابراین، تمام تالابها مثل سایر زیستبومها دچار بیمهری شدهاند؛ دلیل آن هم این است که ما به طبیعت مان اهمیت نمیدهیم، برای آب و خاکمان برنامه درستی نداریم و بهصورت سلیقهای اقدامات محیطی آن هم بهصورت مقطعی انجام میدهیم اما هیچ برنامهریزی مدون علمی نداریم.
تالابها مقصد نهایی پسابها و فاضلابها
این استاد دانشگاه در باره آلودگیهایی که دامنگیر تالابهای کشور شده خاطرنشان میسازد: اگر تالابها در حال خشک شدن هستند به خاطر آن است که تالابها در پایینترین حوزههای آبریز خود واقع شدهاند (البته موارد استثنا هم وجود دارد) و آب مورد نیازشان باید از حوزه بالادست تامین بشود. واقع شدن تالابها در پاییندست سبب شده تا تقریبا تمام فاضلاب و پسابهای شهری، بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم وارد این زیستبومها شود که علاوه بر مشکلات بهداشتی، نیتروژن و فسفر موجود در این پسابها سبب رشد بیش از حد گیاه در تالابها میشود؛ نتیجه چنین روندی پیری زودرس تالابهاست.
ریاضی در تکمیل گفتههایش از مصرف بیش از حد کود شیمیایی برای تولید محصولات کشاورزی بهعنوان یکی از تهدیدات بزرگ تالابها سخن به میان میآورد و میگوید: تنها فاضلابهای شهری بلای جان تالابها نشده است پسابهای کشاورزی هم در بسیاری از مناطق از تالابها سر در میآورد این در حالی است که کود شیمیایی بهدلیل یارانهای که دولت به آن تعلق داده با بهای اندک در دسترس کشاورزان قرار میگیرد و کشاورزان هم با این تصور نادرست که کود فراوان باعث تولید فراوان میشود با گشاده دستی اراضی زیرکشت را کود میدهند.
این کودها در پسابهای کشاورزی به سادگی حل میشود و از آنجا که حاوی نیتروژن و فسفر است باعث رویش گیاهان در تالابها میشود. ورود مواد مغذی ناشی از پسابهای صنایع غذایی و نیز پسابهای صنایع سنگین از دیگر عوامل تهدیدکننده تالابها است که آبزیان را هم نابود میکنند.