اما نهایتا این انیمیشن «شکرستان» بود که توانست با کارگردانی بابک نظری و نویسندگی مهدی اسماعیلی، جایزه بهترین انیمیشن سال را از آن خود کند و تهیهکنندهاش را برای دریافت تندیس این جشن به بالای سکو برساند.
صفوی رئیس مرکز مطالعات و تولیدات فیلم انیمیشن حوزه هنری است که شکرستان، یکی از تولیدات آن است. به جز این، ساخت فیلم سینمایی «صلح جاودان» به زبان انگلیسی و چند انیمیشن دیگر در برنامه کاری حوزه هنری قرار دارد، به علاوه آموزش و پژوهش و کارهای دیگر در این حوزه تازه. محور گفتوگوی ما شکرستان است، اما ماجرا به اینجا ختم نمیشود.
- اگر موافق باشید، مستقیم بزنیم به دل ماجرا. شکرستان چطور شکل گرفت؟
ما در مرکز انیمیشن حوزه هنری به این نتیجه رسیدهایم که تا انیمیشن هر شب و در ساعت مناسب و پرمخاطب از تلویزیون پخش نشود، بهعنوان یک هنر- صنعت جدی گرفته نمیشود. بنابراین با شبکه دو برای ساخت یک مجموعه انیمیشن 90 شبی به توافق رسیدیم؛ یعنی همین کاری که قسمت اولش در جشن خانه سینما، انیمیشن برگزیده شد.
- یعنی شکرستان قرار است مثل یک مجموعه تلویزیونی برای مخاطب بزرگسال، هر شب از تلویزیون پخش شود؟
بله. بهنظر شما اشکالی دارد؟!
- نه. ولی قبول کنید بضاعت تولید انیمیشن در ایران، آن قدر نیست که بتوان این سنگ بزرگ را برداشت، دست کم تردید زیادی همراهش است. تا حالا چند قسمت را آماده کردهاید؟
55 قسمت. البته بدون صدا که فرآیند جدایی است.
- ظرف چه مدت؟
یک سال و 8 ماه.
- و کی پخش میشود؟
براساس قرار و مدارهایی که تاکنون بین مدیران گذاشته شده، احتمالا از بهمن و الان در مرحله عقد قرارداد است. البته ما همزمان کارمان را ادامه میدهیم و حالا سرعت تولیدمان خیلی هم بیشتر از گذشته است. اوایل به سختی میتوانستیم بیشتر از یک دقیقه در ماه تولید کنیم. اما حالا به جایی رسیدهایم که 10 قسمت را در طول یک ماه تا قبل از مرحله صداگذاری و دوبله و موسیقی آماده میکنیم. اما واقعا بهنظرم باید از آقای فرجی، مدیر شبکه دو سیما تشکر کنم که فضای لازم برای کار انیمیشن را بهطور جدی و پرمخاطب فراهم کرده است. این از آن جهت اهمیت زیادی دارد که در کار انیمیشن، همکاری همه مدیران و سازمانهای مرتبط بسیار ضروری است. درواقع همان طور که در تولید یک انیمیشن، همه گروه حتی تا آبدارچی باید کاملا با هم هماهنگ باشند، در سطح مدیران نیز این هماهنگی لازم است. مدیریت پشتیبانی، مدیریت بودجه، مدیریت اسپانسر و مدیران کلان، همه باید هماهنگ باشند.
- اما اینکه خیلی آرمانی است و بهنظر نمیرسد عملی باشد. ما در کارهای بسیار سادهتر، یا دست کم آشناتری مثل ساخت فیلم رئال، این هماهنگی را نمیبینیم و اساسا هر سازمانی ساز خودش را میزند.
خب، یک شبه و ناگهانی نمیتوان صاحب هنر پیچیده و دشواری مثل انیمیشن شد، اما راهش همین است که به حوزههنری و ارشاد و صبا و بخشخصوصی اکتفا نکنیم. همه مدیران باید همکاری کنند و مثلا تصمیم بگیرند که تا 5 سال آینده، یک بازار جهانی برای انیمیشن ایرانی فراهم کنیم؛ انیمیشنی که شخصیتهایش ایرانی هستند، موسیقیاش ایرانی است، داستانش ایرانی است و...
- و شکرستان این طور است؟
شما یک قسمت از آن را دیدهاید، این طور نیست؟
- چرا. ولی ظاهرا باز هم، همه انیمیشنهای اندکی که در ایران تولید میشوند، شخصیتهای قدیمی، موسیقی قدیمی، داستان قدیمی و فضاهای قدیمی دارند.
ببینید ما روی این ایده 6-5 ماه کار کردیم. نهایتا شهری را در نظر گرفتیم که همه چیز در آن برعکس است و در هر قسمت اتفاق مستقلی میافتد. در قسمتهای اول حق با شماست و فضای شهر، روزگار گذشته ایران را تداعی میکند، اما کم کم این شهر که اسمش شکرستان است، مدرن میشود. آسمانخراش ساخته میشود، اتومبیل در آن رفتوآمد میکند و خلاصه جدید میشود.
علاوه بر این، چرا ما همیشه سراغ قصههای قدیمی میرویم؟ شاید چون در گام اول محدودیتهای رسانهای داریم و بیان قصههای قدیمی راحتتر است. ثانیا این یک تصمیم کلان و داخل سازمانی بود که برای ساخت اولین کارها، قصههای قدیمی را درنظر بگیریم، اتفاقا به این علت که تجربه نشان داده است در تمام سینمای جهان مردم قصههای قدیمی را میپسندند. حالا چرا ما نمیپسندیم؟ چون با دکوپاژ قدیمی، زوایای دوربین قدیمی و کارگردانی قدیمی کارمان را میسازیم. مگر شیرشاه قصه جدیدی دارد؟ نه. اما اجرا و کارگردانی خوب و جدیدی دارد. ما هم سعی کردهایم در شکرستان همین کار را بکنیم.
- اما منظور من چیزی فراتر از اینها بود. همه انیمیشنهای بزرگ دنیا و آنهایی که ماندگار و پرفروش میشوند، بر شانههای یک شخصیت تازه استوارند، نه تکنیک. چیزی که شرک را موفق کرده است، خلق خلاقانه غول مهربانی به نام شرک است که همه دوستش دارند، یا شخصیتهایی مثل نمو، سالی، شگفتانگیزان، علاءالدین و این آخری، پاندایی که کونگفوکار است. قدیمیها هم همین طورند. باگزبانی، گوفی، پلنگ صورتی، وودی وود بیکر و دیگران. شما چه کردهاید؟
حق با شماست. ولی من باز هم باید این نکته را یادآوری کنم که ما نمیتوانیم ناگهان به جایی که آنها هستند برسیم. انیمیشن در غرب پشتوانهای چندصد ساله دارد. کمپانی هیولاها که سالی را خلق میکند، ناگهان بهعنوان کار اول پیکسار ساخته نشده است. پشت پیکسار 100 سال سینماست. پشت این 100 سال هم چند قرن تصویرسازی و هنر تصویری و نقاشی و حتی رمان است. رمان به ساخت شخصیتهایی که شما منظورتان است کمک زیادی میکند. دیزنی ناگهان دیزنی نشد.
پشت دیزنی به سالها کمیک استریپ گرم است، اما فرهنگ ما همیشه شفاهی بوده و قالب غالب هنر ما، شعر است. این مشکل مختص انیمیشن نیست؛ پدر و مادر انیمیشن سینماست و ما در سینما هم نمیتوانیم شخصیتهای ماندگار خلق کنیم. اوج یک فیلم خوب ما، فیلم خوب است، نه کاراکترهای خوب. با همه اینها، هر قدمی که برمیداریم، یک گام به هدف نزدیکتر میشویم. نمیتوانیم ناگهان بپریم بالای قله، بلکه باید نویسندههایمان را آرام آرام تربیت کنیم. ذهن نویسندههای ما با داستانهای قدیمی نظیر کلیله و دمنه آشناست، نمیتوانیم به او بگوییم برایمان شخصیتهایی چون شگفتانگیزان خلق کند. ولی فعلا در گام اول میتوانیم از او بخواهیم از همین چیزهایی که بلد است، دکوپاژ انیمیشنی بسازد و دستکم طوری کار را درآورد که قصه فقط به دیالوگ وابسته نباشد و مجبور باشیم نگاهش کنیم.
- خب قبول، ولی اجازه دهید این بحث شخصیتها را رها نکنیم. شما اشاره کردید به ساختن بازار جهانی برای انیمیشن ایرانی، اما یکی از وجوه مهم این بازار، برای همهگیر کردن انیمیشن، باز هم بر شانههای غولهایی مثل سالی و شرک ساخته میشود، منتها با عناصر حاشیهای مثل عروسک، عکسبرگردان، تیشرت و... حتما عروسکهای شرک، سالی، شگفتانگیزان، نمو و باقی این جانواران خیالی، تا حالا روی دست شما هم کلی خرج گذاشتهاند. ما کجای کاریم؟
اتفاقا به نکته خوبی اشاره کردید. ما در طرح شکرستان به 5 مرحله یا گزینه مختلف فکر میکنیم که ساخت مجموعه 90 شبی یکی از آنهاست. ساخت فیلم سینمایی، لوازم جانبی، کمیک استریپ و شهربازی شکرستان، مراحل بعدی کار هستند. موردی که شما گفتید بحث لوازم جانبی است. چیزهایی مثل عروسک، جاکلیدی، تیشرت و... که یک نمونهاش را کانون پرورش فکری با شخصیتهای دارا و سارا تجربه کرده است. برای ساخت شهربازی هم فکر کردیم به کمک شهرداری و شرکت پویامهر حوزه، فضایی مثل دیزنیلند را ایجاد کنیم به اسم شهربازی شکرستان با شخصیتهای این شهر که میتواند بار آموزشی خوبی هم برای بچهها داشته باشد. فیلم سینمایی هم احتمالا تا اوایل مهر آماده میشود. اما در بخش کمیک استریپ کارهای دیگری هم به جز شکرستان انجام میدهیم. شاید ابتدا صرفه اقتصادی نداشته باشد، اما سرانه مطالعه را بسیار بالا میبرد. یکی از علتهای مطالعه بالای غربیها، همین رسم کمیکاستریپ خواندن است. ولی به هر حال برای انجام همه اینها باید صبر داشته باشیم تا آرام آرام پیش برود.
- گفتید برگشت سرمایه. اتفاقا قصد داشتم به اینجا برسم. به هر حال انیمیشن کار بسیار پرهزینهای است. حالا شبکه دویی هست و قراردادی و انگیزهای، کار به هر حال پیش میرود، اما اگر نباشد چه اتفاقی میافتد؟ اصلا انیمیشن بازگشت سرمایه دارد؟
انیمیشن، صنعتی جهان اولی است. ژاپن 3برابر درآمد نفت ما از طریق انیمیشن درآمد کسب میکند. نمو 600 میلیون دلار در جهان فروش داشته است و حالا که بحث لوازم جانبی شد، بدنیست بدانید تنها از طریق فروش عروسک نمو، 2 میلیون دلار عاید تهیهکنندهاش شده است. اینها یعنی اینکه من شک ندارم میتوانیم در این کار برگشت مالی خوبی داشته باشیم. به ویژه اگر نگاهمان جهانی باشد، در جشنوارههای معتبر شرکت کنیم و دوبلههایمان به زبان انگلیسی باشد اما طبیعی است که هنوز ابتدای راهیم و فعلا باید هزینه کنیم، بهخصوص برای آموزش، تا از پایه کارمان را قوی کنیم.