سه‌شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۸۸ - ۰۸:۱۱
۰ نفر

معصومه کیهانی: مدیریت عمر را می‌توان مدیریت زمان نامید؛ یعنی دستیابی به مهارتی که بتوانیم با توجه به امکانات و محدودیت‌ها به بهترین نتیجه در کمترین زمان ممکن برسیم.

به‌گونه‌ای که با تنظیم وقت و طبقه‌بندی هدف‌ها و برنامه‌ها براساس اهمیت آنها، استرس را کاهش داده و کارایی و امکان دستیابی به آنها را تثبیت کنیم.به قول پروین اعتصامی «عروس وقت را آرایش از ماست/ بنای عشق را پیدایش از ماست». به واقع عشق به زندگی برپایه درک درست از ارزش اساسی وقت و زمان، می‌تواند به یک مفهوم عینی و تأثیرگذار منتهی‌شود.

برخی فکر می‌کنند طول عمر زیاد باعث زندگی بهتر یا جاودانگی نام و یادشان می‌شود. درحالی‌که پروین اعتصامی ازجمله کسانی است که 35‌سال عمرکرد اما اشعار غنی باقیمانده از او به‌دلیل بار احساسی قوی انسانی، همواره به دل‌های ما آرامش می‌بخشد. به عبارتی نام و یاد او با اشعارش همچنان زنده است. چنان‌که سعدی می‌گوید:

«سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز / مرده آن است که نامش به نکویی نبرند.»

پروین اعتصامی در یکی از اشعارش با به کارگیری هنر و بیان رسایش به نکاتی بسیار مهم درباره چگونگی گذران باارزش وقت و عمر می‌پردازد:

جهد را بسیار کن، عمر اندکی است
کار را نیکو گزین ،فرصت یکی‌ست
کاردانان چون رفو آموختند
پاره‌های وقت بر هم دوختند
عمر را باید رفو با کارکرد
 وقت کم را با هنر بسیار کرد

بنابراین مهم این است که ما از یک عمر کوتاه یا بلند تا چه اندازه استفاده می‌کنیم و لحظه‌لحظه آن را جدی می‌گیریم و به حساب می‌آوریم. و شاعر چه زیبا گفته که تنها خود ما هستیم که با نوع نگاه و رفتارمان در واقع این عمر را چه کوتاه چه بلند، تعریف و مشخص می‌کنیم و از آن بهره می‌بریم.

تنها یک عمر و یک فرصت

خیلی از ما به‌خوبی می‌دانیم که یک عمر و یک فرصت بیشتر نداریم اما چنان درگیر تضادها و مشکلات خود و زندگی می‌شویم که این اصل مهم را به فراموشی می‌سپاریم؛ به‌گونه‌ای خود را با فشارها و استرس‌ها تنها می‌گذاریم که در شرایطی به کلی، می‌شکنیم و تسلط خود را بر محیط، اطرافیان و مشکلات از دست می‌دهیم. و حتی اگر اهل برنامه‌ریزی هم باشیم معمولا انتظار داریم در مدت‌زمان محدودی، کارهای مختلفی انجام دهیم که این مسئله بر استرس ما می‌افزاید. درحالی‌که با نگاهی واقع‌بینانه، باید انتظارات و برنامه‌ریزی منطقی و عاقلانه داشت و علاج واقعه را قبل از وقوع آن کرد. به قول پروین «بزرگان نلغزند در هیچ راه/ کز آغاز، تدبیر پایان کنند».

دکتر فیلیپ مگ‌گرا ،روانشناس، در یکی از کتاب‌هایش از خود و زندگی‌اش می‌گوید. از این می‌گوید که زمانی بالاخره به‌خود آمده و دریافته که 10سال از عمرش را تلف کرده، چرا که از تکرار یکنواختی‌ها و نبودن شور و شوق زندگی به تنگ آمده و به این نتیجه رسیده که باید تغییراتی در زندگی‌اش ایجاد کند.

او می‌گوید:« من عاشق خانواده‌ام بودم اما هر جنبه دیگر زندگی‌ام برایم عذابی دردناک و سخت بود زیرا از قلبم ناشی نمی‌شد. چیزی نبود که از خویشتن واقعی‌ام ناشی شده باشد. فقدان چشمگیر احساسات مثبت محسوس بود. من هیچ هیجان و اشتیاقی نداشتم.»

اما یک روز تصمیم می‌گیرد نتیجه افکار و احساساتش را با همسرش درمیان بگذارد تا با هم راهی برای تغییرات عاقلانه پیدا کنند. به این ترتیب او به اصلاح نگاهش پرداخت؛ اصلاحی که از درون انسان برمی‌خیزد. دکتر مک‌گرا معتقد است که همیشه باید سعی کنید خویشتن خویش را از درون به بیرون بسازید.

او می‌گوید: «من هنوز نیز بسیاری از کارهایی را که قبلا انجام می‌دادم، انجام می‌دهم اما به شکلی بسیار‌بسیار متفاوت. و اکنون جایگاه مهمی را به‌خودم اختصاص می‌دهم. به این ترتیب، اگرچه از آینده مطمئن نیستم اما مطمئن هستم که می‌توانم آن را کنترل کنم. خودباوری مایه شادترین لحظات عمر من خواهد بود.»

نقش کار و تلاش

زندگی یک فرایند است و شما باید در طول این فرایند فراز‌و‌نشیب‌های مختلفی را تجربه کنید. اما نباید ترس از روبه‌رو‌شدن با این فراز‌و‌فرودها ما را از تلاش و جست‌وجو برای رسیدن به اهداف‌مان منصرف کند چرا که واقعیت این است که این سفر پیچ و خم‌های بسیار دارد.
توصیه سعدی دراین‌باره چنین است:

برو شیر درنده باش ای دغل/ مپندار خود را چو روباه شل
بخورتا توانی به بازوی خویش/ که سعی‌ات بود در ترازوی خویش

تلاش در اشکالی پیچیده‌تر از کار هم وجود دارد. دکتر مک گرا به یک نوع ترس اشاره می‌کند که مانع تلاش مثبت در زندگی می‌شود. او ماجرا را چنین بیان می‌کند که «روزی با خانواده یک دانش‌آموز دبیرستانی کار می‌کردم. این دانش‌آموز استعداد عجیبی در پرش با نیزه داشت. او ورزشکاری باهوش، متعهد و پرشور بود اما مادری داشت که می‌خواست او را از شکست بالقوه درامان نگه دارد.

او مرتبا به دیوید، پسرش می‌گفت که نباید بیش از حد به ورزش دل ببندد و استدلال می‌کرد که  اگر خیلی سخت تلاش کنی آنگاه انتظار داری که بهترین باشی و حتی برنده جام قهرمانی شوی! او می‌ترسید که شاهد شکست و سرخوردگی پسرش باشد و دیدگاهش این بود که سعی نکن، شکست نخور و ناراحت نشو».

این روانشناس در ادامه، به این نکته می‌پردازد که دیوید، اگرچه مادرش را در کنارش حفظ کرد اما توانست کمی رفتارش را تغییردهد و در سطح قهرمانی مبارزه کند. و گرچه نتیجه تلاش‌اش عالی نبود و مقام سوم را کسب کرد اما به‌خودش افتخار می‌کرد. پس از مدتی بعد از کسب بورسیه ورزش از یک کالج کوچک اما عالی، او توانست به مقام قهرمانی پرش با نیزه و دو سرعت دست یابد. اکنون نیز مربی است و کاملا به شغلش عشق می‌ورزد.

این بحثی است که همواره روانشناسان در مورد پدر و مادرها مطرح می‌کنند. اینکه حمایت‌های افراطی آنها، واقعا برای پیشرفت و اساسا رشد سالم فرزندانشان می‌تواند خطرناک باشد زیرا این نوع روش‌ها عملا نامحسوس و نامرئی است و ظاهرا ناشی از نیت خوب اولیاست اما در عمل به‌شدت اعتماد به نفس فرزندان را تضعیف می‌کند به‌گونه‌ای که آنها هرگز حاضر نمی‌شوند وارد هیچ‌گونه بازی شده و تلاش‌های مستمری را دنبال کنند؛ چرا که از شکست می‌ترسند.

درحالی‌که بسیاری از شکست‌ها، زمینه ساز موفقیت‌های بعدی است. مهم وجود آن استوانه قدرتمند باور خود است که کوه مشکلات را هموار می‌کند و قدم‌ها را استوار.
و اما سخن را با شعری از پروین اعتصامی به پایان می‌برم:

تا نرود قوت بازوی تو
نشکند ایام ترازوی تو
تا نربودند ز دستت عنان
جان ز تو خواهد هنر و جسم، نان
روی متاب از ره تدبیر و رای
تا شودت پیر خرد رهنمای
بر همه کاری فلک ابزار داد
 پشت قوی کرد، سپس بار داد
تا گهری در صدف کار بود
گوهری وقت خریدار بود

کد خبر 103575

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز