ایمان مشعلچیان: تیغ آفتاب پاییزی گنبد شوخی ندارد؛ تیز است. در این هوای گرم پاییزی که خبری حتی از یک لکه کوچک ابر هم نیست، بدن اسب‌ها را لای پتو با طناب پیچیده‌اند که زیر آفتاب عرق نکنند و خدای ناکرده سرما نخورند.

شعبده‌بازان خوشبختی در شب‌کلاه فقر

 به سرشان هم يك سطل زباله پلاستيكي بسته‌اند كه از آن تو علوفه بخورند. هنوز از مردم خبري نيست. اوضاع به‌نظر آرام مي‌رسد اما همه مي‌دانند اين، آرامش قبل از توفان است. اينجا زميني وسيع است كه اسب‌ها در اتاقك‌هاي كوچك سيماني و آهني نگهداري مي‌شوند تا موعد مسابقه فرا برسد. اينجا اسب‌ها را بيشتر از آدم‌ تحويل مي‌گيرند. امكانات رفاهي براي مردم بازديد‌كننده، سواركاران و حتي مالكان اسب‌ها ناچيز است. فضا پر از مگس و بوي تعفن است اما ستارگاني زيبا اينجا انتظار ميدان مسابقه را مي‌كشند. زيبايي‌شان را زير لباس‌هاي كثيفي كه به تن‌شان كرده‌اند، پوشانده‌اند، اين ماديان‌هاي‌ زيبا منتظرند كه قلب هزاران گنبدي را تا ساعاتي ديگر از جا در بياورند چون اينجا گنبد كاووس است؛ كورس اسبدواني.

يك‌ساعت قبل از شروع مسابقه

دورتادور محوطه اسطبل‌ها را نيزار فرا گرفته. ارتفاع ني‌ها به 3متر هم مي‌رسد. كم‌كم اسب‌ها را از اتاقك‌ها بيرون مي‌آورند، لباس‌شان را مي‌كنند و قدمي مي‌زنند. كسي سوار اسب نمي‌شود. مربي‌ها مي‌گويند بايد آب و غذاي اسب هميشه جور باشد، به‌ويژه در روز مسابقه بايد همه‌‌چيز تحت كنترل باشد. مربي‌هاي تازه‌كار از مربيان قديمي مي‌خواهند كه به اسب‌شان غذا بدهند. معتقدند دست‌شان تبرك است. مربي و صاحب اسب هم راجع به اوضاع اسب با هم صحبت مي‌كنند. نتيجه اين صحبت‌ها گاهي باور نكردني‌ است. تصميم به دوپينگ اسب از همين گفت‌وگوها گرفته مي‌شود. زمان‌ آمپول‌هاي تقويتي هم الان است. اين آمپول‌‌ها روي قلب اسب اثرگذار است و باعث مي‌شود پمپاژ خون سرعت بيشتري بگيرد. درواقع نوعي محرك است كه دوپينگ محسوب نمي‌شود. آمپول‌ها گران هستند و وسع همه صاحبان اسب‌ها نمي‌رسد كه ميليوني خرج كنند. آمپول‌ها را بيشتر از تركيه و دبي مي‌آورند. آنها كه پولدارترند دامپزشك حرفه‌اي استخدام مي‌كنند كه اسب‌ها را از 2‌ماه تا يك‌سال قبل زيرنظر بگيرد. بسته به قيمت اسب‌ها هزينه‌هاي اسب‌‌ها هم از 3-2تا 300-200ميليون، بالا مي‌رود. اما داستان دوپينگ، داستان ديگري است. عمده‌ترين مخدر براي دوپينگ اسب‌ها شيره ترياك است؛ هم ارزان است و هم در دسترس. شيره باعث مي‌شود اسب‌ها دردهاي ماهيچه‌اي نداشته باشند و با قدرت و سرعت بيشتري بدوند. جريمه اسبي هم كه دوپينگ كرده مبلغ زيادي نيست. براي همين صاحبان اسب‌ها بي‌ميل نيستند چون چندين برابر مبلغ جريمه را با شرط‌بندي‌هاي بيرون گيشه به‌دست مي‌آورند.محروميتي هم براي اسب زبان‌بسته و مالك و چابك‌سوار در كار نيست.

مي‌گويند روزهاي دوشنبه و چهارشنبه، قبل از مسابقه روز جمعه اسب‌ را بعد از نماز صبح رها مي‌كنند تا هزار متر بدود. بعد براي اينكه بفهمند اسب چقدر آماده است عرق تنش را امتحان مي‌كنند. اما اين شيوه‌ها ديگر سنتي شده. آمپول‌هاي تقويتي حرف ديگري مي‌زنند. گردن اسب‌ها ميزبان اين آمپول‌ها هستند و بعد اسب‌ها بال در‌مي‌آورند. ديگر در باكس‌ها(جايي شبيه پشت وانت با ديوارهاي مشبك و سقف آهني) بند نمي‌شوند، شيهه مي‌كشند و خودشان را به اين‌طرف و آن‌طرف مي‌زنند. صاحب يكي از همين اسب‌هاي تقويت‌شده مي‌گويد: «اين به‌خاطر آمپول‌ها نيست. اينها صداي بلندگوي ميدان مسابقه را كه مي‌شنوند، هيجاني مي‌شوند!» فقط معلوم نيست چرا بقيه اسب‌ها سرشان را پايين انداخته‌اند و علوفه‌شان را مي‌خورند.

نيم‌ساعت قبل از مسابقه

كم‌كم سر و كله جمعيت پيدا مي‌شود. جلوي در ورودي ترافيك مي‌شود. ضميمه بليت ورودي، جدول مسابقات است. اطلاعات جدول‌ها تقريبا كامل است؛ اطلاعاتي مثل نام صاحب و سواركار اسب، اينكه چندبار تاكنون دويده است و هنگام شروع از كدام خانه دپار(ديواري كه هنگام شروع مسابقه اسب‌ها در آن قرار مي‌گيرند) شروع مي‌كند. جلوي در ورودي بچه‌ها خودكار و تخمه مي‌فروشند. دست همه كساني كه اينجا حضور پيدا مي‌كنند يك جدول و يك خودكار است. اينها لوازم اوليه شرط‌بندي روي اسب‌هاست. خيلي از اين مردمي كه اينجا جمع مي‌شوند به اميد برنده‌شدن و شايد هم پولدار شدن مي‌آيند چون اينجا شرط‌بندي روي اسب‌ها مجاز است. هرچند روي ديوارها و جدول‌ها و تقريبا همه جا نوشته شده اين يك نوع عمل شرعي مجاز با عنوان «بذل» است اما همه از آن به‌عنوان شرط‌بندي ياد مي‌كنند كه اين خود دنياي ديگري است در دل دنياي اسب‌سواري.

خيلي‌ها خود را از دورترين نقاط ايران به اينجا رسانده‌اند. عرب‌ها از اهواز و جنوب كشور، مشهدي‌ها و يزدي‌ها، تهراني‌ها و البته مردم خود گنبد كه تماشاچيان اصلي مسابقه محسوب مي‌شوند. ساختمان فرسوده و رنگ‌پريده كورس اكنون ميزبان شور و حرارتي است كه همه شهر را در برگرفته. باوركردني نيست. از هر تيپ و قماشي و از هر شكل و رنگي اينجا پاي گيشه‌هاي كامپيوتري شرط‌بندي جمع مي‌شوند. پولدارترها به طبقه دوم ساختمان، قسمت VIP مي‌روند. كله همه توي جدول‌هاست. توده تماشاگران كه طبقه پايين جمع مي‌شوند بايد در 20گيشه كامپيوتري درنظر گرفته شده نتايج مسابقات را حدس بزنند. ارزان‌ترين نرخ براي شركت در مسابقه 3-2 هزار تومان است. با 2هزار تومان مي‌شود در هر كورس شرط بست و يا در مسابقه 3پره شركت كرد. با 3هزار تومان هم در مسابقه 5پره شركت مي‌كنند. البته اين فقط براي وقتي است كه فقط يك اسب را به‌عنوان برنده انتخاب كنيد. اگر بخواهيد احتمالات را بيشتر كنيد بايد پول بيشتري هم بپردازيد. اين حالت سقف ندارد و گاهي ممكن است تا 9ميليون تومان و بيشتر هم برسد. اما در گيشه‌هاي پايين، از اين رقم‌هاي درشت خبري نيست.

5 پره اصطلاحي است براي يك نوع پيش‌بيني كه در آن 5 اسب برنده(اول تا سوم) در 5 دوره باقيمانده كورس را انتخاب مي‌كنيد، بنا به رتبه‌اي كه اسب انتخابي شما مي‌گيرد و امتيازي كه در نهايت كسب مي‌كنيد، در مسابقه و جايزه نهايي شركت مي‌كنيد. تمام پولي كه در اين قسمت جمع مي‌شود بين نفراتي كه بيشترين امتياز را كسب كرده‌اند، تقسيم مي‌شود. اگر تنها 5اسب را براي 5 دور انتخاب كنيد با 3هزار تومان وارد مسابقه مي‌شويد.
تا آغاز مسابقه زماني نمانده. كسي فرصت جواب دادن به سؤالات ما را ندارد. چشم حرفه‌اي‌ترها به مانيتورهايي است كه نشان مي‌دهد چقدر روي يك اسب شرط‌بندي شده و سود شما درصورت پيروزي چقدر خواهد بود. البته نتايج‌مسابقه‌ها را فقط از روي كامپيوترها و جدول‌ها حدس نمي‌زنند. درست جلوي گيشه‌هاي شرط‌بندي، محوطه «مانش» است. اسب‌هايي كه قرار است در كورس بعد حاضر شوند به اين محوطه محصور مي‌آيند تا تماشاگران از اوضاع و احوال اسب‌ها و ميزان سرحالي‌شان مطلع شوند. حرفه‌اي‌ها مي‌گويند كه اسب‌هاي برنده از خود نشانه‌هايي بروز مي‌دهند كه به‌راحتي قابل تشخيص است. اما قضيه آنقدرها هم راحت نيست. كساني ميان اين مردم پيدا مي‌شوند كه آخرين بردشان در شرط‌بندي‌ها برمي‌گردد به 8سال قبل و اين يعني جريان برنده در يك كورس چندان هم از اين مسير پيش‌بيني شده نمي‌گذرد!

جداي از جريان شرط‌بندي در باجه‌هاي رسمي كه سقف آن در يك روز پر مخاطب ممكن است به 80تا100ميليون تومان برسد، شرط‌بندي‌ها با رقم‌هاي نجومي جايي خارج از اين جريان رسمي شكل مي‌گيرد؛ معامله‌هايي كه ممكن است گاهي تا 500ميليون تومان پول را جابه جا كند هرگز وارد جريان بازي رسمي و قانوني نمي‌شود. اينطور مي‌شود كه گاهي با اين پول‌هاي سرسام‌آور ممكن است صاحب اسب اول كه بيشترين شرط‌بندي‌ها روي آن بسته شده، با نيمي از پول اين معامله، اسب خود را از مسابقه كنار بكشد يا در بهترين حالت به سواركارش بگويد: «نيازي نيست اول بشويم. دوم و سوم هم خوب است!»
اما تنوع شرط‌بندي‌ها در كورس سواركاري گنبد به همين‌جا ختم نمي‌شود. عده‌اي ديگر از تماشاچي‌هاي معمولي به نوع ديگري از شرط‌بندي رو مي‌آورند. روش آنها اينطور است كه اسب‌هايي را كه احتمال برد بيشتري دارند كنار مي‌گذارند بعد بين ساير اسب‌ها بين خودشان شرط‌بندي مي‌كنند. آنها كه كمي وضع پولي‌شان بهتر است در اصطلاح خودشان «باجه» مي‌شوند؛ يعني در نقش همان باجه‌هاي كامپيوتري ظاهر مي‌شوند با اين تفاوت كه خودشان هم سرمايه‌گذاري مي‌كنند. فرق آنها با باجه‌هاي رسمي در اين است كه آنها ديگر پولي بابت مجموعه و تأمين جوايز برندگان هزينه‌ نمي‌كنند. يكي از دلايل رو آوردن مردم به شرط‌بندي‌هاي غيرقانوني نيز همين است؛ هرچند همه ترجيح مي‌دهند شانس خود را در باجه‌هاي رسمي نيز امتحان كنند.

شروع مسابقه

حدود ساعت يك بعد از ظهر مسابقه شروع مي‌شود. اسب‌ها مي‌آيند جلوي جايگاه تماشاگران خودي نشان مي‌دهند و مي‌روند سوي ديگر پيست تا پشت دپار قرار بگيرند. شروع مسابقه دور از جايگاه اتفاق مي‌افتد اما خط پايان درست جلوي جايگاه قرار گرفته. اين امر هيجان مسابقه را به طرز چشمگيري افزايش مي‌دهد. در طبقه دوم، در جايگاه VIP، دوربين‌هاي شكاري از غلاف در مي‌آيند. آن طرف، اسب‌ها پشت دپار نمي‌روند. پارچه روي صورت‌شان مي‌پوشانند، با كمربند مي‌زنند به پشت اسب، «چش، چش» مي‌كنند و باز هم اگر نرفت، حدود 10نفر كارگر با ترس از جفتك‌هاي اسب آن را هل مي‌دهند داخل دپار. گزارشگر گنبدي حسابي فضا را داغ كرده. دل توي دل كسي نيست. گزارشگر فرياد مي‌زند و آغازگر، دسته را مي‌كشد. درها به روي اسب‌‌ها و چابك‌سواران باز مي‌شود و... . اين آغاز دميدن روح به كالبد خسته وبي‌رمق و رنجور شهر است. همه مردان شهر چشم‌شان به اين خط پايان است كه اسب‌شان اول شود تا شايد خرج بيكاري‌هاي متوالي را يك روزه جبران كنند. اما در پس اين همه هيجان و دلهره، جلوي اسطبل‌ها و باكس‌ها، شرط‌بندي شكل ديگري به‌خود مي‌گيرد. اينجا خيلي واضح و علني، به دور از چشم پليس‌هايي كه قرار است با آنها مقابله كنند، قماربازي جان مي‌گيرد. پارچه‌ها روي زمين پهن مي‌شود. وسط پارچه نوشته:«تكان قبول است» و شماره‌هاي يك تا 6روي پارچه جدول‌بندي شده‌اند. صاحب پارچه قوطي را تكان مي‌دهد و اطرافيان روي اعداد، اسكناس مي‌اندازند. در قوطي باز مي‌شود و 3 تاس نمايان مي‌شود. اعداد روي تاس‌ها قرار است تكليف برنده و بازنده را روشن كنند. حالا هركس پولش را روي عدد درست گذاشته، برنده است و پول اعداد غلط را به جيب مي‌زند. تعداد پارچه‌ها روي زمين بيش از 10تاست و دور هر پارچه نزديك به10نفر بازي مي‌كنند. دست هر نفر هم يك دسته پول است كه قرار است با آن ببرد يا آن را ببازد. «3تاس» يكي از قمارهاي رايج اينجاست. در هر دور تاس ريختن نزديك به 20تا 50هزار تومان جابه‌جا مي‌شود. يكي مي‌گويد: «اگر مي‌خواهي كلان بازي كني برو توي آن باكس». و اشاره مي‌كند به يكي از اتاقك‌ها. يكي آرام در گوشم مي‌گويد: «نرو، چاقو مي‌خوري». مي‌گويند آنجا با هر دور تاس تا يكي‌دو ميليون تومان جا به جا مي‌شود. اينجا از هر فرصتي براي قماربازي استفاده مي‌شود. حتي گاهي روي پلاك ماشين‌ها كه از دور مي‌آيند شرط مي‌بندند كه زوج است يا فرد! جوانك آه ندارد كه با ناله سودا كند، از سرما مي‌لرزد، لباس گرم براي پوشيدن ندارد اما مي‌نشيند و قمار مي‌كند، به اميد اينكه با جيب پر از اينجا بيرون رود اما دريغ كه آنچه دارد را هم مي‌بازد. خيلي‌ها مي‌گويند بيكاري در گنبد و روستاهاي اطراف باعث‌شده جوانان هرروز بيشتر از ديروز به قمار و اعتياد روي بياورند. از يكي از آن جوان‌ها كه 3تاس بازي كرده مي‌پرسم چقدر بردي؟ مي‌گويد 20هزار تومان باختم!

مي‌گويم چكاره‌اي؟
جواب مي‌دهد كارگري مي‌كنم. كوره آجر‌پزي، سر زمين، بنايي و... هر كاري كه باشد.
- هر هفته مياي كورس قماربازي مي‌كني؟
- آره. كاسبي ما هم اينه.
- زن و بچه هم داري؟
- 2تا زن دارم و 3 تا بچه.
- هميشه روزي زن و بچه‌ات رو از اينجا در مياري؟
- هوا كه سرد مي‌شه، كار هم كم مي‌شه. ديگه اين وقت سال كسي كارگر نمي‌خواد. مجبورم بيام اينجا بازي كنم. بعضي وقت‌ها پول قرض كردم و اومدم اينجا بازي كردم.
- بيشترين پولي كه تا حالا بردي چقدر بوده؟
- 300هزار تومان تو همين 3تاس.
- حقوق كارگري چقدره؟
- ماهي 400هزار تومان. اگر هم كار روزانه باشه كه روزي 15هزار تومان.

اسب‌ها پيچ اول را رد كرده‌اند. جاي اسب‌ها عوض مي‌شود. به پيچ دوم مي‌رسند، باز هم جابه‌جا مي‌شوند. صداي گزارشگر سقف آسمان را پاره كرده. زمين زير سم اسب‌ها قاچ خورده. تماشاچيان فرياد مي‌كشند. بايداق، اركان، سرور، ناز رمبو، ايران گل، داز جرن، ايندي ويند و... كدام قرار است اول از خط پايان بگذرد؟ گزارشگر ديگر به‌طور كاملا رسمي جيغ مي‌كشد، مردم فرياد مي‌كشند و بالاخره... . يكي سرش را در دستش مي‌گيرد، آن يكي از ته دل مي‌خندد و خوشحال است، سومي فحش و بد و بيراه مي‌گويد و پسر بچه 10ساله سرش را مي‌كند توي قبضي كه از باجه گرفته و هورا مي‌كشد؛ يعني كه بليتش برده. چقدر برده، معلوم نيست. كامپيوتر معلوم مي‌كند چند درصد به پولش اضافه مي‌شود. گاهي ممكن است تنها 2/1درصد به پول ابتدايي شرط‌بندي اضافه شود و اين يعني با 2هزار تومان سرمايه‌گذاري اوليه، برنده تنها 400تومان مي‌برد.

بازي بزرگان

وقتي يك پسربچه 10ساله براي 400تومان اينقدر شادي مي‌كند، VIP نشينان بايد براي رقم‌هاي ميليوني چقدر خوشحالي كنند؟ پس طبيعي است اگر بلند شوند، هورا بكشند و از خوشحالي همديگر را در آغوش بكشند و به هم بگويند:‌ چه‌كار كرد! بعد هم همه به برنده تبريك بگويند و خودشان را آماده كنند براي دور بعد. زمين مانش پشت ساختمان اصلي پيست است؛ يعني پنجره‌هاي پشت VIP رو به مانش است. براي دور بعد همه پشت پنجره طبقه دوم جمع مي‌شوند كه اسب‌ها را ببينند. عده‌اي، مشاوران و اطرافيان مورد اعتمادشان را پايين مي‌فرستند كه خبر بياورند. موبايل‌ها بالا مي‌رود و هر كس گوشه‌اي پناه مي‌گيرد. شرط‌بندان اصلي براي شرط‌بندي‌هاي كلان نياز به اطلاعات بيشتري از مردم عادي دارند. پس بايد خبر از يك جايي بگيرند كه قابل دسترس همه نباشد. اينجا پاي مربيان اسب‌ها هم به ميدان باز مي‌شود. آمارها رد و بدل مي‌شود. كدام اسب دوپينگ كرده، كدام آمپول زده و كدام سرحال‌تر است. هميشه عده‌اي كارچاق‌كن هم اين وسط وجود دارد. گاهي آنها براي اطلاعات‌شان پول خوبي به جيب مي‌زنند. خبر دقيق در زمان كم بين 2دور كورس ارزش فراواني دارد كه پولدارها قدر آن را مي‌دانند. تماشاچيان عادي هم برگشته‌اند پشت گيشه‌ها و نيم‌نگاهي هم به مانش دارند كه اسب برنده اين دور خود را انتخاب كنند. بلندگو اعلام مي‌كند اين دور، دور آغاز 5 پره است و تماشاچيان محترم براي شركت در پيش‌بيني 5پره به باجه‌هاي كامپيوتري مراجعه كنند. همه‌‌چيز تمام مي‌شود. باجه‌ها بسته مي‌شوند و اسب‌ها به ميدان مي‌آيند. دوباره گزارشگر پرشور تركمني مي‌رود پشت ميكروفن. اسب‌ها و سواركاران خودي نشان مي‌دهند و مي‌روند كه پشت دپار قرار بگيرند. درها باز مي‌شود، اسب‌ها مثل تيري از چله كمان خارج مي‌شوند و تا خط پايان، يك بند شلاق مي‌خورند.

يك اسب برنده مي‌شود و عده‌اي از دوستداران آن اسب وارد مي‌شوند تا با اسب عكس يادگاري بيندازند. مالك اسب هم معمولا از بالا مي‌آيد تا خوش و بشي با اسبش كند و عكسي به يادگار بگيرد.تن‌پوش مقام‌هاي اول تا سوم به اسب‌ها مي‌كنند و تماشاچيان براي اسب‌ها سوت و كف سر مي‌دهند و همه‌‌چيز مثل دور قبل تكرار مي‌شود. عده‌اي مي‌برند، عده‌اي مي‌بازند و عده‌اي هم كه اصلا به اسب‌ها كاري ندارند دنبال روزي مي‌گردند.
به يكي از مسئولان فرعي برگزاري مسابقه مي‌گويم شما از وضعيت قماربازي‌هاي اينجا خبر نداريد؟ خيلي شكل و وضع بدي دارد. مي‌گويد:«چرا. همه مي‌دانند اما اين كار آنهاست. از اين راه پول درمي‌آورند». او از سيستان به گنبد آمده؛ «همه از آمدن به اينجا راضي هستند. همه پولي درمي‌آورند و مي‌روند. از من كه بابت آمدن به اينجا 40هزار تومان مي‌گيرم تا اين كارگر كه روزي 15-10هزار تومان دستمزد مي‌گيرد.»

سوداي 80ميليوني

همه آماده‌اند تا مسابقه دور آخر روز جمعه را بين قوي‌ترين اسب‌هاي اين پيست يعني تروبردهاي دوساله تماشا كنند. تروبردها در واقع اسب‌هاي خارجي هستند كه قيمت‌هايي بين 200تا 300ميليون تومان دارند. آفتاب پايين رفته و هوا كم‌كم سرد مي‌شود. تكليف بليت‌هاي 5پره با اين مسابقه روشن مي‌شود. آيا جوانان تركمن به آرزوي خود يعني بردن 80ميليون تومان صندوق اين بليت 5پره خواهند رسيد؟ در دپار به روي اسب‌ها باز مي‌شود. در 200متر اول «مجيك مي» از بقيه پيشي مي‌گيرد. «باي‌باي ليدي» با چند گام عقب‌تر در پي‌اش مي‌دود. در جايگاه و جلوي آن، جاي سوزن انداختن نيست. همه فرياد مي‌كشند. هيجان در اوج است. يك دقيقه و 3 ثانيه از شروع مي‌گذرد و «مجيك مي» ركورد مي‌زند و اول مي‌شود. تقريبا همه از برد آن مطمئن بودند. به چشم برهم زدني سكوها خالي مي‌شود. همه جلوي گيشه‌ها هستند. پول بين برندگان 5پره تقسيم مي‌شود و خداحافظ. سواركار نفر اول هم 4ميليون و 600هزار تومان جايزه مي‌گيرد. هوا رو به تاريكي مي‌رود و مجموعه هيچ چراغي براي روشنايي ندارد.
صبچه‌هاي تركمن مي‌پرند ترك موتور رفيق‌شان و به سرعت دور مي‌شوند. اسب‌ها فراموش مي‌شوند. همه به فكر اين هستند كه امروز چقدر برده‌اند و چقدر باخته‌اند. گرد و خاك جلوي چراغ ماشين‌ها مي‌رقصد. خاك همه جا را گرفته.

 

کد خبر 282939

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha