دوشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۵ - ۰۷:۴۴
۰ نفر

همشهری دو - محمدحسین محمدی / قسمت سوم: نفری وارد فرودگاه می‌شویم. همه باهم. میان بلبشوی فرودگاه، خیلی توی چشم نیستیم.

40 اگر زمان ديگري بود حتما انگشت‌نما مي‌شديم. تمام 40 نفرمان با هم نسبت فاميلي داريم؛ پسردايي و دخترعمو و داماد و عروس و خلاصه همين تركيب‌هاي عمو، عمه‌اي. هنوز 2 ساعتي تا پرواز مانده. از قوم و خويش فاصله مي‌گيرم. مي‌نشينم روي يكي از صندلي‌هاي انتظار. مسافران محترم پرواز نجف را به‌راحتي مي‌شود تشخيص داد؛ پيراهن‌هاي مشكي، كوله‌هاي مسافرتي، عصا‌هاي كوهنوردي. اگر كمي باهوش باشي حتي از نوع سربند روي ‌سرشان كلي اطلاعات دستگيرت مي‌شود. سربند‌هاي زرد، هيئتي‌هاي حاج آقا پناهيان ‌هستند. آنهايي كه شال سبز كشميري انداخته‌اند از هيئتي ديگر و احتمالا به روش تبريزي‌ها عزاداري مي‌كنند. آنهايي كه شلواركردي پا كرده‌اند و سرهايشان را با شال سياه بسته‌اند هم داستان خاص خودشان را دارند. مردم عادي هم متناسب با فرهنگ و زيست و شرايط كاري‌شان پوشش خاص خودشان را دارند. تقريبا همه‌شان كوله ‌دارند؛ نقطه‌ مشترك همه‌شان همين است. من ولي براي خودم كوله نياورده‌ام. پياده‌روي كربلا با باقي پياده‌روي‌‌ها نسبت عكس دارد.

براي پياده‌روي اربعين هرچقدر كوله بزرگ‌تري داشته باشي ناشي‌تري. براي 2 روز پياده‌روي نجف تا كربلا، نه نيازي به گازاستريل هست نه كفش مخصوص پياده‌روي، نه كوله سبك و نه عصاي كوهنوردي. بايد چندتا پيراهن پاره كرده باشي تا بداني وسايل لازم واقعي براي پياده‌روي اربعين فقط همين چند قلم است: « يك جفت دمپايي پلاستيكي ساده، پماد سوختگي و يك ورق زيارت عاشورا». خود عرب‌ها هم عموما همينطور مسير را طي مي‌كنند. براي گذراندن وقت هم كه شده سعي مي‌كنم همينطور چشمي، آماتور‌ها را از حرفه‌اي‌ها جدا كنم. جدا مي‌كنم. نسبت به پارسال اميدانگيز‌تر است. سال قبل آماتور‌ها خيلي بيشتر بودند. تقسيم زوار به ناشي و غيرناشي تمام مي‌شود .هنوز تا بازشدن گيت نيم‌ساعت مانده. با چشم دنبال قبيله‌مان مي‌گردم. همه متفرق شده‌اند ميان فرودگاه.

فرودگاه امام‌خميني در اربعين تغيير ماهيت مي‌دهد. فرودگاه امام خميني ايام اربعين، فرق ‌مي‌كند با آن فرودگاه امامي كه نيمه‌شب، عزيزي را ميان سالن بزرگ و خلوتش در آغوش مي‌كشي، توي گوش‌اش دعاي سفر مي‌خواني و راهي‌اش مي‌كني سمت گيتي كه شايد برگشتي برايش نباشد و بعد از گيت كه رد شد برگردي سوار يكي از همين تويوتا كمري‌هاي زرد فرودگاه بشوي، خيلي شيك و مجلسي، سرت را بچسباني به شيشه و با محسن چاووشي گريه كني. فرودگاه امام‌خميني ايام اربعين، با باقي روز‌ها فرق دارد انگار كسي در آن ساختمان خسته سرد بورژوايي‌اش روح دميده باشد. فرودگاه امام‌خميني ايام اربعين مي‌شود ترمينال جنوب، مي‌شود ايستگاه‌ راه‌آهن. پر از جنب‌و‌جوش، پر از زندگي. خانمي پشت بلندگو صدايمان مي‌كند. از صندلي انتظار بلند مي‌شوم و خودم را ملحق مي‌كنم به 40 نفر؛ ميانشان گم مي‌شوم؛ 40 نفرمان گم مي‌شويم ميان شلوغي سالن بزرگ فرودگاه امام خميني.

کد خبر 352633

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha