با این حساب معلوم نیست مشکل، کتاب نخواندن مردم ماست یا آمار کتاب خواندن آنها؟
آخرین چهره فرهنگی که نسبت به آمار سرانه مطالعه کتاب در کشور ابراز نگرانی کرده، علی لاریجانی است که در دیدار مدیران کتابخانههای عمومی سراسر کشور گفت: باید کتاب را یک شریان منضبطکننده فکر بشری بدانیم که قدر و منزلتش بیش از وضعیت فعلی باشد چون در مجموع آمارها از نظر انس مردم با کتاب نگرانکننده است.
چراغ اول این مناقشه با حرفهای علیاکبر اشعری روشن شد. مشاور فرهنگی رئیسجمهور و رئیس سازمان کتابخانه و اسناد ملی ایران چندین و چند بار و از تریبونهای مختلف اعلام کرد: سرانه کتابخوانی در کشور برای هر نفر تنها 2 دقیقه در شبانه روز است که این سرانه با افزودن کتب درسی برای برخی از افراد در شبانه روز حدود 6 دقیقه خواهد شد.
این آمار چندان به مذاق بهارستاننشینان وزارت ارشاد خوش نیامد و بلافاصله وزیر ارشاد و معاون فرهنگی او با استفاده از هر فرصتی هر نوع آماری راجع به کتابخوانی را غیرکارشناسی خواندند؛ حتی پا را فراتر نهاده و اعلام آمار اینچنینی را نوعی هتک حرمت به مردم تلقی کردند.
اینجا بود که 2 جبهه فرهنگی مقابل هم تشکیل شد که هر یک چهرههایی شاخص در امور فرهنگی داشتند. آتش تهیه که با سخنرانیهای گاهوبیگاه در جمعهای فرهنگی تبادل میشد، بر حول این محور بود که یک جبهه اساسا آمار مطالعه کتاب را در کشور با احتساب شاخصهایی چون شمارگان 1500 تایی کتاب و جا نداشتن یار مهربان در سبد مصرفی خانوار بسیار پایین میخواندند و جبهه دیگر این پاتک را به بیملاک بودن آمار منتسب میکردند با این بیان که در مورد سرانه مطالعه درحال حاضر هیچ گونه آماری وجود ندارد و معلوم نیست آنها هم که میگویند آمارشان را از کجا آوردهاند.
کار بجایی رسید که وزیر ارشاد در سومین همایش تجلیل از پاسداران اهل قلم که با حضور فرمانده کل سپاه پاسداران در سرای اهل قلم نمایشگاه کتاب 21 برگزار شد، وقتی چشمش به هم قطاران سابق خود افتاد، آتش تهیه را بیشتر کرد و با یک شلیک جانانه درباره سرانه مطالعه در جامعه گفت: از این پس ملت خودتان را به چیزی که حقیقت ندارد متهم نکنید. مردم ما کتاب را یار مهربان میدانند. کسانی که میگویند مردم ما اهل مطالعه نیستند، بدانند که این کوبیدن بر طبل دشمنی است. دیگر این باب را ببندیم و حسابهای سرانگشتی نکنیم و جشن نهضت کتابخوانی بگیریم. از این پس در دست هر ایرانی یک کتاب خواهیم دید.
اما این باب بسته نشد و علی لاریجانی یکی – دو روز پیش بیان کرد باید سنت کتابخوانی احیا شود دوباره این باب را گشود. رئیس مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه سازگار نبودن وضعیت کتابخانههای کشور با آمارهای بینالمللی گزارش خوبی نیست به سابقه فرهنگی و غنای فکری ایران اشاره کرد و اظهار داشت: در کشوری که مهد تمدن است نباید آمارها از نظر سطح مطالعه کتاب اینگونه باشد.
پاک کردن صورت مسئله
اما سؤال اصلی دقیقا همین جا شکل میگیرد؟ آیا آمارها از نظر سطح مطالعه نباید اینگونه باشد یا وضعیت کتابخوانی باید به گونهای شود که آمار کتابخوانی بالا رود؟
اتفاق جدید این است که ظاهرا مسئولان فرهنگی کشور دنبال آن هستند که بجای تبادل آتش با یکدیگر صورت مسئله را کمی پاک کنند و بهجای بهکار بردن روشهای راهبردی و کارهای سخت دیگر، جوری آمار مطالعه کتاب را بالا ببرند که نه سیخ بسوزد و نه کباب.
چند روز پیش بار دیگر صفارهرندی پا پیش گذاشت و با بیان اینکه قرآن کریم سالمترین و متعالیترین معارف را به انسان منتقل میکند گفت: بعضیها دوست ندارند خواندن قرآن را جزو آمار کتابخوانی بیاورند. اگرچه دشمن فرضی بازهم در این صحنه نبرد معلوم نشد اما این نکته کاملا معلوم گردید که قرار است بجای بهبود وضعیت کتابخوانی، فلش آمارها با احتساب ملاکهای جدیدی ازجمله خواندن قرآن و ادعیه به سمت بالا برود.
البته محمدحسین صفار هرندی در پایان در پاسخ به این سؤال مهر که آیا خواندن قرآن و ادعیه در حال حاضر جزو سرانه مطالعه مردم به حساب میآید یا خیر؟ اظهار بیاطلاعی کرد و گفت: من فهرست دوستان را ندیدهام اما ظاهرا از این پس باید این مورد به فهرست دوستان اضافه شود.
جالب اینکه لاریجانی هم به سنگر صفار پیوست و گفت: مردم ما با کتابهای ادعیه و مقدس انس دارند و باید این را نیز جزو آمارهای کتابخوانی آورد تا شرایط کتابخوانی تیره و تار نشان داده نشود. آمارها درباره علاقه مردم ما به کتاب درست است که مانند کشورهای پیشرفته نیست اما ما باید متناسب با شرایط بومی کشور متدهایی را که در کشورهای پیشرفته برای ترغیب مردم به کتاب مورد استفاده قرار میگیرد را مورد توجه قرار دهیم.آنگونه که از شواهد برمیآید معضل اصلی تیره و تار نشان دادن وضعیت کتابخوانی است و اگر وضعیت کتابخوانی خود در پس ابرهای عمیق کم توجهی مردم باشد چندان اهمیتی ندارد، فقط نباید از ابرهای تیره پیرامون آن حرفی زد؛ همین.