پنجشنبه ۱۵ آذر ۱۳۸۶ - ۱۰:۲۲
۰ نفر

سجاد نوروزی: در روزگاری که هیاهوی شهر مخل آسایش است و نمای بدقواره سازه‌های شبه مدرن تهران چشم‌آزار، چه امری دل‌انگیز‌تر و روح نوازتر از جلالت و شکوه ظاهری و باطنی یک مکان قدسی است؟

در روزگار ما و در شهری که در آن روزها را سپری می‌کنیم، امر قدسی و مکان قدسی نایاب است. در شهر اسلامی کلاسیک اما همه چیز بر مدار قدسیت یک سازه به نام مسجد یا یک زیارتگاه می‌چرخید و آن سازه فراتر از نمای ظاهری، چنان پردازشگر نظم معنایی شهر بود که از دار الحکومه گرفته تا اندرونی خانه‌ها، همه جا منشا اثر بود.

 یک بنا و یک سازه، بنا به اثر لایزال قدسی خود، همه امور شهر را سامان می‌داد و هنگامی که نوای اذان برمی‌خاست، «زمان قدسی» آغاز می‌شد و همه شئون زیستی شهر تحت‌تأثیر زمان قدسی از تکاپو می‌ایستاد و آسایشی معنوی را تجربه می‌کرد. فی‌الواقع این امر باعث می‌شد شهرنشینی هر روز تجربه‌ای دینی کسب کند و همان شور و آسایش معنوی که به هنگام برخاستن بانگ اذان برجانش مستولی می‌شد، اثرات عمیق و مؤثری در تنظیم قواعد رفتاری و نحوه کنش اجتماعی ایفا می‌کرد. بدین سان «مکان قدسی»، شهر اسلامی را نمود می‌داد و شهر اسلامی محمل بروز قدسیت آن مکان بود.

اما امروز، به واسطه بروز و ظهور «امر مدرن» مکان قدسی مهجوریت غریبی را به خود می‌بیند و تکاپوی طاقت‌فرسا و بی‌حاصل شبه‌ مدرن ما در طول روز، هم مکان قدسی را به فراموشی شمرده و هم «زمان قدسی» را.

 اصلی‌ترین پیامد این شور‌بختی آشکار، از کف رفتن «معنا» در متن زندگی روزمره است، گذر و نظری در متن زیست روزمره، فقدان «معنا» را چنان واضح عیان می‌سازد که بحث و فحصی مطول را می‌طلبد.اگر انضمامی‌تر به بحث بنشینیم، بلاشک اصلی‌ترین امری که به باز تولید مداوم «معنا» یاری می‌رساند، مکان قدسی است.

«معنایی» که ماحصل موقعیت اجتماعی مکان قدسی  بوده در معنویت و بسط ساحت متافیزکال دینی موجد اثر است،هم  در بدیهی‌ترین شکل ممکن اثرات روانشناختی آشکاری را برای شهرنشینی به ارمغان می‌آورد و هم برای پردازش نظم ارزشی ـ هنجاری یک جامعه. بدین سان، کارکرد «معنا» که منبعث از مکان قدسی است یک هویت‌سازی‌ به تمام معناست.

 به تبع همین امر است که باید گفت احیای مکان قدسی، در شهر جدید که آکنده از مناسبات ابزارگرایانه عقلی و غیرشخصی است، می‌تواند دگرگونی عظیمی را حادث کند. البته تأکید می‌کنم، قرار نیست مکان قدسی در شهر جدید روابط اجتماعی را سامان دهد.

مکان قدسی و معنای متبلور آن، با تصرف ارزشی در ساحت روابط می‌تواند از خشکی و غیرقابل انعطاف بودن آن بکاهد. امری که همواره جامعه‌شناسان شهری به‌عنوان اصلی‌ترین نقطه انفکاک‌ میان روستا و شهر اشاره کرده‌اند، همین سنخ روابط اجتماعی در این 2 حیطه است. البته ممکن است خطای مصطلحی نیز گریبان‌گیر شود و ما گمان بریم مکان قدسی و نظم معنایی برآمده از آن، موید تام روابط اجتماعی صرفا سنتی است، در حالی که چنین نیست.

 می‌توان گفت: «روابط اجتماعی که از منظر دینی در این باب موضوعیت می‌یابد، چیزی میان روابط شهری و روابط روستایی است.» این امر، یعنی این شکل خاص از روابط اجتماعی که در نهایت «مدنیتی معنوی و دینی» را سامان می‌دهد، در یک برهه زمانی خاص، به اوج می‌رسد؛ «زمان قدسی» که دلالت عملی و معنایی‌اش بر «عبادت» استوار است به گونه‌ای شگرف از یک امر شخصی و عبودیت فردی عاملی برای ایجاد همبستگی دینی ـ اجتماعی تام می‌سازد.

در این باب حتی می‌توان گفت که تئوری بنیادین بینش توحیدی که به تنویت فرد و جامعه و دوگانه انگاری در این خصوص معتقد و ملتزم نیست به نحوی بی‌انفصال جلوه و جلوت می‌یابد و درهم تنیدگی و ارتباط معنایی و معنوی گزاره‌های عقیدتی و عناصر عملی تفکر ‌اسلام‌‌گرایانه را نمود می‌دهد.

مکان قدسی محمل حضور اجتماعی «زمان قدسی» می‌شود و زمان قدسی، همبستگی دینی ـ اجتماعی را شکل و نما می‌دهد، خب... برای یک شهر شبه مدرن و عاری از هرگونه روابط نظام‌مند معنایی و معنوی، چه چیزی بهتر از این مقوله راه‌گشاست؟ از این حیث احیای «مکان قدسی» می‌تواند برای مدیریت شهری، یک راهبرد کلان باشد.

کد خبر 38389

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز