یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۲ - ۰۶:۰۲
۰ نفر

دنیا در حال نظاره برلین است. آیا آنگلا مرکل که‌به‌تازگی برای بار سوم در انتخابات پیروز و در مقام صدراعظمی ابقا شده، رفتار محتاطانه را کنار می‌گذارد و به همان رهبر قاطع و مدعی اروپایی تبدیل می‌شود که بسیاری از او توقع داشتند؟

آنگلا مرکل

 آیا شدت عملش را بیشتر می‌کند و اتحادیه اروپا را از بحران یورو خارج می‌کند؟

بحران یورو تنها چالش سیاست خارجی نیست که دولت آینده آلمان خواهد داشت. آمریکایی‌ها بیش از گذشته تمایل خود را به استفاده از زور از دست می‌دهند و نظم دنیای لیبرال لرزان و سیال شده ‌است. آلمان به‌عنوان یک قدرت مهم اروپایی باید سیاست خارجی‌اش را تحکیم کند و در غیراین صورت با زوال نظم جهانی در همسایگی‌اش و در سراسر جهان روبه‌رو خواهد شد.

اول از همه، برلین نیازمند همکاری با دیگر کشورهای اتحادیه اروپا برای ارائه سیاست خارجی مشترک و نیرومند است. سیاست خارجی اتحادیه اروپا فرصت بزرگی برای برلین است تا نفوذ آلمان را تقویت کند و همزمان این کشور را در چارچوب همکاری‌های چند جانبه قرار دهد. ساختارهای نهادی اکنون وجود دارند اما گویی حیات در آنها جریان ندارد. درباره موضوعات کوچک توافق وجود دارد اما درباره مسائل مهم و بزرگ سیاست خارجی، توافق چندانی نیست. کشورهای عضو اتحادیه اروپا باید آماده سرمایه‌گذاری بیشتر در این ساختارها باشند تا زمینه ایفای نقش بیشتر اتحادیه اروپا در عرصه جهانی را فراهم کنند.

آلمان هم نیاز دارد که در زمینه دفاعی کار بیشتری انجام دهد. ناتو هر روز کمرنگ‌تر از گذشته می‌شود و آمریکا حضورش را در اروپا از دست می‌دهد. دنیای بعد از آمریکا پیچیده‌تر و خطرناک‌تر خواهد شد. آلمان بدون قدرت نظامی کافی، ظرفیت لازم برای بازدارندگی را نخواهد داشت. آلمان بدون توان استفاده از قدرت سخت، توان دیپلماتیک خود را از دست می‌دهد.

درحالی‌که اتحاد نظامی میان آمریکا و اروپا ضعیف‌تر می‌شود، غرب این فرصت را دارد که ارتباطات اقتصادی‌اش را تقویت و خود را به‌عنوان یک بازار مشترک دوباره احیا و تثبیت کند. مرکل که به‌خاطر قدرت نرمش در مقابل آمریکا و دیگران مشهور است، از حامیان سرسخت تجارت 2 سوی اقیانوس اطلس میان آمریکا و اروپاست. اکنون مذاکراتی در این‌باره در جریان است. دولت جدید آلمان باید از این تلاش‌ها حمایت کند چرا که این تلاش‌ها می‌تواند مشارکت دوران جنگ سرد را به یک رابطه پایدار تبدیل کند. این مشارکت می‌تواند هسته و کانون ثبات در جهان باشد.

آلمانی که بیشتر از گذشته در اتحاد 2 سوی اطلس مشارکت داشته‌باشد، نقش بزرگ‌تری در رابطه غرب با روسیه خواهد داشت. مرکل بعد از آنکه در ابتدای کارش، در ارتباط با روسیه دنباله‌روی گرهارد شرودر، صدراعظم پیشین بود، در سال گذشته سردی بیشتری نسبت به ولادیمیر پوتین نشان داد. او از اهمیت روابط تجاری اقتصادی روسیه و اروپا مطلع است اما اروپا از او انتظار دارد که رویکرد جدیدی به نمایندگی از اتحادیه اروپا در قبال روسیه‌ای داشته باشد که نسبت به غرب سرکشی بیشتری نشان می‌دهد.

برلین می‌تواند در کنار کشورهایی چون لهستان و همچنین اعضای اتحادیه اروپا و آمریکا، نقش مهم‌تری در شکل‌دهی به استراتژی جدید در قبال روسیه داشته ‌باشد. آلمان همچنین باید برای دفاع از کشورهای اروپایی نزدیک مرز روسیه، کار بیشتری انجام دهد.

شرق همواره اولویت سنتی آلمان بوده ‌است اما برلین نمی‌تواند مشکلات جنوب اروپا را نادیده بگیرد. درباره ایران، آلمان باید از سیاست آمریکا پیروی کند. درباره سوریه، اروپایی‌ها به جز فرانسه، همه کار را به آمریکا و روسیه سپرده‌اند و خودشان کنار کشیده‌اند. اکنون یک استراتژی مشترک اروپایی در قبال سوریه وجود ندارد.

هدف مهم دیگری که باید در برنامه سیاست خارجی آلمان باشد، رابطه استراتژیک‌تر با چین است. آلمان در میان دیگر قدرت‌های اروپایی، بیشترین نزدیکی و ارتباط را با پکن دارد اما اجازه داده که روابط دوجانبه‌اش با چین توسط کسب و کار تجارت تعریف و اداره شود. منافع استراتژیک آلمان در چین فقط مسائل تجاری نیست برای برلین امنیت آسیا هم اولویت دارد و باید برای جلوگیری از بروز تنش در آسیا، با دیگر کشورهای اروپایی و همچنین آمریکا همکاری کند.

سیاست خارجی آلمان به‌صورت طبیعی، چندجانبه است. اما چندجانبه‌گرایی نباید بهانه‌ و پوششی باشد برای انفعال. سپردن امور امنیتی به آمریکا و سیاست خارجی به اتحادیه اروپا، کارساز نیست. آلمان به‌عنوان بزرگ‌ترین اقتصاد اروپا باید کاری کند که این قدرت اقتصادی مابه‌ازا هم داشته باشد و سیاست خارجی‌اش هموزن این قدرت باشد.

اولریک اسپک
تحلیلگر سیاست خارجی در مؤسسه کارنگی اروپا

کد خبر 234781

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز