خاطرات حضور در شکوه قلههای سرزمینم و زدودن عرق خستگی زیر سایه سار بلوطهای زاگرس، تماشای پرواز عقابها بر فراز تپه ماهورهای سرسبز آلمه، رقص «مورگلها» بر فراز قلل دنا، نگاه خیره مانده بوتیمار به افق روشن خلیجفارس، خرامیدن آهوهای بمو درگونزارهای چاه محکی، شنیدن آوای باران بر سطح آرام دریاچه چیچست و... ذهنم را تا جایی پیش برد که ابراز مکرر سپاس و تشکر از زمین کشورم، کمترین دینی بود که ابراز آن باز هم رضایتم را تأمین نمیکرد و بدتر آنکه در این حالوهوای خوشذهنی، به ناگاه خاطرات تلخ تعرض به زمین و عناصر اصلی حیاتی که وابسته به آنیم نیز دلم را آزرد. وقتی کارنامه تعامل یکسال گذشتهمان با زمین را مرور میکنم (یادآوری میکنم فقط سال گذشته را میگویم) از آن همه جفا، تعرض و بیاحترامی که به خاک و آبوهوای کشورمان کردیم، سخت دلتنگ و شرمسار زمینی میشوم که بهدلیل پاسداشت مواهب بیشمارش، روزی را به نامش کردیم.
راستیگاهی شده که در چنین یادمانهایی قدری فکر کنیم و بیندیشیم که باید از عناصر آخشیجان تشکر کنیم یا عذرخواهی. من که با تمام وجودم پوزش میطلبم؛ پوزش بهخاطر اینکه حریم محترم بیابانها را خدشهدار کردیم. به لحاظ اینکه پوشش سبز زمین و جنگلها را که منابع تولید اکسیژن هستند نابود کردیم. پوزش میخواهم بهدلیل اینکه گوهرهای زمردین زمین (دریاچهها و تالابها) را خشک کردیم. پوزش میخواهم به خاطر بیاحترامی مضاعفی که با پراکنش زباله بر سینه پاک زمین انجام دادیم. اگر باور نداریم فقط کافی است که در اراضی باز محیطهای شهری و اراضی باز متصل به محدودههای شهری کمی نگاه کنیم، آنگاه خواهیم دید بهدلیل سهلانگاری ما و عدممدیریت کارآمد شهری، در میان زبالههایی قرار گرفتهایم که باد آنها را به شاخسار بوتهها الصاق کرده است.
راستی چرا تاکنون برای مهار خسارتهای جبرانناپذیر زبالهها تلاش شایسته و دربرگیرندهای به عمل نیامده است؟ چرا طبیعت بکر محدودههای شهری و روستایی، هنوز باید مکان سایتهای غیراصولی، غیربهداشتی و مخرب جمعآوری و انباشت انواع زباله باشد؟ آن هم زبالهای که در کشورهای مبتنی بر توسعه پایدار به طلای کثیف معروف است و با بازیافت آن به استحصال انرژی، مواد مصرفی غیرقابل تجدید، باروری طبیعت و بهداشت عمومی، پویایی اقتصاد و... دست مییازند.
همگی در محدوده شهرها از وجود چنین مراکز ضدحیات و ضدحرمت زمین بهخوبی باخبرند که به چند نمونه اشاره میکنم: درست در حدود 10کیلومتری غرب شهرستان ملایر در نزدیکی جادهای که به همدان ختم میشود، سایت جمعآوری و انباشت انواع زباله که در محدوده وسیعی در ارتفاعات سرسبز این منطقه رها شدهاند به چشم میخورد و این مکان را تبدیل به کانون انواع آلودگی کرده است و بدتر اینکه، آن مکان در جهت بادهای غالب قرار گرفته و بوی متعفن و انواع میکروبها، نخستین هدایای مدیریت نابخرد به مردم ملایر است. شوربختانه در شمال این سایت آلوده، تپههای باستانی خوشیجان قراردارند که بهنظر میرسد سکوت سازمان میراثفرهنگی نیز با بیتفاوتیها و سکوت سازمان حفاظت محیطزیست و سایر دوایر دولتی همراه شده است. حالا سری به زاگرس مرکزی بزنیم؛ جایی که گفته میشود جایگاه تولید 40درصد آب شیرین کشور است. وضعیت مردمی که در ارتفاعات زاگرس زندگی میکنند بسیار تأسفبار است که ذکر مکان آلوده مهماش نیز بسیار مطول و ملالآور میشود.
فقط به چند مکان در منطقه دنا اشاره میکنم؛ هماکنون با تمامی تلاشهای چندساله جانبداران محیطزیست که برای تعیین محل جمعآوری زباله روستاهای بالادست مانند خفر، خینه، دیلی، عربشاه، مورک و... انجام شده است، کار به جایی نرسیده و هنوز بستر رودخانههای مهم دنا و رودماربر که آب دنا را تا جنگلها و دشتهای چهارمحالو بختیاری میبرد و به جلگههای خوزستان رهسپار میسازد، محل رهاسازی انواع زباله است.
چرا دور میرویم در همین چند قدمی تهران، درست همانجایی که بام ایران است، دماوند را میگویم، قلهای که بهدلیل شایستگیهای متنوعش به نماد ملی- طبیعی ما تبدیل شده است، درست در ارتفاعات تقریبا شمال شهرستان پلور، در نزدیکی دوراهی دریاچه سد لار و جاده رینه، تلهایی از زباله را میبینید که ارمغان دهداری پلور به رهگذران و شیفتگانی است که از راههای دور و نزدیک برای تجدید ارادت به الگوی پاکی ایران، «دماوند» با پای سر به آن دیار میروند. دوستی که اخیرا با همین نیت به کوهپایههای دماوند سفر کرده بود، آنقدر متأثر شده بود که فقط اشکش به دادش رسید.
آیا دهداری محترم پلور نمیداند زبالهها را در منطقهای رها میکند که تحت مدیریت سازمان حفاظت محیطزیست و نیز در محدوده ثبت ملی دماوند قرار گرفته؟ آیا مسئولین نمیدانند که این مکان دقیقا میان منطقهای است که مکان رویش انبوه شقایقهای کمنظیر البرز است که بهدلیل همین ویژگی از اواخر فصل بهار، مورد بازدید گردشگران علمی خارجی و داخلی قرار میگیرد؟ آیا مسببین این کار ناشایست نمیدانند که شیرابه زباله این سایت، منابع آبی و چشمههای پاییندست را آلوده میسازد؟ آیا ایجاد سایت زباله در کوهپایههای دماوند موجب افزایش تعرضات گردشگران غیرمسئول به رویشگاه بالاخص زیستگاههای شقایق دماوند نمیشود؟
اگر میدانید، پس چرا اصرار به این کار دارید؟ چرا برای دفع زباله از شهر پلور، آن هم شهری که مردمش با طبیعت گره خوردهاند و مأنوس هستند به جای بیاحترامی به دماوند و فشار به طبیعت، به مسئولین مافوق فشار نیاوردید که حداقل بهدلیل الگوسازی هم که شده از روشها و تجهیزات بازیافت زباله در آن شهر استفاده کنند؟
بهمن ایزدی
رئیس هیأت مدیره کانون سبز فارس