دهه 60 بود که درهای دانشگاه گشوده شد. البته آن زمان انواع و اقسام دانشگاههای پیام نور و علمی- کاربردی مثل قارچ از زمین سر باز نکرده بودند. مهمترین دانشگاه، تهران بود و چند دانشگاه دولتی در چند شهر مهم دیگر. اگر هم کسی دانشگاه قبول میشد مثل بمب در فامیل، دوست و آشنا صدا میکرد و از همان ترم اول پسوند دکتر و مهندس پشتبند اسمش قرار میگرفت.
از اواسط دهه 70 بود که اوضاع عوض شد. متولدین دهه 60 به دانشگاهها سرازیر شدند و با یک سال دیرتر یا زودتر نسبت به یکدیگر مدرک کارشناسیشان را گرفتند. بعد از آن در جستوجوی کار با هم راهی بازار شدند و با هم به این نتیجه رسیدند که برای پیدا کردن کار باید به فکر افزایش سطح تحصیلیشان باشند تا شاید از این طریق دریچههای امیدی باز شود. اما پس از یک بار شرکت در کنکور کارشناسی ارشد به این نتیجه رسیدند که این کنکور کجا و دوره کارشناسی کجا. همین موضوع باعث شد یکباره موج همهگیری بین کارشناسان رشتههای مختلف برای ادامه تحصیل در خارج از کشور بهوجود آید. اینکه این موضوع از کجا سردرآورد و همهگیر شد مهم نیست، مهم این است که این روزها همه میخواهند بروند.
به کجا چنین شتابان
در طبقه ششم یک ساختمان تجاری، واحدی که به 50 متر هم نمیرسد، با عنوان بانک اطلاعات تحصیلی شناخته میشود و مسئولیت پذیرش دانشجویان را بهعهده دارد. خانمی پشت یک میز با انواع و اقسام دستگاههای مدرن نشسته است. در و دیوار اتاق پر است از بروشورهای دانشگاههای مختلف مالزی که این شرکت نمایندگی آنها را برای جذب دانشجو بهعهده دارد. مدرک کارشناسی مدیرعامل شرکت نیز که در یکی از همان دانشگاهها اخذ شده روی دیوار نصب است؛ این یعنی هیچ جای نگرانی وجود ندارد، به ما اعتماد کنید.
منشی شرکت که کارش تعریف از دانشگاههای مورد نظر مؤسسه بود برای آخرین بار در آن روز بازاریابی کرد. بعد از اینکه معدل کارشناسی را پرسید و از بالا بودن آن اطمینان پیدا کرد، ادامه داد: بستگی دارد که چقدر هزینه کنید.
اگر بیشتر از 30تومان (شما بخوانید 30 میلیون تومان) دارید چرا به کشورهای اروپایی نمیروید؟ هزینهها بالاتر است ولی حداقل حق کار دارید، مدرکش هم معتبرتر است. اگر هم پولت به 20 تومان نمیرسد بهتر است کشورهای آسیایی مثل مالزی را انتخاب کنید ولی در کشورهای آسیایی خبری از کار نیست. منشی شرکت وقتی گلایهها را در مورد قیمتهای سربه فلک کشیده شنید، لحن صحبتش را از بازاریابی به راهنمایی تغییر داد و گفت: ببین، رشتهات هر چقدر هم ارزان باشد ولی با 10تومان امکان رفتن ندارید.
اگر هم موفق شوید مطمئن باشید یک سال بعد دست از پا درازتر برمیگردید. منشی دلسوز شرکت درباره کسانی که رفتنشان 100 درصد است، میگوید: در هفته حداقل 6نفر پذیرش داریم؛ کسانی که دفعه اولشان نیست و قبلا هم رفتهاند، به کارشان مطمئنترند. کسانی را داشتیم که برای تحصیل رفتند ولی دوام نیاوردند. فقط پول هنگفتی را خرج کردند و برگشتند. برای خیلی از کسانی که میروند درس و دانشگاه بهانه است. بعضی پدر و مادرها برای اینکه بچههاشان را از سرشان باز کنند، میفرستند. بعضی پسرها برای اینکه از سربازی فرار کنند، میروند و عدهای هم برای اینکه مدتی را خوش بگذرانند و بیکار هم نباشند عزم سفر میکنند.
اما بالاخره هر چه باشد ایرانیها در یک کشور آسیایی، حتی مسلمان، خارجی هستند. اما منشی شرکت در مقابل این حرف جواب کش و قوس داری میدهد و میگوید: نه... آنها خیلی مراقب رفتارشان هستند. حضور دانشجوهای خارجی، یکی از منابع درآمد این کشورهاست. آنها هیچ وقت به خاطر این مسائل پیش پا افتاده این همه پول را از دست نمیدهند.
منشی شرکت که دیگر کارش تمام شده بود، در آخر گفت: یکی از ویژگیهای مالزی این است که حتی از ایران هم ارزانتر است. به همین خاطر به ایرانیها فشار مالی نمیآید. این موضوع به ارتباط مردم دو کشور کمک میکند و باعث میشود راحتتر با هم کنار بیایند. حتی عدهای از ایرانیها با همین مالزیها همخانه میشوند!
سر کیسه کردن یا...
تجربه اغلب دانشجویان، ثابت کرده که هزینههای واقعی اقامت و تحصیل در مالزی بیشتر از آن چیزی است که از طرف سایتهای اینترنتی برای جلب دانشجو اعلام میشود. بسیاری از هزینههای ضروری توسط شرکتهای اخذ پذیرش به درستی اعلام نمیشود با وجود اینکه هزینههای واقعی به سبک زندگی افراد برمیگردد اما اغلب اجناس آن از ایران گرانتر است. به گفته یکی از دانشجویان متاهل که در مالزی تحصیل میکند در سال بیش از 10میلیون تومان هزینه زندگی در آنجاست که با درنظر گرفتن شهریه دانشگاه این رقم چیزی حدود 12میلیون تومان خواهد شد(بدونفرزند).
یکسری از این هزینههای مستتر شامل مواردی است که از قبل پیشبینی نشده است؛ مانند بلیت رفت و برگشت به ایران (حداقل سالی یک بار)، ودیعه اولیه مسکن، ایاب و ذهاب، هزینه ماهانه تلفن و اینترنت (که بسیار هم بالاست)، خرید وسایل منزل و.... این رقم برای دانشجویان مجرد بین ۶تا۹میلیون تومان در سال خواهد بود؛ البته برای یک زندگی کاملا معمولی. بهدلیل بحران اقتصادی که گریبان کل کشورها را گرفته است، پرداخت کمک هزینه برای بسیاری از دانشگاهها مخصوصا برای دانشجوهای خارجی میسر نیست. از طرفی در کشورهای آسیایی مثل مالزی کار حین تحصیل برای دانشجویان خارجی غیرقانونی است و نمیتوان روی کسب درآمد همزمان با تحصیل حساب بازکرد.
مشکلات مالی فقط یک طرف قضیه است، از آن مهمتر مشکلات روحی است. عدهای از دانشجویان بهدلیل دوری از خانواده و کشور در همان ماههای اولیه دچار بحران روحی یا افسردگی میشوند ( بهویژه خانمها). این مشکلات روحی آنقدر بسط و گسترش پیدا میکند که همه مسائل روزمره حتی درس خواندن را تحتتأثیر قرار میدهد. همین مسائل باعث میشود بسیاری در زندگی با همخانههای خود دچار مشکل شوند. سلیقههای افراد متفاوت است و طبیعی است که در چنین شرایطی آستانه تحمل افراد کاهش یابد. مسائلی مانند عدمتسلط کافی بر زبان انگلیسی، ضعف در برقراری ارتباط مناسب با استادان برای پیشبرد اهداف آموزشی و...نیز از جمله مسائلی است که بسیاری از دانشجویان باید پیه آن را به تن خودتان بمالند.
هدف دانشگاههای خارجی
یکی از اهداف مهم این قبیل دانشگاهها جذب دانشجویان ایرانی است بهطوری که بسیاری از دانشگاهها به موضوع جذب دانشجوی خارجی برای کسب درآمد اهتمام جدی دارند.
همهساله دانشگاههای کانادایی و استرالیایی با حضور در نمایشگاه اختصاصی دانشگاهها در شهرهای امارات، با ارزیابی مدارک تحصیلی داوطلبان در محل نمایشگاه مبادرت به پذیرش دانشجو میکنند. این موضوع تا آنجا پیش رفته که میتوان گفت تبلیغات این دانشگاهها توانسته در کنار انگیزههای درونی افراد، یکی از دلایل مهاجرت به خارج از کشور باشد. با این همه نباید فراموش کرد که خروج هر ایرانی مستعد، ضربهای است به سرمایههای انسانی جامعه امروز ما و غفلت از آن همراه خواهد بود با آثار و پیامدهای ناخوشایند و مخربی که به راحتی قابل جبران نیست.