یکشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۸ - ۱۸:۵۶
۰ نفر

همشهری‌آنلاین: سیره و سلوک و رفتار فردی و اجتماعی امام رضا‌(ع) نشان می‌دهد که امامت بر چنین قامتی برازنده بود. برخی از ویژگی‌های‌ اخلاقی آن امام همام را بخوانید.

هنگام کرم، روی از کرم گیر بپوشان

کلینى در کافى به سند خود از الیسع بن حمزه نقل کرده است که گفت: در مجلس ابوالحسن رضا علیه السلام بودم. مردم بسیارى به گرد آن حضرت حلقه زده بودند و از وى درباره حلال و حرام پرسش مى‏کردند که ناگهان مردى بلند قامت و گندمگون داخل شد و گفت: السلام علیک یابن رسول الله. من یکى از دوستداران تو و پدران و نیاکان تو هستم، من از حج‏ باز مى‏گردم و خرجى خود را گم کرده‏ام و با آنچه همراه من است نمى‏توانم به یک منزل هم برسم، پس اگر صلاح بدانى که مرا به دیارم روانه کنى که براى خدا بر من نعمتى داده‏اى و اگر به شهرم رسیدم آنچه از تو گرفته‏ام به صدقه مى‏دهم.

امام به او فرمود: بنشین خدا تو را رحمت کند. آنگاه دوباره با مردم به گفت و گو پرداخت تا آنان پراکنده شدند و تنها سلیمان جعفرى و خیثمه و من مانده بودیم. پس امام فرمود: اجازه مى‏دهید داخل شوم سلیمان گفت: خداوند فرمان تو را مقدم داشت. پس امام برخاست و به اتاقش رفت و لختى درنگ کرد و سپس بازگشت و در را باز کرد و دستش را از بالاى در بیرون آورد و پرسید: آن خراسانى کجاست؟ پاسخ داد: من اینجایم. فرمود: این دویست دینار را برگیر و در مخارجت از آن استفاده کن و بدان تبرک جو و آن را از جانب من به صدقه بده. اکنون برو که نه من تو را ببینم و نه تو مرا. مرد بیرون رفت.

 سلیمان به آن حضرت عرض کرد: فدایت ‏شوم بخشش بزرگى کردى و رحمت آوردى، پس چرا چهره از او پوشاندى؟ فرمود: از ترس آن که مبادا خوارى خواهش را در چهره او ببینم. مگر این سخن رسول خدا را نشنیدى که مى‏گوید: آن که به نهان نکویى آورد با هفتاد حج ‏برابرى مى‏کند و آن که پلیدى و زشتى را اشاعه مى‏دهد، مخذول و خوار است و کسى که در نهان گناه کند، آمرزیده است. آیا سخن اول را نشنیده‏اى که مى‏گوید:متى آته لا طلب حاجة رجعت الى اهلى و وجهى بمائه (1) ؛ هرگاه بیایم نزد او تا حاجتى طلب کنم به سوى خانواده‏ام بازمى‏گردم در حالى که صد دینار دارم.

به قدر مردانگی‌ات ببخش

در مناقب از یعقوب بن اسحاق نوبختى نقل شده است که گفت: مردى به ابوالحسن رضا علیه السلام برخورد کرد و گفت: به قدر مردانگى‏ات بر من ببخش. امام گفت: به این مقدار ندارم. مرد گفت: به قدر مردانگى خودم ببخش. امام فرمود: این قدر دارم. سپس فرمود که دویست دینار به وی بدهند.

پروردگار یکی و مادر و پدر هم یکی

از قول ابراهیم بن عباس نقل شده که گفت: چون امام رضا علیه‎السلام تنها بود و براى او غذا مى‏آوردند آن حضرت غلامان و خادمان و حتى دربان و نگهبان را بر سر سفره‏اش مى‏نشاند و با آنها غذا مى‏خورد. همچنین از یاسر خادم نقل شده است که گفت: چون آن حضرت تنها مى‏شد همه خادمان خود را جمع مى‏کرد، از بزرگ و کوچک، و با آنان سخن مى‏گفت. او به آنان انس مى‏گرفت و آنان نیز با حضرت انس می‎گرفتند.

کلینى در کافى به سند خود از مردى بلخى روایت مى‏کند که گفت: با امام رضا علیه السلام در سفر به خراسان همراه بودم. پس روزى خواستار غذا شد و خادمان سیه چرده خود را نیز بر سفره خود نشاند یکى از یارانش به او عرض کرد: اى کاش غذاى اینان را جدا مى‏کردى. فرمود: پروردگار تبارک و تعالى یکى است و مادر و پدر هم یکى. و پاداش‎ها بسته به اعمال و کردارهاست.

حکایت مردی که امام را نمی‌شناخت

ابن شهر‌آشوب در مناقب خود گوید:امام رضا(ع) وارد حمام شد. مردی که‌آن حضرت را نمی‌شناخت به او گفت: بدن مرا ماساژ ده.امام شروع به این کار کرد. هنگامی که مردم آن مرد را متوجه کردند و حضرت را شناخت، با پریشانی شروع به عذرخواهی و پوزش کرد،اما امام همچنان به کار خود مشغول بود و او را  دلداری داد.

قسط و عدل ربطی به پوشیدن لباس فاخر و زیبا ندارد

در نثر‌الدّرر آمده است که گروهی از صوفیان،‌در خراسان بر امام‌رضا(ع) وارد شدند و‌به آن حضرت عرض کردند که امیرالمومنین درباره‌ امری که خداوند بر عهده‌ی او گذاشته،اندیشه کرد و دریافت که شما اهل بیت، از همه‌ی مردم به امامت و پیشوایی امت سزاوارترید،سپس به اهل بیت نظر انداخت،‌دانست که تو از همه آنها شایسته‌تری. از این رو بر آن شد امر خلافت را به شما بازگرداند. اکنون امت به پیشوا و رهبری نیازمند است که جامه‌اش خشن  و طعامش ساده باشد و بر الاغ سوار شود  و از بیمار عیادت کند.

امام(ع) فرمود: یوسف(ع) منصب پیامبری داشت، قبای ابریشمی با تکمه‌های زر می‌پوشید و در مجلس فرعونیان بر پشتی‌های آنان تکیه می‌زد،‌وای بر شما!جز این است که از امام قسط و عدل خواسته می‌شود؟و اگر سخن گوید، راست گوید، و اگر حکم کند، بر قاعده عدل وداد باشد. و اگر وعده کند،‌انجام دهد. همانا خداوند لباس یا طعامی را حرام نفرموده است.

توصیه به گذشت و بخشش

مردی بر مامون وارد شد.مامون خواست گردن او را بزند. امام رضا(ع) حضور داشت.مامون گفت:ای ابوالحسن چه می‌فرمایی؟امام فرمود: من می‌گویم اگر نکویی کنی و از او درگذری،‌خداوند بر عزت تو می‌آفزاید و مامون او را بخشید.

تعیین مزد قبل از به کار گیری

سلیمان ابن جعفر جعفری گفته است: برای کاری که داشتم خدمت امام رضا(ع) بودم.خواستم به خانه‌ام بازگردم، امام فرمود:با من بیا امشب نزد من بمان... با آن حضرت روانه شدم تا وارد خانه شد. هنگام غروب آفتاب بود و غلامان در طویله به کار گل و بستن میخ آخور برای ستوران و غیر‌ آن مشغول بودند و با آنان مرد سیاهی کار می‌کرد که از جمله غلامان حضرت نبود. امام فرمود:این مرد که با شماست کیست؟ گفتند: به ما کمک می‌کند و مزدش را می‌دهیم.

 امام فرمود:من بارها شما را نهی کرده‌ام از این که کسی را پیش از‌آنکه اجرتش را معین کنید،‌به کار نگیرید. و سپس رو به من کرد و فرمود:بدان!هر کارگری بدون این که قبلا مزد او را تعیین کرده باشی، اگر سه برابر آنچه مزدش است به او بپردازی، باز گمان می کند که از اجرت او کاسته‌ای و اگر پیش از انجام دادن کار، مزدش را معین و پس از‌آن پرداخت کنی، تو را به سبب وفای به عهد می‌ستاید، و اگر اندکی زیادتر از مزدش به او بدهی،آن را بخششی از تو می‌داند.

منبع: کتاب امام علی‌ابن موسی‌الرضا(ع) نوشته مرضیه محمد زاده

کد خبر 101566

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز