سه‌شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۸۵ - ۱۱:۲۷
۰ نفر

همشهری بین الملل- خسرو نقیبی: اتفاق‌هایی که حول مجموعه نرگس شکل می‌گیرد هر روز عجیب‌تر و غیر قابل باورتر می‌شود.

از سال‌ها قبل اصطلاحی برای سریال‌های پربیننده تلویزیونی به کار می‌رفت. این که وقت نمایش  این کارها شهر خلوت می‌شود. نرگس نمونه‌ای کامل از این دست کارهاست؛ چنان که کارگردانش به صراحت از مخاطب 50 میلیونی آن سخن به میان می‌آ‌ورد.

با این میزان مخاطب و به رخ کشیدن آشکار آن از سوی تلویزیونی‌ها با گزارشی که مثلا از مردم در حال دیدن مجموعه در تلویزیون‌های شهری پخش می‌کند، حالا نرگس وضعی تازه خواهد داشت. چیزی که از ابتدا همه منتظر‌ش بودند و پس از یک ماه و نیم پخش موفق، حالا زمانش فرا رسیده است، تغییر بازیگر نرگس.

روزی که پوپک گلدره تصادف کرد می‌شد حدس زد که سازندگان نخستین ملودرام نود شبی تاریخ تلویزیون به چالشی جدی فراخوانده شده‌اند. حداقل نام مجموعه می‌گفت که نرگس کاراکتر محوری آنهاست و همین هم باعث شد آنها از سه راهی که سیروس مقدم به درستی برای توجیه مخاطبان آ‌ن‌ها را برشمرد، راه سوم و در واقع آسان‌ترین راه را برگزینند.

سه راه اینها بود: اول تعطیلی پروژه برای مدتی کوتاه و گرفتن دوباره همه صحنه‌های مربوط به بازیگر نرگس که حرفه‌ای‌ترین کار ممکن و بالطبع دورترین راه برای سازندگان مجموعه با اخلاق‌های شرقی و رویکرد احساسی شان بود؛ کاری که سبب می‌شد بخش‌های مربوط به آخرین حضور گلدره جلوی دوربین به کلی بی‌مصرف شود و تنها مجموعه به او تقدیم شود، راه دوم تغییر مسیر فیلمنامه بود و سوم راهی که برگزیده شد... جایگزینی بازیگر.

در توجیه، مردم همین از بین نرفتن یادگارهای بازی گلدره طرح شد و این که فکر کنید اگر نرگس را از دور ماجرا خارج می‌کردیم چه اتفاقی می‌افتاد و قصه کاراکتر مورد علاقه‌تان به قصه آدم‌های دیگری تبدیل می‌شد. به واقع اما چنین نبود.

نرگس، قصه کاراکتر نرگس نیست و کار هم به شکل همزمان پخش نمی‌شد تا نشود چیزی را عوض کرد. تنها نام مجموعه است که نرگس را به کاراکتر محوری بدل می‌کند، اگر نه نسرین یا شوکت همانقدر در قصه کلیدی‌اند که نرگس.

بی‌رحمانه‌اش می‌شد مرگ نرگس ضربه‌ای دیگر به نسرین شود تا همه رویاهایش از ابتدا، یکی‌یکی نقش بر آب شوند. بی هیچ تعارفی نسرین تنها کاراکتر دراماتیک فیلمنامه‌ای است که مسعود بهبهانی‌نیا آن را نوشته؛

نسرین تنها کاراکتر این مجموعه است که اوج و فرود شخصیتی دارد، برای عکس‌العمل‌هایش می‌شود توجیه منطقی پیدا کرد و حلقه‌‌های داستان را به هم متصل می‌کند. اگر از راه حل اول به عنوان حرفه‌ای ترین شکل کار  اسم بردم، این راه دوم شرقی‌ترین راه حرفه‌ای ممکن  بود که تنها نیاز به یک نویسنده حرفه‌ای و زیرک یا شاید یک گروه  نویسنده داشت که به سرعت همه چیز را حل و فصل کند؛ نه بازی گلدره از بین می‌رفت و نه گروه سازنده مجبور می‌شدند به شیوه نمایش‌های برشت، با مخاطب فاصله‌گذاری کرده و او را شیر فهم کنند که از این قسمت بازیگر نقش نرگس عوض می‌شود.

اتفاقی که شاید در هیچ جای دنیا نمونه‌ای نداشته باشد. همین بی‌سابقه بودن هم چنین سازندگان کار را ترسانده که هیچ تصوری از واکنش مخاطبان ندارند و این «فغان نامه» را روانه آ‌نتن کردند. ملت‌ما هم که احساساتی‌اند و قاعدتا می‌پذیرند و ستاره اسکندری حتی از گلدره‌هم عزیزتر می‌شود که چه فداکاری بزرگی انجام داده است.

اینها را نوشتم تا بگویم راه‌های دیگری هم برای ادامه نرگس بود تا شعور مخاطب هم همزمان با تغییرات،به بازی گرفته نشود.

رسانه و تصویر مقولاتی حرفه‌ای هستند که نمی‌‌شود با احساساتی برگزار کردن همه چیز، از روی مسائل بدیهی مربوط به ‌آن گذشت؛ البته که این حرفه‌ای بودن مدت‌هاست در این عرصه رنگ باخته است.

کد خبر 2303

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز