رابطه آمریکا و پاکستان رابطه دشوار و عجیبی است آمیخته با جنگ و صلح، حمله نظامی و کمک اقتصادی، تهدید و تشویق و خلاصه پر از تناقض و تضاد.

پرچم پاکستان

آمریکا به پاکستان نیاز دارد و اسلام‌آباد هم در عین همراهی با آمریکا، دوست این کشور به‌حساب نمی‌آید. این رابطه پر از تضاد و پیچیدگی در سال‌های اخیر و با توجه به موقعیت آمریکا در افغانستان، به عاملی به نام طالبان گره خورده است. درباره چگونگی تنظیم رابطه با پاکستان در دولت آمریکا هم اختلاف نظر وجود دارد. دیپلمات‌ها با دستگاه نظامی و اطلاعاتی درباره چگونگی مقابله یا همراهی با پاکستان دچار اختلاف هستند اما واقعیتی که تغییر نمی‌کند این است که پاکستان به‌دلیل موقعیت جغرافیایی و استراتژیکش کشوری نیست که آمریکا بتواند از آن چشم بپوشد.

یک روز عصر در‌ماه ژوئن سال2009 ریچارد هالبروک، دیپلمات کهنه‌کار و عالی‌مقام آمریکایی در کاخ ریاست‌جمهوری پاکستان در اسلام‌آباد به دیدار آصف‌‌علی زرداری، رئیس‌جمهور این کشور رفت. این نخستین دیدار وی از منطقه جنوب آسیا از زمانی بود که به‌عنوان نماینده ویژه دولت باراک اوباما در امور افغانستان و پاکستان منصوب شده بود. هالبروک که یک سال بعد در دسامبر 2010درگذشت، قصد داشت در ماموریت جدید خود ارتباط بین ایالات متحده را با کشوری که بسیاری آن را خطرناک‌ترین نقطه جهان توصیف می‌کردند، گسترده‌تر و عمیق‌تر کند. زرداری نیز نظرات خود را در این‌باره که واشنگتن چگونه می‌تواند به کشورش کمک کند، ابراز داشت.

در آن دیدار زرداری خطاب به هالبروک گفت: پاکستان مانند AIG (غول بیمه آمریکا) است. شرکت AIG ازجمله نهادهایی بود که در پی بحران مالی سال2008 توسط دولت فدرال ایالات متحده از ورشکستگی نجات یافت. «بزرگ‌تر از آنکه شکست بخورد»؛ این توصیفی بود از نهادهای مالی غول‌آسای آمریکا که پیش از بحران مالی سال2008 تصور نمی‌رفت روزی به ورطه ورشکستگی سقوط کنند. زرداری به نماینده ویژه ایالات متحده خاطرنشان کرد: واشنگتن با پرداخت 100میلیارد دلار دیون AIG این شرکت را از ورشکستگی نجات داد. شما نیز باید همین اقدام را در قبال پاکستان انجام دهید. واکنش هالبروک به اظهارات رئیس‌جمهور پاکستان تنها لبخند بود.

شخصی که نماینده ویژه واشنگتن را در این دیدار همراهی می‌کرد، ولی نصر، مشاور ارشد وی بود. نصر در کتاب جدید خود تحت عنوان «ملت غیرقابل چشم‌پوشی؛ سیاست خارجی آمریکا در لحظه عقب‌نشینی» که انتقاد شدیدی است از دگرگونی‌های بیش از حد محتاطانه سیاست خارجی ایالات متحده در دولت اوباما، به این دیدار اشاره می‌کند. وی می‌نویسد هالبروک از ابراز وابستگی زرداری به آمریکا و این احساس او که کشورش را در این‌باره حق‌به‌جانب نشان می‌داد ناراحت بود. نصر که اینک رئیس مدرسه پاول‌ایچ نیتزه در بخش مطالعات بین‌المللی دانشگاه جانز هاپکینز است، چنین می‌نویسد: هالبروک از این تصویر که پاکستان گویی لوله تفنگ را روی سر خود قرار داده و از آمریکا بابت شلیک‌نکردن به ‌خود اخاذی می‌کند، خوشش نمی‌آمد.

با این حال، ریچارد هالبروک با این نظر زرداری که پاکستان کشور مهمی است و ایالات متحده منافع دیرپایی در حفظ ثبات آن دارد موافق بود. طی یک‌سال‌ونیم بعد، نماینده ویژه دولت اوباما در امور پاکستان و افغانستان و گروه همراهش، سیاست همراهی دیپلماتیک با اسلام‌آباد را ادامه دادند. این سیاست از رویه گذشته آمریکا در قبال پاکستان که توأم با توجه بسیار به نگرانی‌های امنیتی در این کشور بود، فراتر می‌رفت. ایده هالبروک این بود که به محاسبات استراتژیک پاکستان توجه شود؛ هدف بلندپروازانه‌ای که این نکته را که پاکستان تا کجا می‌تواند بدون تغییر در رویه متداول خود پیش برود، نادیده می‌گیرد. نصر در مصاحبه با هفته نامه TIME در این‌باره می‌گوید: آنچه هالبروک به‌دنبال آن بود، همراهی قابل توجه با پاکستان و تلاش برای تغییر مسیر این کشور و رابطه‌اش با واشنگتن- یک‌بار برای همیشه- بود.

اما از همان ابتدا، باراک اوباما و کاخ سفید هیچ‌گاه واقعا به این ایده هالبروک و گروه همراهش باور نداشتند. نصر در کتابش در این‌باره می‌نویسد: کاخ سفید رویه هالبروک را تا مدتی پذیرفت اما در نهایت به این نتیجه رسید که سیاست اعمال فشار و رویارویی با پاکستان، ما را بهتر به اهدافی که در مورد این کشور داشته‌ا‌‌یم می‌رساند. به گفته نصر، واشنگتن دیگر تمایلی برای همکاری با پاکستان از خود نشان نمی‌داد و ترجیح می‌داد اسلام‌آباد را به اطاعت از خود وادارد. وی می‌افزاید: این استراتژی شکست خورده است. ولی نصر هشدار می‌دهد: و حالا ایالات متحده با خطر بیرون‌افتادن از منطقه به بهای نادیده‌گرفتن منافعی که در آن داریم مواجه است.

نصر می‌گوید: وقتی امروز به پاکستان می‌نگرید، کشوری می‌بینید مسلح به سلاح هسته‌ای و در آستانه درگیری با هند که در داخل مرزهایش شاهد جنگی داخلی با تندروهای خود است؛ کشوری که دستخوش یکی از بی‌رحمانه‌ترین حملات تروریسم علیه جمعیت خود شده و در آستانه تجزیه و فروپاشی در میان مرزهای فرقه‌ای قرار دارد. وی می‌افزاید: اگر ایالات متحده نفوذ خود را در پاکستان حفظ نکند، نخواهد توانست تأثیر مثبتی بر جهت‌گیری این کشور داشته باشد. به گفته نصر، ما بیرون گود نشسته‌ایم و یک ترن هوایی را تماشا می‌کنیم که از ریل خود خارج می‌شود.

رویه هالبروک در قبال پاکستان بلندپروازانه بود. بر این اساس، بین واشنگتن و اسلام‌آباد گفت‌وگوی استراتژیک برقرار شد، میزان کمک‌های غیرنظامی ایالات متحده به این کشور تا سه برابر افزایش یافت و واشنگتن تلاش کرد برای نخستین‌بار پای خود را از مراکز شهری در این کشور بیرون بگذارد. نصر می‌گوید: بین دو کشور درباره انرژی و برق و آب و حقوق‌زنان مذاکره می‌شد. اینها مبنای نقشه راه گسترده‌تری برای پاکستان بود و آمریکا به تناوب می‌کوشید منافع پاکستان را پشت میز مذاکره مطرح کند؛ منافعی که این کشور را از چشم‌انداز استراتژیکش دور می‌ساخت و به مسیر جدیدی هدایت می‌کرد. اهداف سریع و کوتاه‌مدتی در افق به چشم نمی‌خورد. این رویه در واقع استراتژی بلندمدت تری بود با هدف محوکردن اثرات چندین دهه احساس بیگانگی و بی‌اعتمادی بین دو کشور.

نصر تأکید می‌کند که طی دو سال اول، واشنگتن مزد این رویه خود را گرفت. وی در کتابش با ذکر جزئیات بیشتری تصریح می‌کند: همکاری اطلاعاتی بین دو کشور بیشتر شد. عوامل اطلاعاتی بیشتر، ایستگاه‌های شنود بیشتر و حتی برای مأموران سازمان مرکزی اطلاعات (CIA) با پوشش کامل (که بن لادن را پیدا کردند)، ویزا صادر شد. روابط بین اسلام‌آباد و کابل که از دیرباز تیره و سرد شده بود، به حدی گرم شد که به‌کار برنامه‌های ضد‌شورش ایالات متحده در افغانستان آمد. پاکستانی‌ها همچنین در نهایت علیه طالبان این کشور در دره سوات و وزیرستان جنوبی وارد عمل شدند؛ در چارچوب حملاتی نظامی که به جنگ در دو سوی مرز دو کشور کمک کرد. نصر می‌افزاید: پاکستانی‌ها صددرصد همکاری نمی‌کردند اما تا 50درصد با ما همکاری داشتند.

دولت اوباما اما صبر لازم را برای ادامه این رویه نداشت. آنطور که نصر اذعان می‌کند، طرز فکر مخالفی [در برابر رویه هالبروک] مطرح بود. [این طرز فکر] بیش از حد دشوار و بیش از حد وقت‌گیر بود و به جایی نمی‌رسید. با درگذشت ریچارد هالبروک، این تفکر مخالف به کرسی نشست. کوتاه‌زمانی پس از آن، ولی نصر از سمت خود در وزارت امور خارجه کناره گرفت. در سال2011 وقوع سه حادثه عمده، روابط ایالات متحده و پاکستان را تا پایین‌ترین سطح ممکن کاهش داد. ابتدا ریموند دیویس، یک پیمانکار CIA بنا به گزارش‌هایی، دو نفر را در لاهور به ضرب گلوله از پای درآورد؛ نیروهای ویژه آمریکا بدون اطلاع پاکستانی‌ها طی حمله‌ای اسامه‌بن‌لادن را کشتند و در اواخر سال، 26نظامی پاکستانی طی حادثه‌ای در مرز این کشور با افغانستان کشته شدند.

نصر خاطرنشان می‌کند، رابطه امنیتی وقتی همراه با اقدامات دیگری باشد، بهتر نتیجه می‌دهد. وی به‌خاطر می‌آورد: پاکستانی‌ها گفتند باشد، شما منافع امنیتی دارید، ما منافع اقتصادی داریم و نیز منافع غیرنظامی. وی می‌افزاید: ما طی دو سال نخست (اشاره به دو سال نخست دولت اوباما که دوره ماموریت پایانی ریچارد هالبروک در جنوب آسیا بود) در رابطه خود با پاکستانی‌ها به‌دستاوردهای بیشتری رسیدیم؛ زمانی که محور گفت‌وگوهایمان با آنها تنها محدود به حملات هواپیماهای بدون سرنشین و تروریست‌ها نمی‌شد، بلکه درباره انرژی و آب نیز مذاکره می‌کردیم.

پروفسور نصر در کتابش تصریح می‌کند CIA و پنتاگون منافع این همکاری را مشاهده می‌کردند. وی می‌نویسد: اما در همان حال آنها فشار دائمی [به پاکستانی‌ها] وارد آوردند که تهدیدی بود علیه رابطه دو کشور. نصر می‌گوید: در لحظه‌ای از دیدار با زرداری، هالبروک به سوی او چرخید، سرش را تکان داد و گفت: ببین آنها (اشاره به CIA) این رابطه را خراب خواهند کرد و وقتی رابطه خراب شد خواهند گفت که ما به شما گفته بودیم؛ شما نمی‌توانید با پاکستانی‌ها کنار بیایید!

کد خبر 213567

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز