سال آینده میلادی ، برای نخستین بار در تاریخ، بیش از نیمی از جمعیت جهان یعنی 3 میلیارد و300 میلیون نفر، در مناطق شهری زندگی خواهند کرد. پیشبینی میشود که این رقم تا سال 2030 به حدود 5 میلیارد نفر افزایش یابد. در آفریقا و آسیا جمعیت شهرنشین بین سالهای 2000 تا 2030 به دو برابر خواهد رسید.
بسیاری از این شهرنشینان فقیر و مستمند خواهند بود. آینده آنها، آینده شهرهای کشورهای در حال توسعه، آینده خود بشریت، همگی تا حد بسیار زیادی به تصمیماتی که اکنون گرفته می شود بستگی خواهد داشت.شهرگرایی- یعنی افزایش سهم شهرها در کل جمعیت- امری ناگزیر است که میتواند فرصت هم باشد.
در عصر صنعت هیچ کشوری بدون شهرسازی و شهرنشینی، هرگز به رشد اقتصادی و توسعه دست نیافته است. اگرچه شهرها فقر را تشدید میکنند، اما در عین حال نمایانگر امید افراد فقیر به رهایی از تنگدستی نیز هستند.
شهرها مسایل ضروری نظیر فقر، مسکن، مسایل محیطی، نظارت، اجرا و مدیریت را اعمال میکنند؛ اما این مشکلات در مقایسه با مسایلی که رشد آینده را با خود به همراه میآورد، رنگ میبازند. دیگر پاسخ دادن به چالشها تنها هنگامی که پیش میآیند، کافی نیست: شهرها نیاز به خط مشیهای پیشبینانه و مقتدرانه دارند.
این گزارش فراتر از مسایل جاری را مینگرد: فراخوان و دعوتی است برای وارد عمل شدن. مسایل قریبالوقوع رشد شهری را بررسی کرده و آنچه را که باید انجام شود، با توجه خاص به کاهش فقر و پایدار نگه داشتن وضعیت آن، مطرح میکند.
اگرچه توجه خاص به کلانشهرها (شهرهای میلیونی) معطوف شده است، اما عمده رشد شهری در شهرها و حومههای کوچکتر رخ خواهد داد. ظرفیت آنها نیاز به تقویت قابل توجهی دارد تا بتوانند مناسب چالشهای آینده باشند.
اقدام اکنون دولتها، انجمنهای مدنی و اجتماعات بینالمللی میتواند تفاوت عظیمی در شرایط اجتماعی، محیطی و زیستی ایجاد کند. این گزارش به بررسی دو مورد میپردازد: افراد فقیر بخش عمدهای از رشد شهری را تشکیل میدهند و رشد شهری بیشتر حاصل افزایش طبیعی خواهد بود تا مهاجرت. زمانی که این مسأله درک و شناخته شود، سه مسأله مطرح میشود:
پذیرش حق افراد فقیر نسبت به شهر، عدم تلاش برای ممانعت از مهاجرت و جلوگیری از رشد شهرها.
مردم، امید در برابر پریشانی
جدال برای رسیدن به اهداف توسعه در این هزاره، یعنی به نصف رساندن فقر شدید تا سال 2015، در محلههای فقیرنشین دنیا برپا خواهد شد. شهرها درزمینه کاهش میزان فقر، برتریهای مشخصی را نشان میدهند.
این مزایای بالقوه هنوز در عمل تحقق نیافتهاند، زیرا شهرها با تلاش برای جلوگیری از مهاجرت، از افراد فقیر غفلت کرده و استعدادها و نیروهای بالقوه و نهانی آنها را نادیده گرفتهاند. در نتیجه، امروز فقر در شهرها سریعتر از مناطق روستایی رشد میکند. یک بیلیون نفر در محلههای فقرنشین زندگی میکنند که 90 درصد آنها در کشورهای درحالتوسعه هستند.
افراد فقیر، زندگی ناسالمی را پشت سر میگذارند. محلههای فقیرنشین شهرها پرجمعیت بوده، هوایی برای تنفس ندارند و اغلب در محیطهای آلوده و خطرناکی قرار دارند که فاقد آب سالم و سیستم فاضلاب است.
زندگی در چنین شرایطی باعث افزایش استرس (پریشانی) و احتمال بروز خشونت میشود، خصوصاً برای زنان که تا حد زیادی مسئول غذا، آب، فاضلاب و مدیریت خانه هستند. بهبود وضعیت مسکن در شهرها میتواند تأثیر شگرفی بر فقر و رفاه جامعه داشته باشد.
زندگی شهری امکانات بسیاری را برای زنان و دختران عرضه میکند، اما در خانوادههای فقیر تنها تعداد اندکی میتوانند از این مزایا استفاده کنند. دختران اولین کسانی هستند که از رفتن به مدرسه محروم میشوند و اشتغال اکثر زنان از نوع کمدرآمد، بیثبات و نامتعادل «بخش غیررسمی» است.
شهرها نسبت به مشارکت اجتماعی و سیاسی زنان بازتر هستند و انجمنهای اجتماعی متکی به خود میتوانند به زنان فقیر کمک کنند تا در باره موانعی که بر سر راه اختیارات آنها و یک زندگی بهترقرار دارد، بحث و گفتوگو کنند؛ اما آنها نیاز به حمایت دولت و سازمانهای بینالمللی دارند.
خدمات بهداشتی و درمانی بهطور کلی در شهرها وضعیت بهتری دارند، اما زنان فقیر برای دسترسی به آنها شانس کمتری داشته و بیشتر در معرض بارداری ناخواسته، آلودگیهای مسری مقاربتی مانند HIV/AIDS و خشونت جنسی قرار دارند. اولویت دادن به اختیارات زنان، رفاه عمومی را افزایش داده، باعث ترویج و توسعه حقوق بشر شده و گزینههای تدابیر شهری را گستردهتر میکند.
شهرنشینی دگرگونی فرهنگی را با خود به همراه میآورد که اکثراً مثبت است، اما همواره یکسان و یکپارچه نیست. نابرابریها آشکارتر و تضادها شدیدترند. زندگی شهری امکاناتی را برای هویتهای جدید فرهنگی، مثلاً از نوع مذهبی، به وجود میآورد اما در عین حال ناامنی، بیاصل و ریشه بودن و استعداد پنهانی برای خشونت و جنایت را نیز افزایش میدهد.
موفقیتها و شکستهای خاص جوانان، تأثیری قطعی بر آینده توسعه خواهد داشت، با این حال جریانات سیاسی به ندرت اهمیت آنها را منعکس میکنند. بسیاری از جوانان در فقر رشد میکنند، بدون این که از مزایای شهری نظیر تحصیلات، مراقبتهای درمانی و فرصتهای اشتغال بهرهای ببرند. این گونه شرایط، فقر، ناامنی و محرومیت را دایمی کرده و استعداد بالقوه خشونت را افزایش میدهند.
بازنگری سیاست مربوط به فقر
مقامات رسمی و عالیرتبه اغلب مخالف توسعه شهری بوده و در حمایت از سازمانهای غیردولتی که این روند را تسهیل میکنند، قصور ورزیدهاند. این یک خط مشی مردود و ناموفق بر مبنای فرضیات ناقص است. مهاجران شهرنشین دارند تصمیمات عاقلانهای میگیرند. آنها برای رهایی از فقر نیاز به حمایت و در جریان عمل، نیاز به همکاری و کمک برای رشد اقتصادی شهری و روستایی دارند.
فقرا که در یک بازار آشفته و بی رحم رها شدهاند تا نانی در آورده و از خود دفاع کنند، زمینهای در دسترس را اشغال کرده و هر نوع سرپناهی را که بتوانند برای خود میسازند. بهبود وضع این محلههای فقیرنشین و اقامتگاههای غیرمعمور با ایجاد زیرسازی و تأسیسات غیرعملی است و تهیه خانههایی با تمام امکانات نیز ممکن نیست.
تصوری از آینده
شهرنشینی امکان کاهش فقر و نابرابری جنسی را فراهم آورده و توسعه متناسب را ترویج میکند، لیکن عدم موفقیت در اصلاح شیوههای پایدار و در زمینه آماده شدن برای رشدهای آینده، میتواند تاثیر معکوسی داشته باشد. یک نظارت شهری بهتر و کاملتر، برای اینکه بتواند به طرز موثری جوابگوی نیازهای محلی باشد، هم مسئولیتپذیری دولت و هم مشارکت جامعه مدنی را ایجاب میکند. چنین امری امروزه، نیازمند برنامهریزی و مصلحت اندیشی وسیعی است که فراتر از نیازهای جاری برود.
شهرها به اطلاعات اجتماعی- آماری کاملتری نیاز دارند تا برای تصمیمگیری به آنها کمک کنند. بسیاری از فقرا و تازهواردها تا حد زیادی برای مدیران شهرها ناشناخته هستند و از آنجایی که هیچ نشانی یا حضور مشخصی در شهر ندارند، از خدمات محروم میشوند. مشارکت سازمانهای مربوط به شهرنشینان فقیر میتواند به از بین بردن این کمبود اطلاعات کمک کند، اما جامعه مدنی برای اینکه مفیدتر و موثرتر باشد، به اطلاعات بیشتری نیاز دارد.
دولتهای مرکزی و یاریرسانان بینالمللی هنوز به طور کامل اهمیت اطلاعات دقیق و به موقع برای مدیران و سیاستگذاران شهرهای کوچکتر را متوجه نشدهاند، اطلاعاتی که به یک شکل استاندارد به سادگی قابل دسترس و سودمند هستند. شهرها همچنین به افراد حرفهای کارآزموده در سطح محلی نیاز دارند که بتوانند از اطلاعات موجود بهترین بهره را ببرند.
یک خط مشی عملی و قابل اجرا باید همانگونه که نیازهای فعلی را در نظر میگیرد، رشد آینده را نیز پیشبینی کند. تهیه زمینهایی با حداقل امکانات، اصلیترین موضوع است. با حق تصرف مطمئن و قطعی، دسترسی به خیابان، آب، فاضلاب، انرژی و امکان دفع زباله، مردم فقیر ساختمانهای خودشان را خواهند ساخت: ابتدا ساده ولی به تدریج کاملتر و بهتر.
این راه حلی ساده یا کامل نیست. چنین راهحلی مستلزم برخوردی پیشبینانه با مسایل نظارت شهری است. این راهحل بهطور خاص، نسبت به آنچه که در حال حاضر در بسیاری از شهرها تأمین میشود قوانین بیشتری را برای عرضه زمین ایجاب میکند.