چهارشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۵:۵۹
۰ نفر

زن جوان که دختر ۴ ساله‌اش را مانع ازدواجش می‌دید، در اقدامی هولناک دست به قتل او زد.

متهم

اين زن پس از گذشت بيش از 4‌ ماه از جنايت به قتل دخترش اعتراف كرد.دوم فروردين‌ماه گزارش مرگ مرموز دختربچه 4‌ساله‌اي به نام سارا از يكي از بيمارستان‌هاي پايتخت به مأموران كلانتري 160خزانه اعلام شد.وقتي مأموران در محل حاضر شدند، مادر جوان سارا مي‌گفت وقتي از خواب بيدار شده و ديده كه حال دخترش بد است با اورژانس تماس گرفته و او را به بيمارستان برده اما سارا كوچولو به‌دليل وخامت حالش جان باخته است.

هنوز معلوم نبود كه علت مرگ اسرارآميز سارا چه بوده است و از آنجا كه ماجرا مرموز به‌نظر مي‌رسيد، با دستور قاضي منافي‌آذر جسد دختربچه به پزشكي قانوني منتقل شد. پس از انجام آزمايش سم شناسي مشخص شد كه سارا به‌دليل خوردن قرص متادون جان باخته و اين در حالي بود كه در خانه آنها، كسي از اين قرص استفاده نمي‌كرد.

اين يعني احتمالا وي به قتل رسيده است. همين كافي بود تا دستور بازداشت مادر وي صادر شود. اين زن 30ساله در بازجويي‌ها سرانجام رازمرگ دخترش را فاش كرد و قتل او را گردن گرفت. نخستين جلسه تحقيق از وي ديروز در شعبه سوم دادسراي جنايي تهران برگزار شد كه در حاشيه اين جلسه، زن جوان در گفت‌وگو با همشهري از جزئيات جنايت گفت.

  • چطور اين جنايت را مرتكب شدي؟

چند روز قبل از حادثه به عطاري رفتم و گفتم قرص سردرد مي‌خواهم. از آنجا قرص متادون خريدم و شب حادثه به او قرص دادم و با هم خوابيديم. نيمه‌هاي شب متوجه شدم كه حالش بد است اما روي سرش پتو كشيدم تا چيزي نبينم. صبح بيدار شدم و متوجه شدم سارا فوت شده است. بعد از آن با سر وصدا از برادرانم كمك خواستم.

  • با خانواده‌ات زندگي مي‌‌كردي؟

پس از جدايي از شوهرم همراه مادر و برادرم زندگي مي‌كردم.

  • پدرساراكجاست؟

3سال پيش طلاق گرفتم و زمان حادثه او در زندان بود. به جرم سرقت و مواد‌مخدر. چهلم سارا بود كه شنيدم آزاد شده است. بعد از طلاقم مي‌خواستم حضانت سارا را به خانواده همسرم بدهم تا بارديگر ازدواج كنم اما آنها حاضر نشدند از سارا نگه داري كنند.

  • چرا از او جدا شدي؟

معتاد بود و زندگي ما را تلخ كرده بود. مادر شوهرم چندين بار او را به كمپ برد اما هربار كه ازكمپ بيرون مي‌آمد باز سراغ مواد مي‌رفت. براي همين تصميم به طلاق گرفتم.

  • انگيزه‌ات از قتل دخترت ازدواج مجدد بود؟

بله. خواستگارهاي زيادي داشتم اما به محض اينكه متوجه مي‌شدند من دختر دارم و حضانتش به‌عهده من است بي‌خيال ازدواج مي‌شدند و مي‌گفتند بچه ات را نگه نمي‌داريم.

  • يعني ازدواج مجدد آنقدر ارزش داشت كه بخواهي جان فرزندت را بگيري؟

مشكلات مالي زيادي داشتم. از طرفي فكر نمي‌كردم سارا بميرد. آن شب سارا سرش درد مي‌كرد كه قرص را داخل آبميوه ريختم و به او دادم. حالش خوب بود حتي تا 2نيمه شب با گوشي‌ام بازي مي‌كرد.

  • به دختر 4ساله ات قرص متادون دادي بعد مي‌گويي فكر نمي‌كردي بميرد؟

چون شوهرم زماني كه سارا يك سالش بود و خيلي گريه مي‌كرد به او متادون داد. حالش بد شد و او را به بيمارستان برديم اما بعد از مداوا حالش خوب شد. اين بار هم با خودم گفتم شايد حالش خوب شود اما نشد!

کد خبر 342112

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha